چشمانداز ۴۹۵
گفتوگو با حجتالله ایوبی دربارهی عقبنشینیهای سازمان سینمایی: خیلی چیزها را نمیتوانم بگویم همچنان دارم برای اکران فیلم تلاش میکنم. ولی باید بپذیرید وقتی که پای مرجعیت به وسط کشیده میشود قواعد بازی دگرگون میشود. ماجرای رستاخیز با قصهها متفاوت است. ورود به این عرصهها حساس است. قرار نیست در مورد هر فیلمی همه نظر بدهند. با قصهها خیلیها مخالف بودند ولی اکران شد چون مجوز ارشاد را داشت. اما رستاخیز مجموعهی دولت و وزارت ارشاد را بر سر دوراهی قرار میدهد...
آیا نمایش فیلم خارجی میتواند رونق را به سالنهای سینما برگرداند و باعث فروش بیشتر فیلم ایرانی شود؟: فیلم خارجی آری یا نه؟ با کاهش سال به سال تماشاگران سینماهای کشور، چندیست که برخی چنین عنوان میکنند که یکی از راههای مقطعی، لااقل برای رونق سالنهای سینما نمایش فیلم خارجی است تا بخشی از حاصل این رونق، احتمالاً نصیب فیلمهای ایرانی هم بشود. این البته راهیست که مخالفانی هم در داخل سینما و هم در خارج از آن دارد. تولیدکنندگان داخلی از ورود رسمی رقیب قدرتمند خارجی بیم دارند، و... علیرضا داودنژاد: سانسور بگذارد، رقابت با فیلم خارجی هیچ ایرادی ندارد فیلم خارجی را برای چه میخواهیم بیاوریم؟ برای اینکه مردم ببینند؟ خب مردم دارند میبینند. توی ماهوارهها و شبکهی قاچاق میبینند. اگر در سالنهای سینما دیده شود و در رقابت با فیلم ایرانی قرار بگیرد، فیلم ایرانی در رقابت با فیلم خارجی رشد میکند؟ این را قبول دارم در صورتی که منِ فیلمساز در شرایطی باشم که آن فیلمساز خارجی فیلمش را ساخته است... گفتوگو با سیدجمال ساداتیان: چند مانع برای اکران فیلم خارجی به لحاظ اداری، فراهم کردن چنین امکانی آسان است. اما ظرفیت سینماهای ما به نسبت جمعیتمان، بهشدت نامتناسب است. در ترکیه پنج هزار سالن سینمای خوب هست، در حالی که ما فقط سیصد سالن داریم که تازه صدتایشان نسبتاً نزدیک به استاندارد جهانی هستند و بقیه تقریباً از رده خارجاند. ما با این وضعیت، سینمای داخلیمان را هم بهسختی اداره میکنیم، چه رسد به نمایش استاندارد فیلمهای خارجی... گفتوگو با علی سرتیپی، تهیهکننده: نمایش فیلم خارجی، باید استراتژیک باشد یکی از موانع دیگر تعداد محدود فیلمهای مناسب برای نمایش در ایران با توجه به فرهنگ و قوانین جامعهی ما است و فیلمها برای نمایش عمومی باید جرحوتعدیل شوند که آن وقت مردم آنها را دوست نخواهند داشت و با آنها ارتباط برقرار نمیکنند، چون نسخهی کامل فیلمها در بازار آزاد در دسترسشان هست و...
دیدهبان: ربط فلسفی ثواب و کباب شاهین شجریکهن: از چند ماه پیش زمزمههایی در فضای مجازی و برخی رسانههای مکتوب پیچید که حضور فعال یک بانک در محیط سینما و «دخالت»ش در تولید فیلمهای سینمایی چه معنا دارد؟ ماجراهایی که سر فیلم اخیر رضا میرکریمی پیش آمد باعث شد این بحث داغتر شود و غرغرهای زیرلبی عملاً به همهمهای در نکوهش دخالت مؤسسههای اقتصادی در چرخهی تولید سینمای ایران بدل شوند. اولش به نظر میرسید که این حرف آن قدر غیرکارشناسی و نسنجیده و پرت است که تأثیری بیش از باد هوا نخواهد داشت، ولی...
جزیرهی آهنی، ده سال بعد!: شمارهی پایانی جمال امید: فیلم که حالا ده سال دارد، اما هنوز در ایران نمایش عمومی نداشته و بنده نیز در جریان ثبت اطلاعات سازمان تولید فیلم، از خبر اولیهی مجلهی «فیلم» وام گرفتم که (مجله نیز به روال معمول و به احتمال قوی، اطلاعات فیلم را به نقل از تهیهکننده) در صفحهی «رویدادها»یش منعکس کرده بود. در این خبر، طرح اولیهی فیلمنامه به تهیهکننده نسبت داده شده بود که در اصل غلط است...
در تلویزیون: بازگشت به آرامش احسان ناظمبکایی: صداوسیما در دهمین ماه فعالیت رییس جدیدش محمد سرافراز، شاهد افزایش قطع برنامههای ترکیبی و تولیدی نامآشنا بود. پس از حذف برنامههایی مثل رادیوهفت، ورزش از نگاه دو، ویتامین۳، مصیر، متن و حاشیه، تهران۲۰، جمعهی ایرانی (صبح جمعه با رادیو) و... برنامههای صبح بهخیر ایران، مناظره و هفت هم زیر تیغ حذف رفتند. مدیران جدید رسانهی ملی...
بازیگری: درک بازیگر از نقش تا چه اندازه میتواند شهودی باشد؟ امیر پوریا: عزتالله انتظامی سالهاست در سینمای ما جایگاهی دارد که دیگر لازم نیست فیلم و نقشی بهخصوص یا جوایز او را گوشزد کنیم تا اعتبارش به یادمان آید. کارش و سطح کارش، از این حرفها گذشته. اما رسیدن به اینجا، مخاطراتی هم دارد. از میان انواع اتفاقهایی که پس از این قدربینی و بر صدرنشینی، دیگر بهندرت در تحلیل کارنامهی هنرمند رخ میدهد، یکی هم این است که...
گفتوگو با بهمن فرمانآرا دربارهی فیلمدیدنهای زندگیاش و فیلمهای مورد علاقهاش: هیچوقت دستوربگیر خوبی نبودهام گفتوگو کننده: هوشنگ گلمکانی/ فرمانآرا:دوازده سالم بود که اولین نمایشنامهام را نوشتم. من فیلم جفتی و عکس هنرپیشهها را جمع میکردم. از این آلبومها داشتم و اطلاعات سینمایی. پدرم برای اینکه باهام شوخی کند مثلاً میپرسید: «پسرخالهی الیویا دو هاویلند کیه؟» چون این جور اراجیف را هم حفظ بودم! مثل همهی بچههای شبیه خودم.البته من به شکل بیمارگونهای خجالتی بودم و اگر کمی زیادی سربهسرم میگذاشتند به گریه میافتادم...
نامزدهای امی: برترینهای تلویزیونی: لطفها و کملطفیهای آشنا شهزاد رحمتی: آکادمی هنرها و علوم تلویزیونی در شانزدهم ژوییه نامزدهای شصتوهفتمین دورهی جایزههای امی برنامههای شبانه را اعلام کرد. جایزهها در بیستم سپتامبر اهدا خواهند شد و اندی سمبرگ بازیگر و کمدین (برندهی گلدن گلوب بازیگری 2014 برای سریال بروکلین ناینناین) اجرای مراسم این اسکار تلویزیونی را بر عهده خواهد داشت. امسال تغییرهایی در برخی از معیارها و تعاریف امی اعمال شده است...
نگاهی به کارنامهیحرفهای نیکلاس کیج: کالبدشکافی یک سقوط در شناسنامه و تیتراژ کمدی نوجوانانهی تحسینشدهی اوقات زودگذر در ریجمونت های (اِیمی هِکرلینگ، 1982) از بازیگر تازهکاری اسم برده شده بود که این اولین تجربهی حرفهای او در فیلمی سینمایی بود ولی بعداً یکی از معروفترین بازیگران سینمای دنیا شد: نیکلاس کوپولا. اگر تصور کنید که نمیشناسیدش بهشدت در اشتباهید چون او کسی نیست مگر همان نیکلاس کیج خودمان که...
گفتوگوی اختصاصی با ژاک اودیار برندهی نخل طلای امسال: تلاقیگاهی میان دو جهان گفتوگو کننده: محمد حقیقت/ اودیار: در پایان کار روی یک پیامآور دلم میخواست سگهای پوشالی (1971) سام پکینپا را بازسازی کنم ولی به شکلی که داستانش در حومههای پرآشوب شهری اتفاق بیفتد. خیلی زود این ایده تبدیل به چیز دیگری شد. دنبال این رفتم که از دید فردی خارجی، از جهانی غیر از جهان خودم، به موضوع بپردازم. کسی که دیدگاهی کاملاً متفاوت با من دارد؛ مثلاً یک مهاجر...
نقد فیلم/ از پی میآید (دیوید رابرت میچل): گستره و سیطره مهرزاد دانش: از پی میآید در میان انبوه فیلمهای بنجل و مضحک و حوصلهسربر سالهای اخیر گونهی وحشت، اثر غافلگیرکنندهای است که به دلیل مایه و ساختار فکرشده و کموبیش بدیعش، ظرفیت ترساندن مخاطبش را تا حد زیادی دارد و در عین حال توجه او را در مسیر این کارکرد طبیعیاش به ایدههای مهم دیگری هم جلب میکند و از همه مهمتر آنکه...
دوستت دارم رضا کاظمی: ویژگی مهم شر، سرایت کردن آن است. از پی میآید به شکلی مؤکد این تسری مرگبار را به نمایش میگذارد. شر از انسانی به انسان دیگر منتقل میشود. شر همیشه کیفیتی ابلیسوار ندارد. گاهی بهسان طاعون و ویروس و... جلوهگر میشود. در فیلمی بیربط به گونهی وحشت، مثل گذرگاه کاساندرا (جرج پان کاسماتوس)، خطر سرایت یک بیماری موجب تصمیمگیری سیاستورزانه و ضدانسانی میشود و...
دنیای هراسانگیز بزرگسالی رضا حسینی: دایره و مفاهیم مرتبط با آن در سینما کاربردهای معنایی فراوانی دارد و گاه استفادهی هوشمندانهای از آن را شاهدیم. در از پی میآید شکل و حرکت دایرهوار از همان فصل افتتاحیه به چشم میآید و بهنوعی تقدیر محتوم قربانی را مؤکد میکند. دوربین در قالب گردشی 360درجهای، فرار و بازگشت دختر به خانه را نشان میدهد تا این حرکت دَوَرانی، حکم دور باطل را پیدا کند...
سیندرلا (کنِت برانا): نیمهی روشن کابوس شاهین شجریکهن: جنبههای سینمایی و جاذبههای دراماتیک داستان سیندرلا (در همهی روایتهایش) به قدری بالاست که فراوانی اقتباسهای سینمایی آن اصلاً جای تعجب ندارد. از 1899 که ژرژ ملیِس اولین سیندرلایش را ساخت (و یکی دیگر در 1912) تا فیلم کنت برانا، بارها این داستان دستمایهی روایت سینمایی قرار گرفته و تقریباً همیشه هم در سرگرم کردن مخاطب موفق بوده است...
ویپلش (دِیمین شِیزل): برای نگاهی بیترحم به خویشتن علیرضا حسنخانی: ویپلش در پیرنگ داستانی بیشباهت به بهترین نمونههای فیلمهای رزمی یا سامورایی و آثار مراد و مریدی نیست. اندرو استعدادی دارد که برای تبلورش نیازمند استادی است تا آن استعداد را در وجودش کشف کند و به منصهی ظهور برساند. او آماده است به خدمت استادی دربیاید تا بتواند به...
گزارش پنجاهمین جشنوارهی کارلووی واری: مرگ در میزند کیومرث وجدانی: چه تصادف محض باشد و چه طراحی عامدانه، نمیتوانستم از وجه مشترک تعدادی از فیلمهای جشنواره چشم بپوشم. همهی آنها با درونمایهی مرگ، مردن و مقولههای مرتبط سروکار داشتند. خبر غمانگیز درگذشت نابههنگام ترزا پرینوا رییس بخش رسانههای جشنواره در 35سالگی، کمی پیش از تماشای این فیلمها منتشر شد؛ فیلمهایی که انتخابشان شاید واکنش برگزارکنندکان جشنواره به از دست دادن او بود و...
گزارش بیستونهمین جشنوارهی «سینمای بازیافته» در بولونیا: بهشت سینمادوستان قصیده گلمکانی: توضیحی مختصر دربارهی جشنواره که لقب «بهشت سینمادوستان» و «جشنوارهی کن سینمای کلاسیک» برای آن کم است، شاید بد نباشد؛ جشنوارهای بدون زرقوبرق و مراسم آنچنانی و افتتاحیه و اختتامیه و لباسهای عجیبوغریب. بیشتر تماشاگران از محققان، استادان دانشگاه، تاریخنویسان، دانشجویان و کلاً فیلمبینهای پیگیری هستند که برای خود فیلم و سینما به آنجا آمدهاند و...
دوران عاشقی (علیرضا رییسیان): واقعاً دورانِ کدام عاشقی؟ امیر پوریا: ولگردی و پرسهی بیهدف در گوشههای زندگی آدمها و نشان دادن برشهای بینظم و بیپیوند از آنها، تمام سیر فیلم را در بر گرفته است: سکانس صبحانهی دونفرهی دیگری که حمید با پارسا میخورد و تماسهای مربوط به پیشنهاد سفر/ مهاجرت را جواب نمیدهد، سکانس تعقیب میترا توسط او که مثلاً قرار است نشانهی اصرار حمید به چیزی باشد که نامش را در زندگی میترا «خیانت» میگذارد و...
یک برش زیادهخواهانه از زندگی روزمره پوریا ذوالفقاری: جنوب شهر فیلم متعلق به عصر گوزنها و نهایتاً نرگس است؛ جنوب شهری که مردمش از دیدن اتومبیلی مدل بالا حیرت کنند، دیگر نیست. این را ایراد نمیدانیم. ولی پرسش این است که خانم وکیل این همه میکوبد تا آنجا برود که به موکلش بگوید رأیات بهزودی صادر میشود؟ یا از او بپرسد فلانی را میشناسی؟ همین دو پرسش؟ میرود که اتومبیلش را بدزدند؟ که بعد چه شود؟..
سفر چهلسالگی محمد محمدیان: رییسیان از همان ریحانه نشان داد که هر گاه به سمت سینمای قصهگوتری مانند چهلسالگی برود فیلم بهتری میسازد و طبعاً میتواند تماشاگران بیشتری را همراه کند و وقتی به لحن و فضای شخصیتری مانند ایستگاه متروک روی میآورد تأثیرش کمرنگتر میشود. او این سینمای قصهگو را در اثر تازهاش غنای بیشتری بخشید...
گفتوگو با علیرضا رییسیان، کارگردان «دوران عاشقی»: یک چشم بر هم زدن زندگی گفتوگو کننده: جواد طوسی/ رییسیان: هنوز به نظر من با زنها میتوان حرفهای بیشتری زد و کارهای بزرگتری انجام داد. به هر حال خصلتهای ناخوشایند مردانه و رفتارهای زنندهی غیرانسانی در زنها کمتر است. به عقیدهی من تنهایی انسان ناشی از بحران عشق است و اگر این بحران حل نشود آدمها روزبهروز تنهاتر میشوند. در دوران عاشقی تا جایی که امکان داشت میزانسنهای ترکیبی ایجاد کردیم. خیلی از میزانسنهای فیلمهایم دایرهوار است؛ یعنی قصه را از جایی با شخصیتی شروع میکنیم و وقتی برمیگردیم دیگر نه جای قبلی است و نه آدم قبلی!
خداحافظی طولانی (فرزاد مؤتمن): همچون در آینه جواد طوسی: مؤتمن در خداحافظی طولانی همان دنیای عاشقانهی شبهای روشن را در فضایی خاکستریتر با نوعی روایتپردازی کلاسیک دوباره تجربه میکند. ولی باز بر اساس همان خطرپذیری و بازیگوشی هنرمندانهاش از تمام اصول و قواعد کلاسیک تبعیت نمیکند که مهمترین نمونهاش بیتوجهی به نقاط عطف است...
ناکام در ایستادن میان رئالیسم و ناتورالیسم مازیار فکریارشاد: خداحافظی طولانی فیلم سروشکلداری است. میکوشد قصهای نهچندان سرراست را به شیوهای کاملاً سرراست روایت کند. روایت در فیلمنامه غیرخطی است و داستان از میانه آغاز میشود. دو شخصیت زن (ماهرو و طلعت) هر کدام به سمتی در حرکتاند و ساختار روایی را بسط و گسترش میدهند. ماهرو که مرده و تنها در خیال یحیی حضور دارد به عقب میرود و...
نگاهی به فرم بصری «خداحافظی طولانی»: سوی خالی تصویرها محسن جعفریراد: از همان نماهای آغاز فیلم مشخص میشود که کارگردان برای هر نما، ایده و طرحی داشته است. مثلاً در صحنههای ورود یحیی به کارخانه، تضاد میان رنگهای سیاهوسفید و سایههایی را که با خطوط مورب و عمودی ایجاد شده است از نظر معنایی میتوان به وضعیت اجتماعی پیرامون یحیی نسبت داد؛ آدمهای اطرافش تلقی سیاهی از یحیی دارند، اما...
اعترافات ذهن خطرناک من (هومن سیدی): شعور شلختهی شرایط مصطفی جلالیفخر: سروشکل فیلم به طرز کمالجویانه و سختکوشانهای، از حدود متعارف سینمای ایران بالاتر است. شکلگرایی هدفمندی که هم در راستای کلیت مضمونی فیلم است و هم به گونهی مستقلی، فضاسازی میکند. لذت بصری اثر، فراتر از تماشای کادرها و حرکتدوربینهای شکیل است. اتفاقی که بهوفور در فیلمهای خوش بر و رو و در عین حال توخالی رخ میدهد...
حق حیات سینمای فُرمال شاهپور عظیمی: بلای جان اعترافات ذهن خطرناک من تکگوییهای درونی قهرمان آن است. لحن یکنواخت سیامک صفری دائم اطلاعاتی را به ما میدهد که نمیدانیم چه هستند و به چه کاری میآیند؛ «من آدم بدیام. زنم هم آدم بدیه. ما همه آدمای بدی هستیم. برای همین توی برزخ گیر کردیم.» شاید از این صریحتر نتوان تماشاگری را از یک فیلم برید...
تکیه بر باد مهرزاد دانش: اعترافات ذهن خطرناک من امتیازهایی همچون بازی خاص سیامک صفری، فیلمبرداری پیمان شادمانفر و میزانسنهایی چشمگیر، و موقعیتسازیهایی تأملبرانگیز دارد، اما همهی اینها در غیاب یک نکتهی مهم، فاقد کارکرد میشوند: فیلم اندیشهی مرکزی ندارد؛ اینکه شخصیتی نیمهروانی و هذیانی ماجراهایی مرموز را از سر بگذراند و...
گفتوگو با نگار جواهریان: کودکیهای فراموشنشدنی گفتوگو کننده: سعید قاضینژاد/ جواهریان: تماشاگران همیشه به بازیگران ایراد میگیرند که چرا همیشه یک نقش بازی میکنی؟ چرا همیشه به یک شکلی؟ ولی وقتی شخصیت متفاوتی بازی میکنی آن را زیاد نمیبینند. آنها چیزهایی را میبینند که برایشان آشناست، چون این گونه جهان جای امنتری برایشان میشود! میگویند کار دیگری بکن، اما اگر آن کار دیگر را انجام بدهی آن را نادیده میگیرند. در کل کارنامهام آدمها دربارهی شخصیتهایی که...
گفتوگو با سیامک صفری: در بازیگری بلاتکلیف هستیم گفتوگو کننده: محسن جعفریراد/ صفری: انسان غرایز حیوانی هم دارد و تمام تلاشش این است که آنها را بپوشاند. اما کار بازیگر این است که اتفاقاً آنها را آشکار کند و در جهت نقشآفرینی به کار گیرد و به همین دلیل است که در مواجهه با کار یک بازیگر که از این شیوه استفاده میکند، شگفتزده میشویم. نوعی رجعت بازیگر به چیزهایی است که قرار بوده پنهان و فراموش شوند...
اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند (نرگس آبیار): لحاف چهلتکه هوشنگ گلمکانی: به عنوان دوستدار شیار143 به نظر میرسد که همه چیز اشیا... اگر نگوییم حاصل شتابزدگی (چون واقعاً نمیدانیم فیلم در چه شرایطی ساخته شده) نتیجهی آسانگیری در فیلم اول است؛ و این البته با توجه به قدرت و ظرافت فیلم دوم آبیار، بسیار عجیب است. انگار که فیلمساز فقط دلخوش به طرح اصلی فیلم و برخی ایدهها برای پربار کردن جزییات آن بوده، اما...
نگاهی دیگر به «نهنگ عنبر»: روزگار غریبیست نازنین احمد طالبینژاد: نهنگ عنبر فیلم مهمی است. نه از نظر ساخت و پرداخت و بدعتها و بدایعش که آن هم کموبیش قابلاعتناست؛ بلکه از این منظر که فیلم برای نخستین بار سیر تحولات اجتماعی ایران را طی سهچهار دههی اخیر - گرچه گذرا - بررسی میکند. بجز فصل نخست که طی آن با هویت و گذشتهی دو شخصیت اصلی یعنی ارژنگ و رؤیا آشنا میشویم...
نگاهی به موسیقی «نهنگ عنبر»: وحدت در عین کثرت سمیه قاضیزاده: خوشفکری، مهمترین ویژگی امیر توسلی است. تبحرش هم در تبدیل لحظههای معمولی فیلم به سکانسهای بهیادماندنی است. موسیقی نهنگ عنبر یکی از موسیقیهای فیلم نوآورانهی سالهای اخیر است و...
چهارراه حوادث: روزهای واقعه هوشنگ گلمکانی: آن دفعه عرض کردم که؛ فضای نسبتاً آرام اوایل تیر، در واقع آرامش قبل از طوفان (و نه حتی توفان) بود و همان جوری که امیرکبیر پیشبینی کرده بود، طوفانی در راه بود؛ طوفانی که نمایش یکروزهی فیلم رستاخیز احمدرضا درویش و سپس توقیف (یا به تعبیر برادران ارشاد: توقف) آن به پا کرد، پیامدهایش از نمونههایی مثل مارمولک یا خانهی پدری مهمتر و تأثیرگذارتر است... |