در هفتههای گذشته صداوسیما و شبکه سه یکی از پرحاشیهترین و جنجالیترین دورانشان را سپری کردند و با عدم پخش برنامه «نود» و جدیتر شدن شایعه حذف عادل فردوسیپور، با چالش رویارویی با مخاطبان و افکار عمومی مواجه شدند. فارغ از حاشیهها و چرایی این تصمیم که به نظر میرسد بیشتر یک جدال شخصی بین مدیر شبکه سه و عادل فردوسیپور بود، از منظر رسانهشناسی این چالش قابل تأمل و تحلیل است.
اتفاقاً از یک منظر بد نشد که این اتفاق افتاد تا صداوسیما بتواند وزن رسانهای و جایگاه مردمی این برنامه را محک بزند؛ برنامهای که نزدیک به هجده سال به طور مستمر روی آنتن رفته و با وجود نقدهایی که به آن میشود نهتنها مخاطبش را از دست نداده که بر طیف و تعداد مخاطبانش افزوده شده است؛ و نهفقط یک برند تلویزیونی که یک سرمایه اجتماعی برای رسانه ملی است. از این روست که بود و نبود «نود» خیلی مهم است و قطعاً حذف آن یک خودزنی و فرصتسوزی مطلق است.
تلویزیونی که سالهاست با ریزش و بحران مخاطب روبهروست و در رقابت به رسانههای نوین مثل شبکههای اجتماعی عقب افتاده است نهتنها باید قدر برنامههای برندی مثل «نود» را بداند که باید برای صیانت و تقویت آن هم گام بردارد نه اینکه خودش به دست خودش آن را نابود کند. حاشیههای اخیر برنامه «هفت» نشان میدهد مدیران شبکه سه آگاهی چندانی در زمینه علم رسانه و مخاطبشناسی ندارند. تعمیم اختلاف نظرهای شخصی و تبدیل آن به یک تصمیم عمومی نهتنها مصداقی از مدیریت مقتدرانه نیست که نشانی از خودمحوری و انحصارطلبیست که منافع سازمان عریضوطویلی مثل صداوسیما را قربانی مطالبات و نگاه شخصی میکند.
سالها طول میکشد و عوامل مختلفی دستبهدست هم میدهد تا یک برنامه تلویزیونی مخاطب میلیونی پیدا کند و تبدیل به یک برند معتبر شود. این اتفاق در نسبت با صداوسیمای ما بیشتر به یک معجزه رسانهای شبیه است. برنامه «نود» از این حیث یک استثناست که موفق شده مخاطبان میلیونی برای خود دستوپا کند و این جایگاه و برند بودن را نزدیک به دو دهه حفظ کند. استمرار اعتبار یک برنامه تلویزیونی از منظر رسانهشناسی کار سادهای نیست. اینکه سالها یک برنامه حتی با وجود افتوخیزهای نسبی همچنان در اوج باشد و هجده سال مخاطبان تلویزیون که کمتر سراغ برنامههای دیگر این رسانه میروند منتظر باشند تا دوشنبهشبها «نود» ببینند!
«نود» نیازمند تشویق و تحسین است نه تنبیه و محدویت. باید این برنامه را به عنوان یک الگوی موفق در برنامهسازی تجزیه و تحلیل و حتی تدریس کرد تا بتوان به زایش برنامههای موفق دیگری دست یافت نه اینکه آن را با چالش مواجه کرد. واکنشهای مردم نسبت به عدم پخش برنامه «نود» در همین دو هفته نشان داد این صداوسیما است که «نود» را از دست میدهد، این صداوسیما است که با نبودن «نود» همین نیمبند مخاطبش هم ریزش میکند و این رسانه ملی است که دچار چالش عدم مشروعیت و محبوبیت میشود. اتفاقاً این تصمیم جایگاه و میزان محبوبیت این برنامه در بین مردم و مخاطبان را نشان داد. هیچ عقل و منطقی توصیه نمیکند که سرمایه خود را به دست خود نابود کنیم و از ارزش آن بکاهیم. این صداوسیما و شبکه سه است که از اعتبار عادل فردوسیپور معتبر میشود. اعتبار و محبوبیت شبکههای تلویزیونی به سرمایههای انسانی آن است، به هنرمندان و مجریان و گویندگان و در نهایت برنامهسازان و هنرمندانی که به تولید محتوا میپردازند نه مدیرانی که پشت درهای اتاق خود نشستهاند و سیاستگذاری میکنند. حاصل سیاستگذاری آنها در قاب تلویزیون ارزیابی میشود و کسانی مثل عادل فردوسیپور هستند که میتوانند حلقه وصل مردم و رسانه ملی باشند. بریدن این حلقه، سقوط فردوسیپور نیست، به محاق رفتن صداوسیماست!
