شماره: ۴۹۴ (مرداد ۱۳۹۴)

چشم‌انداز ۴۹۴

دیده‌بان: گر تو نمیپسندی، تغییر ده قضا را
شاهین شجری‌کهن: حضور سینماگران در ضیافت افطار رییس‌جمهور باعث حاشیه‌ها و حرف‌وحدیث‌هایی شد که هنوز هم در رسانه‌ها و پایگاه‌های مجازی ادامه دارد و بعید هم به نظر می‌رسد که به نقطه‌ی روشنی ختم شود. این اولین بار نیست که عده‌ای از سینماگران به دیدار رجال سیاسی از جمله رییس‌جمهور می‌روند. در هر یک از دیدارهای قبلی، با هر عنوان و به هر شکلی که برگزار شده، هدف این بوده که بخشی از مطالبه‌ها و خواسته‌های اهل سینما، از طریق مراوده و درخواست مستقیم حل شود و احیاناً قانون‌ها یا بخش‌نامه‌های جدیدی صادر شود که...

چهگونه فیلمنامه‌ی «یاقوت سه چشم» نوشته و ساخته شد؟: بعد از خواندن، بسوزان...!
پرویز نوری:
فیلم‌نامه نوشتن در دهه‌های 40 و 50 روش‌های خاص خودش را داشت. بعضی به دنبال داستان‌های اریژینال بودند و می‌کوشیدند از ایده‌های شخصی استفاده کنند. برخی دیگر برداشت از کتاب و رمان‌های معروف – اغلب ایرانی و کم‌تر فرنگی – را مد نظر داشتند اما عمده‌ترین سناریوها از روی فیلم‌های دیگران کپی می‌شد. البته نه‌فقط از فیلم‌های آمریکایی و اروپایی بلکه برگردان عین به عین از فیلم‌های هندی و ترکی رواج بسیار داشت...

تیم جدید مدیریتی تلویزیون و اولین رمضان: دردسرهای عظیمِ آبروداری
مازیار معاونی
: تا همین چند سال پیش ماه رمضان و سریال‌هایش گل سرسبد آثار نمایشی تلویزیون بودند و سیما مجموعه‌هایی در حدواندازه‌ی میوه‌ی ممنوعه داشت که بنا به گفته‌ی مرکز نظرسنجی خود سیما، میزان جذب مخاطب‌شان بالای نود درصد بود. امواج نمایشی آن سوی آب که از راه رسیدند برنامه‌های نمایشی تلویزیون از جمله مجموعه‌های ویژه‌ی ماه رمضان را تا حد زیادی زمین‌گیر کردند. کار به جایی رسید که میزان بیننده‌ی بهترین مجموعه‌ی نمایشی رمضان گذشته‌ی سیما یعنی سریال مدینه به تنها بیست‌وچند درصد تنزل کرد و...

درباره‌ی خندوانه، برنامه‌ی محبوب این روزها: جُنگ جوان
ریحانه عابدنیا:
یکی از مهم‌ترین ارکان تاک‌شوها در تمام دنیا مجری آن است، به همین دلیل آن‌ها بیش‌تر به نام مجری‌های‌شان در خاطر می‌مانند. موفقیت خندوانه نیز در درجه‌ی اول، محصول اجرای رامبد جوان است. او با هوش اجتماعی، سرعت انتقال، توانایی بداهه‌گویی و قریحه‌ی طنز، نشان داده بیش از آن‌که بازیگر باشد، شومن خوبی‌ست. جوان، با پرهیز از تملق و سبک‌سری در کلام یا رفتار، و نیز فروتنی و احترام در عین صراحت کلام توانسته توجه و اعتماد مخاطبانش را جلب کند...

فیلمنامهنویسی به سبک سیما
بهزاد عشقی
: در روایت کلاسیک شخصیت پروتاگونیست یا عمل‌گرا هدفی دارد و برای رسیدن به آن مبارزه می‌کند. شخصیت منفی و آنتاگونیست نیز رویاروی شخصیت اصلی قرار می‌گیرد و می‌کوشد که جلوی هدفش را بگیرد. اما در مجموعه‌ی تلویزیونی مختارنامه (داود میرباقری) که اخیراً از آی‌فیلم بازپخش شده، شخصیت پروتاگونیست خنثی و بی‌عمل است؛ یا دیر می‌جنبد یا این‌که برای رسیدن به هدف دست به هیچ کاری نمی‌زند. این مجموعه، هم‌چون فیلم‌های حماسی، بر محور قهرمانی‌های شخصیت اصلی‌اش شکل گرفته است. مختار قرار است که...

رویکردهای ساختارگرایانه در تحلیل روایت: آنچه در زیر پنهان است
حمیدرضا مدقق
: نظریه‌ی روایت بررسی روش‌هایی در داستان‌گویی است که بر مبنای آن‌ها محتوا و معنای پیام‌های رسانه‌ای پدید می‏آید. داستان‌گویی (روایت) درک مردم از جهان را میسر می‌سازد. به بیان دیگر، داستان ابزار اصلی است که به‌واسطه‌ی آن درباره‌ی جهان پیرامون‌مان معناسازی می‌کنیم. در نزد علاقه‌مندان به نظریه‌ی روایت، داستان‌گویی در کانون ارتباط انسانی قرار دارد. ما با هدف توضیح رویدادها و موضوع‌ها، داستان می‏گوییم. ما درباره‌ی خودمان هم...

