چشمانداز ۵۵۴
زیر باران رؤیا: جشنوارهی سیوهفتم و ملاحظاتی دربارهی فیلمها و حاشیههای سینما فردای روزی که خبر گشایش سایت خرید بلیتهای جشنواره در رسانهها منتشر شد، خیلی از دوستداران سینما به هر دری میزدند که لااقل چند بلیت برای تماشای فیلمهای جشنواره نصیبشان شود. شور و هیجان مردمی در استقبال از فیلمهای جشنواره با گذشت نزدیک به چهار دهه هنوز هم در بالاترین سطح است و حتی با استقبال مردمی از اکران عمومی هم نمیتوان مقایسهاش کرد. این شاید مهمترین سرمایهی سینمای ایران باشد که طیف وسیعی از دوستداران سینما با چنین شور و هیجانی از مجموعهی سربستهی فیلمهای جشنوارهی فجر استقبال میکنند. بررسی آمارهای خرید اینترنتی و پیشخرید بلیتهای جشنواره، نشان میدهد که مردم همچنان به سینما علاقه دارند و از فیلمهای مهم سال به طور جدی استقبال میکنند. قطعاً جشنوارهی فجر به پشتوانهی همین مردم علاقهمند سرپا مانده و در ادامهی مسیرش هم باید برای بهرهگیری از این موج مثبت برنامهای مدون داشته باشد. حتی اگر هیچیک از مشکلات سینمای ایران حل نشده و در برخی عرصهها اوضاع به مرز نگرانکننده رسیده باشد، باز هم جشنواره است و جذابیتهایش؛ جذابیتهایی که هیچ دلیلی جز سینما ندارند. در سینماست که میتوانیم همیشه منتظر اتفاق باشیم. همیشه ممکن است فیلمسازی پس از یک فیلم بد یا متوسط فیلمی خوب و چهبسا عالی رو کند. ممکن است در فیلمی پر از ستاره در پشت و جلوی دوربین چیزهایی دست به دست ندهند و اوضاع جور نشود و اتفاقی که منتظر بودیم نیفتد. لذت سینما در همین غافلگیریهایی است که لزوماً باعث خوشحالی نمیشوند. سینما یعنی امیدوار به سالن رفتن و هر بار با حسوحالی متفاوت بیرون آمدن. در سینمای ایران همیشه ممکن است اتفاقهای پیشبینینشده بیفتد. اصولاً بیمقدمه بودن ویژگی اصلی این سینماست. همهچیز آرام است که ناگهان فیلمی نفسمان را بند میآورد. برای دیدن فیلمی دیگر نفسهایمان را حبس میکنیم ولی ناامید میشویم و به قول گزارشگران فوتبال آه از نهادمان بیرون میآید. همین تلاطم یعنی سینما. همین دورههای خوشی و ناخوشی. همین نگرانی فیلمساز و امید سینمادوستان و بازار داغ انتقادها و دفاعیهها...
امیدها در سال ناامیدی: این فیلمهای اول را حتماً ببینید هوشنگ گلمکانی: پس از دو دوره که بخش فیلمهای اول از جشنوارهی فجر حذف شد و سال گذشته جشنواره در خلاصهترین شکل ممکن و با کمترین تعداد فیلم برگزار شد، فیلمهای اول به جشنواره بازگشتند. حضور چند مستند و فیلم کوتاه و انیمیشن به جشنوارهی فجر که البته به نظر میرسد نوعی رفع تکلیف است اما توجه به فیلماولیها با توجه به شوق و حضور نسل جوان فیلمساز در عرصهی سینمای حرفهای - رسمی و غیررسمی - یک ضرورت است و حذف بخش «نگاه نو» در دو دورهی گذشته یک بیتدبیری محض بود. همچنانکه حذف بخش «هنر و تجربه» - با توجه به گرایشهای تجربی و نوآورانهی فیلمسازان جوان و حتی نسل گذشته سینمای ایران دستکم در دههی اخیر - را میتوان با ادبیات مشابهی توصیف و سرزنش کرد. با توجه به افزایش تولید فیلم در سالهای اخیر از جمله همین امسال، و فشارهای فیلمسازان برای پذیرفته شدن فیلمشان در جشنواره و گلایههای اعتراضآمیز پذیرفتهنشدگان، این بخشهای متنوع، هم امکانی به وجود میآورد که فیلمهای بیشتری در بخشهای گوناگون نمایش داده شود و هم تنوع سینمای ایران را بهتر نشان میدهد. به هر حال خوشبختانه امسال بخش «نگاه نو» به جشنواره بازگشته و این امکان فراهم شده که نامهای ناآشنا و تازهواردی در جشنواره حاضر شوند؛ نامهایی که مطمئن باشید حاصل کار برخی از آنها غافلگیرکننده است.