برخوردهای اخیر با «نود» و عادل فردوسیپور به گونهای بود که انگار این برنامه جدا از ماهیت و کلیت صداوسیما است یا یک برنامه اپوزیسیونی! قطع برنامه «نود» با آن ببینندگان پروپاقرص و میلیونیاش یک گلبهخودی سهامتیازی است که تقدیم به رقیبان صداوسیما میشود! اگر اختلاف و سوءتفاهمی هم وجود دارد باید در اتاقهای بسته و به شکل درونسازمانی حل شود. کشاندن دعواها و اختلاف نظرهای داخلی روی آنتن از فقدان سواد رسانهای میآید. باید به این مسأله و چالش، از منظر دانش و علم ارتباطات و رسانه نگریست و به شکل استراتژیک برخورد کرد نه ایدئولوژیک یا فردی! شاید عادل یک مجری صددرصدی نباشد اما مگر دیگران هستند! مگر مدیران شبکه، مدیر صددرصدی هستند و فاقد اشتباه و خطا! اما عملکرد عادل او را به آن جایگاه صد بودن رسانده که بدون او «نود» فاقد محبوبیت است. به قول مولانا «چون که صد آمد نود هم پیش ماست.»
در واقع نه لزوماً جاذبه فوتبال که جذابیت و جسارت و خلاقیت عادل فردوسیپور در اجرای برنامه و ژورنالیسم تلویزیونی است که به «نود» هویت بخشیده و اعتبار داده است. «نود» یک برنامه مجریمحور است نه به معنای خودمحوری، به این معنا که اعتبارش را از توانمندی مجری میگیرد و برند بودنش را وامدار اوست. جالب اینکه مدیران شبکه سه برای افزایش مخاطبان خود و جذابیت بیشتر برنامههای این شبکه برای اولین بار سوپراستاری مثل محمدرضا گلزار را به تلویزیون میآورند تا بدون هیچ سابقهای در اجرا مجری یک مسابقه تلویزیونی باشد؛ بازیگری که توانایی و ویژگیهای لازم را به عنوان یک مجری حرفهای ندارد اما سوپراستار تلویزیونی و ستارهای مثل عادل فردوسیپور را که فرزند این شبکه است از اجرا محروم میکنند. این پارادوکس که از یک سو مهرورزانه و از سوی دیگر قهرآمیز است، آتش زدن به سرمایه خود است. تلویزیون چند سال باید صبر کند و بکوشد تا کسی مثل فردوسیپور را پرورش دهد و برنامهای همچون «نود» را بیافریند. در حال حاضر بدون هیچ اغراق و جانبداری متعصبانهای باید گفت که عادل فردوسیپور نهفقط مجری «نود» که منجی «نود» است و بدون او «نود»، «نود» نمیشود! جالب اینکه او در کنار سابقه و تجربه و دانشی که در حوزه فوتبال دارد در حال حاضر دانشجوی دکترای مدیریت رسانه در دانشگاه تهران است و این یعنی او در رسانهشناسی هم تخصص دارد. عملکرد او طی این چند سال نیز موجب شده است تا برنامه «نود» به یکی از موفقترین و پرمخاطبترین برنامههای تلویزیونی بدل شود که در حوزه فوتبال یک برنامه جریانساز است. بنابراین بود و نبود «نود» چیزی از جایگاه فردوسیپور کم نمیکند بلکه بحران مخاطب در رسانه ملی شدیدتر میشود.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: