اصغر یوسفینژاد سالها پیش فیلمی با عنوان باران رؤیاها را نمیشوید را ساخته بود. او که از نویسندگان و فعالان عرصهی مطبوعات سینمایی است، برای دومین فیلم بلندش، درامی «خانوادگی» را انتخاب کرده که در فضا و زمانی محصور و محدود روی میدهد؛ موضوعی که از همان ابتدا فیلم را سهل و ممتنع میکند، ترکیب تشویش و تحرک با محدودیت و تنگنا است؛ معجونی که شاید در نگاه اول، حتی غیرقابل پذیرش به نظر برسد. اما فیلمساز با ترکیب عناصر گوناگون، درامی مهیج خلق کرده است. خانه شروعی پرهیاهو دارد. دوربین لحظهای از تعقیب سایه به سایهی آدمها و موقعیتها باز نمیایستد. پلانسکانسها بر نقطهی دید سوم شخصی کنجکاو تأکید دارند که گویا همراه با بیننده، در پی کشف اسرار بیشمار خانهی پدری است. غوغای دختر، در همان ابتدای فیلم، به موضع فیلم اشاره میکند: اتفاقها و پیچوخمهای داستانی از درونیات شخصیتها مهمتر است. نمای دور و نمای معرف که به طور معمول برای آشنایی بیشتر با شخصیتها و مکان داستان استفاده میشوند، در خانه جایگاهی ندارند. لرزش بیامان دوربین از یک سو و شکنندگی رفتاری گاه و بیگاه دختر از سوی دیگر، بر بیثباتی زندگیاش، تأکیدی بصری دارد. یوسفینژاد بهتدریج با افشای اطلاعات، نیات شخصیتهای فیلم را آشکار میسازد و کنایهوار، کدخدامنشی حاکم بر روابط انسانی را نکوهش میکند. کارگردان حتی شخصیتهای فرعی قصهاش را کنشمند به تصویر میکشد و برای حضورشان در هر نما، علتی دراماتیک تعیین میکند. مأمور دانشگاه، اقوامی که زبانی تندوتیز دارند و دائم نیش میزنند، سرباز نیروی انتظامی و... هر یک بخشی از قصه را عیان میکنند و در ترسیم زوایای خانهی پدری و شکلدهی روابط تودرتو و رازآلود شخصیتها، مؤثر واقع میشوند.
خلق یک درام پرکشش در لوکیشنی محدود، نیاز به کنشها و واکنشهای متعددی دارد که در این خصوص، یوسفینژاد تمام لحظههای فیلم را با کشمکش همراه کرده است و با آفرینش موقعیتهای دونفره و چندنفره، خط داستانیاش را پیش میبرد. با این روش، مخاطب ثانیهای از قصه فاصله نمیگیرد و در کنکاشی دائمی، پا به پای دختر، در بستر حوادث گام میگذارد. فیلمساز، هوشمندانه اغلب تنشها را در حال حرکت شکل میدهد تا با کمک دوربین جستوجوگرش، بر تشویش ذاتی موقعیتها بیفزاید و انفعال را از میان بردارد و سرانجام بر محدودیت زمانی حاکم بر قصه غلبه کند؛ محدودیتی که میتوانست پاشنهی آشیل فیلم باشد، با بهرهگیری از عناصر بصری و مصالح دراماتیک، به نقطهی قوت فیلم تبدیل شد. مشابه این موضوع را پیش از این در بیخود و بیجهت به کارگردانی عبدالرضا کاهانی دیدهایم. فیلمساز در طراحی دکوپاژش، از بازیگوشی فرمی و تبدیل فیلم به یک پلانسکانس اجتناب کرده است تا نشان دهد قصهای پرظرافت را میتوان تا چه حد نفسگیر به زبان تصویر بازگو کرد. یوسفینژاد سینما را محیطی امن برای قصهگویی میداند و در قالب این مدیوم، و با رعایت اصل سرگرمکننده بودن سینما، مفاهیم مد نظرش را انتقال میدهد.
عشق کهنه و ریشهدار مجید به دختر، او را سالها پایبند خانهی پدری کرده است؛ عشقی که همچون قصهی در دنیای تو ساعت چند است؟ عجیب اما دوستداشتنی است؛ جنس این گونه عشقها، فارغ از شور جوانی و احساسات زودگذر است. به همین دلیل یوسفینژاد، عامدانه، لحظههای خلوت دختر و مجید را با دکوپاژی متکی بر سکون و دوربینی آرامگرفته، پیش میبرد تا اجازه دهد، خفایای این رابطهی کهنه بر تصویر جاری شود و مخاطب وادار به درگیری حسی شود. در تدوین، تلفیق سکون و ضرباهنگ، شخصیتهای فیلم را به انسانهای دنیای پیرامونی نزدیکتر و رفتارها و تصمیمهای آنها را ملموستر میکند و اجازه میدهد تا قصه واقعیتر به نظر برسد. یوسفینژاد برای خانه خانهای را انتخاب کرده است که در محلههای قدیمی شهر تبریز قرار دارد. معماری خانه و فضای تنگ حیاط و اندرونیاش، به گونهای است که بر بهدامافتادگی دختر در میان آشنایان جامهی تصویر میپوشاند؛ آشنایانی که لحظه لحظه حلقهی محاصره را تنگتر میکنند و دختر را در موقعیتی پراضطراب قرار میدهند. در نورپردازی و انتخاب رنگ پلانهای داخلی، با کاهش نور و بهرهگیری از رنگهای مات و سرد، حس تاریکی و حصر در بیننده تداعی میشود. خانه در این فیلم همچون شخصیتی پویاست که خفقانش، امان دختر را بریده و همه را به جان هم انداخته است. فیلمساز هوشمندانه از نمایش جنازهی پدر طفره میرود تا بر وجه دراماتیک خانه تأکید کند و حالوهوای پدر را در قالب خانهای غمزده و دهشتناک مجسم کند. یوسفینژاد قدم به قدم با تعویض داستانکهای پشتسرهم، به زمان مناسب و مهندسیشده برای غافلگیری نهاییاش دست یافته است؛ جایی که دختر دیگر یارای مقابله با هجوم اطرافیان را ندارد. او در طول فیلم یکتنه بار سنگینی از سربهمهر نگه داشتن رازی را به دوش کشیده است و اینک زمان افشاگری برای تماشاگرانی است که دقایق زیادی را برای همذاتپنداری با دختر صرف کردهاند. حال همچون فیلمهای کلاسیک، پرده از اغراض شخصیتها برداشته و حقیقت برملا میشود.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
|