سفر به فراسو؛ از لذتِ پرسهزنی در جهانهای واقعی تا جذابیتِ کشفِ سینماگران آینده رضا حسینی: فیلمهای داستانی سیوهفتمین جشنوارهی ملی فیلم فجر عناوین جذابی را در بر گرفتهاند و البته که هر سایت و منبعی را نگاه کنید، بیشتر دربارهی آنها نوشتهاند تا مستندها و فیلمهای کوتاه حاضر در جشنوارهی فجر. اما تردیدی نیست که سینمادوستان واقعی هرگز از آثار مستند (که همواره سینماگران و کارشناسان بر اهمیت و پیشرو بودنشان در سالهـــای اخیر دست گذاشتهاند و حتی برخی بر این باورند که از سینمای داستانی ما جلوترند) و فیلمهای کوتاه، غافل نخواهند شد؛ فیلمهای کوتاهی که به نوبهی خودشان نوید فیلمسازان آیندهی سینمای ایران را میدهند و لذتِ کشف این سینماگران از این مراحل ابتدایی، جذابیتهای خاص خودش را دارد. سخن کوتاه، این شما و آنچه میخواهید دربارهی این فیلمهای کوچکِ بزرگ بدانید.
از پشت ویترین: مستندهای جشنوارهی فیلم فجر؛ انتخابها و هدفها امید نجوان: نگاهی اجمالی به فهرست مستندهای برگزیدهی جشنوارهی امسال نشان میدهد هیأت انتخاب این بخش در صدد بودهاند تا از میان تولیدات سالانهی سینمای مستند فیلمهایی را برگزینند که ضمن تنوع مضمونی، نشانههایی از موضوعها و سوژههای داغ و قابلبحث جامعهی امروز نیز در آن وجود داشته باشد. در غیر این صورت و به طور حتم، گزینههای قابلبحث و دیگری هم امکان اضافه شدن به این فهرست را داشتهاند که بنا به هر دلیلی در فهرست مورد بحث حضور ندارند و طبعاً این نوشته نیز در پی پررنگ کردن جای خالی آنها نیست. در چنین وضعیتی انتخاب یک مستند تاریخی (بهارستان) در کنار فیلمهایی در متن و حاشیهی سونامی سرطان (خانهای برای تو و تمام چیزهایی که جایشان خالیست)، مستندی با حالوهوای محیطزیستی (دلبند) و همچنین فیلمی دربارهی وضعیت این روزهای سوریه (نُتهای مسی رؤیا) میتواند تامینکنندهی بخش عمدهای از ویترین مستندهای سال باشد؛ حتی اگر چنانکه گفته شد مستندهای دیگری هم قابلیت قرار گرفتن در کنار این آثار را داشته باشند...
چشم و چراغ جشنواره نیما عباسپور: بخش فیلم کوتاه جشنوارهی فیلم فجر که به علت بیتدبیری مدیران سینماییای که هفت سال پیش قدرت را در دست داشتند از رقابتهای جشنواره حذف شد، از سال 95 به همت هیأتمدیرهی انجمن فیلم کوتاه خانهی سینما و مذاکرات طولانی آنها با مدیران سازمان سینمایی و دبیر پیشین جشنواره و البته همراهی مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران به رقابتها بازگشت. در آن سال تصمیم گرفته شد که آییننامهی جشنواره به دلیل نبود وقت تغییر نکند و فراخوانی برای ثبتنام فیلمهای کوتاه انجام نپذیرد و فیلمها به شکل مستقیم از میان نامزدهای بهترین فیلم در جشن مستقل فیلم کوتاه خانهی سینما و جشنوارهی فیلم کوتاه تهران که مدتزمانی پانزدهدقیقهای دارند به جشنواره راه پیدا کنند و به عنوان نامزد معرفی شوند. بدین ترتیب در سیوپنجمین جشنوارهی فیلم فجر پس از هفت سال سیمرغ بلورین بهترین فیلم کوتاه اهدا شد و اهالی فیلم کوتاه امید داشتند که از دورهی بعد با اصلاح آییننامهی جشنواره و اضافه شدن بخش کوتاه ثبتنام فیلمها و انتخابشان شکلی رسمی، اصولی و حرفهای پیدا کند و قواعد و مقررات درستی برای علاقهمندان شرکت در این بخش پیشبینی شود اما متأسفانه چنین اتفاقی نیفتاد و با تغییر معاونت سینمایی و دبیر جشنواره همهچیز به دست فراموشی سپرده شد و تغییری در آییننامهی جشنواره اتفاق نیفتاد...
بزرگداشت: عزتالله انتظامی: وقتش همین حالاست... از عزتالله انتظامی آن قدر گفته شده و نوشته شده که برای نشان دادن جایگاه و اهمیت او در سینمای ایران دیگر چیزی برای گفتن باقی نمیماند. حتی برگزاری بزرگداشتهای قبل و بعد از مرگ او هم چیزی را عوض نمیکند، چون او با زندگی بخشیدن به شخصیتهای مختلف داستانهای تاریخی و عشقی و اجتماعی کاری کرد که بهجرأت میتوان گفت به جایگاهی دستنیافتنی رسید. او آغازگر راهی بود که به چندتا از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران ختم شد: گاو، بیتا، کمالالملک، دایرهیمینا، اجارهنشینها، هامون، ناصرالدینشاهآکتورسینماو... او جزو معدود بازیگرانی بود که هم قبل از انقلاب و هم پس از آن، با شیبی مناسب به کارش ادامه داد و گسست میان دو فضای متفاوت، باعث نشد به سیمای حرفهایاش خدشهای وارد شود. نهتنها این گونه نشد، بلکه با انتخاب فیلمها و کارگردانهای درست، بازی در نقشهایی که تقریباً همگی برازندهاش بودند (توضیح اینکه یک نقش چهگونه میتواند برازندهی یک بازیگر باشد و به او «بیاید»، مقالهای جداگانه طلب میکند) و البته موضعگیریهای اجتماعی و سیاسی گاه و بیگاه، به چنان محبوبیتی دست یافت که حتی جوانترها هم یارای مقابله با او را نداشتند. آن لحن صدای گرم و چشمهایی که انگار هر لحظه ممکن بود از آنها اشک جاری شود، بدون اینکه...
خسرو خسروشاهی: ضربالمثلِ جوانی در رشت امیر پوریا: سالهاست عادت کردهایم که اتفاقی مکرر در هر نوبت حضور هر دوبلور بزرگ در مراسم سینمایی روی دهد: بین سینماگران دیگری که بناست روی صحنه بیایند، اغلب و طبعاً بازیگران و کارگردانها شناختهشدهترند. در زمینههای فنی مثل فیلمبرداری و تدوین و طراحیها و غیره، هر تماشاگر حاضر یا آن سینماگر بهخصوص را میشناسد یا نمیشناسد. این طور نیست که با آمدن او به روی صحنه و به چشم و گوش آمدنش، چیزی تغییر کند. اما وقتی همین فراخوانده شدن برای دوبلوری اتفاق میافتد، حضار با حرمت به رسم شرکت در مراسم و نام آشنای او، دست میزنند. این به آن معنا نیست که همه دقیقاً به یاد آوردهاند چه فردی با چه هویت و سوابقی روی صحنه میآید. ولی وقتی میآید و پشت میکروفن میایستد و دهان باز میکند، صدای انبوه شخصیتهای فیلمها در یادها زنده میشود و فریاد تشویق، خودجوشتر از تشویق عرفی پیشین، به هوا میرود. این به کمشناختگی این یا آن دوبلور تاریخساز دخلی ندارد و به ماهیت حرفه/ هنر دوبلاژ برمیگردد...
ابراهیم حقیقی: هنرمندِ حقیقی سیروس سلیمی: ابراهیم حقیقی را سالهاست که میشناسم، از دورانِ اولیهی شکلگیری انجمن طراحان گرافیک ایران که از اعضای مؤسس و هیأتمدیرهی آن نیز بود و قبل از آن روزها هم از دور و تنها از روی پوسترها، نشانهها، جلدهای کتاب، عنوانبندیها و خطنگارههایش. از نسل بزرگانی است که گرافیک ایران را در سر و شکلِ موجه و برازندهاش پروبال دادند و پربها ساختند، همقدم با پیشگامانی چون مرتضی ممیز، قباد شیوا، فرشید مثقالی و... که سلیقهی بالاتر و مرغوبتری از طراحی گرافیک را با زیربناهایی محکم پیریزی کردند. آن گونه که انعکاسِ زیبای این بنیانِ خلاقانه و هوشمند را هنوز هم میتوان در پسزمینهی بصری گرافیک این روزها دید. از نسلی سخن میگویم که بدون اتکا به ابزار و تکنولوژی مدرن و سهلالوصول به پدید آوردنِ آثاری مانا و بدیع در آرشیو و حافظهی هنری این مرز و بوم همت گماردند...
عزیزالله حمیدنژاد: در ستایش پایمردی امید نجوان: در نگاه نخست، شاید برگزاری بزرگداشت برای فیلمسازی که حدود هشت سال از وادی سینما دور بوده کمی عجیب و غیرمنتظره به نظر برسد اما مروری اجمالی بر کارنامهی محدود و گزیدهطلبانهی این فیلمساز محجوب و کمحرف نشان میدهد ظاهراً پایمردی و مقاومت ستایشبرانگیز او در دوری کردن از جریان اصلی تولید فیلم و همسو نشدن با ضربالمثلِ معروفی که به همرنگ شدن با جماعت (از ترس رسوایی) اشاره دارد، این بار جواب داده و در حقیقت، بزرگداشت عزیزالله حمیدنژاد، قدردانی از تلاشهای او برای گزیدهکاریست. تمهیدی برای دور ماندن از ایدهی «فیلم ساختن به هر بها و هر بهانهای» که تجربه نشان داده در نهایت به سقوط آزاد فیلمساز و حذف او از حافظه و خاطرهی جمعی تماشاگران منجر خواهد شد. تماشاگرانی که آثار مهجور، بیسروصدا، و چهبسا کوچک و جمعوجور او را به خاطره سپردهاند. فیلمهایی نظیر هور در آتش (1370)، ستارگان خاک (1373) و قلهی دنیا (1376).
عباس گنجوی: تدوینگر نقطههای روشن مازیار فکریارشاد: طی چهلوچند سال فعالیت حرفهای، گنجوی دستاورد قابلقبولی برای خود فراهم کرده، هرچند با توجه به اینکه معمولاً تدوینگران پرسابقه و باکیفیت سینمای ایران هر کدام دستکم پنج سیمرغ بلورین فجر را در ویترین افتخارات خود دارند، به نظر میرسد کیفیت تدوین گنجوی آن گونه که باید مورد توجه و ستایش قرار نگرفته است. لوح زرین بهترین تدوین سومین جشنوارهی فیلم فجر برای دو فیلم تاتوره و گلهای داودی، تندیس زرین ششمین جشن خانهی سینما برای تدوین خانهای روی آب و تندیس زرین جشن دهم خانهی سینما برای خاکآشنا از جمله افتخارات عباس گنجوی، تدوینگر متشخص و صاحب دیدگاه هنری سینمای ایران، به شمار میرود.
فاطمه معتمدآریا: سیمینخانوم هوشنگ گلمکانی: معتمدآریا در چند مقطع از کارنامه و زندگی هنریاش دچار چالشهای حاشیهای شد (که شدیدترین آنها در نیمهی اول دههی هفتاد، و اواخر دههی هشتاد چند سال طول کشید) و او با سکوت و مدارا و درایت، توانست از آن پیچهای دشوار گردنههای زندگی حرفهای و اجتماعیاش به سلامت بگذرد، بدون آنکه ناچار شود یا تلاش کند باج بدهد یا در دیدگاههای آشنایش تجدیدنظر کند. حالا بزرگداشت او در جشنوارهی رسمی و دولتی فجر، به هر حال نشانهی خوب و مثبتی است در تجدیدنظر نگاه رسمی (اگر نه همهاش لااقل بخشی از نگاه رسمی) به سینماگر محبوبی که در سالهایی مغضوب بوده اما خواهناخواه جزو سرمایههای فرهنگی کشور محسوب میشود و باید قدرش را دانست...
جشنواره یا جشن؟: گفتوگو با ابراهیم داروغهزاده، دبیر سیوهفتمین جشنوارهی فیلم فجر حدود چهارده میلیارد تومان هزینهی برگزاری جشنوارهی سیوپنجم بود. از این مبلغ دوازده میلیارد تومان با مؤسسهی رسانههای تصویری قرارداد بسته شده بود و دو میلیارد تومان هم فروش بلیت فیلمها بود. در دورهی سیوششم که من به عنوان دبیر جشنواره انتخاب شدم، مسئولان سازمان سینمایی تأکید زیادی روی کاهش هزینهها داشتند. من در ابتدا برآوردی ارائه ندادم و گفتم جشنواره را برگزار میکنیم تا ببینیم تا چه حد میتوانیم هزینهها را مدیریت کنیم. در نهایت رقمی که سازمان سینمایی و سازمان بازرسی تأیید کردند، مبلغی حدود چهار میلیارد و هفتصد میلیون تومان بود؛ تقریباً یکسوم جشنوارهی سیوپنجم. امسال دومین سالی است که من دبیر جشنواره هستم و آن را بر مبنای سال گذشته برنامهریزی کردهام. نکتهی مهم تورم بالای امسال است که به احتمال زیاد ما را دچار مشکل خواهد کرد. خیلی قابلپیشبینی نیست ولی سعیمان این است که به شیوهی درستی آن را مدیریت کنیم...
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
|