فیلمهای ترسناک با پشت صحنه یا پیامدهای ترسناکتر: ارواح، صاعقه، زنبورها و...
شهزاد رحمتی:
تعدادی از معروف‌ترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما با وقایع عجیب و گاه تراژیکی همراه بوده‌اند که برخی در جریان تولید و به‌خصوص فیلم‌برداری رخ داده‌اند و برخی دیگر در زمان نمایش عمومی فیلم یا پس از آن. در مواردی آن‌چه در پشت صحنه‌ی این فیلم‌ها اتفاق افتاده حداقل به قدر خود فیلم‌ هولناک و مرموز بوده، طوری که برخی حتی به نفرین‌شده بودن این پروژه‌ها باور دارند. در این‌جا چند فیلم ترسناک معروف را که با وقایعی عجیب و گاه ناگوار همراه بودند، با شرح مختصری از این وقایع، مرور می‌کنیم...

جان دال، فیلمساز بزرگی که فیلم نمیسازد!: زیر دندههای چرخ
دال هرگز فیلم‌ساز گیشه‌پسندی نبوده است. همه‌ی فیلم‌های او یا به لحاظ مالی ضرر داده‌اند (دوباره مرا بکش، رد راک وست، فراموشنشدنی،‌ تهاجم بزرگ و تو مرا میکشی که از این میان به‌خصوص دوباره مرا بکش و بیش از آن تهاجم بزرگ ناکامی‌های مالی فجیعی را به بار آوردند) یا این‌که در بهترین حالت، فروش متوسطی داشته‌اند و به هر حال ضرر نداده‌اند. تریلر نئونوآر دوباره مرا بکش (1989) ‌اولین فیلم سینمایی دال بود؛ فیلمی هم‌چنان تماشایی و غافل‌گیرکننده...

فیلم‌های روز:  71 (یان دمانژ): شهر دیوانه
پوریا ذوالفقاری:
بلفاست پایتخت ایرلند شمالی است و دومین شهر مهم ایرلند پس از دابلین. یکی از کانون‌های همیشگی تنش و محل اصلی منازعه‌ی جدایی‌طلبان با اتحادگرایان. انگلستان برای حفظ این منطقه و ممانعت از تحقق رؤیای جدایی ایرلند شمالی تلاش زیادی کرد. به شکلی غریب، تلاش‌های بریتانیا بر شدت خشونت جنگ‌های خیابانی افزود. داستان 71 در سال 1971 می‌گذرد؛ دوران اوج بحران. زمانی که انگلستان تصمیم گرفت...

گره
گشا Ex Machina  (الکس گارلند): آینده‌ی مدرن، بهدور از فوتوریسم
محسن بیگ
آقا: گرهگشا یادآور چه فیلم‌هایی ‌است؟ چه فیلم‌هایی ماشین و انسان را رودرروی هم قرار داده‌اند؟ ادیسه‌ی فضایی ٢٠٠١ (استنلی کوبریک، 1968) یکی از نمونه‌های قدیمی‌تر است. در سال‌های اخیر، مرد دویستساله (کریس کلمبوس، 1999)، هوش مصنوعی (استیون اسپیلبرگ، 2001)، من، ربات (الکس پرویاس، 2004) از جمله این فیلم‌ها بوده‌اند. اما گرهگشا شاید بیش از این‌ها به فیلم او (اسپایک جونز، 2013) نزدیک باشد که در آن...

نقص ذاتی
(پل تامس اندرسن):در پی پاسخ در زمانه‌ی بیمعنی شدن همه چیز
آرمین ابراهیمی:
مکان‌ها در کشف رازهای این هزارتوی درهم‌پیچیده، نقشی اساسی دارند. اولین مکان با آن دیوارهای صورتی‌رنگ و پیام‌های تبلیغاتی روده‌برکننده، عشرتکده‌ای‌ست که پای بیگ‌فوت و جید را به قصه باز می‌کند. تأکید استادانه‌ی پل تامس اندرسن بر طراحی وسواس‌‌آمیز صحنه‌ها به نقش مهم مکان‌ها در این فیلم مربوط است. مکان‌ها هستند که هویت شخصیت‌ها را در حافظه‌ی مخاطب نمایندگی می‌کنند (نقشی که...

برخی از فیلمهای 2014 که در حد شایستگیشان قدر ندیدند: جداافتادگان
رضا حسینی:
هر سال در میان انبوه فیلم‌هایی که در گوشه‌وکنار جهان تولید می‌شوند می‌توان آثاری را پیدا کرد که به قدر شایستگی‌شان در کانون توجه قرار نمی‌گیرند. این فیلم‌ها در بهترین حالت ممکن در برخی محافل هنری و سینمایی دیده می‌شوند و چند نظر و نقد مثبت هم درباره‌شان منتشر می‌شود ولی به جایگاه واقعی‌شان دست نمی‌یابند. فیلم‌هایی هم در یک یا چند کشور مطرح می‌شوند و در سایر مناطق توجه خاصی به آن‌ها نمی‌شود. در این سرزمین که...

درگذشتگان: عمر شریف: چهره‌ی همیشه نجیب و مثبت
شهزاد رحمتی:
یکی از ویژگی‌های شخصی شریف که در سینما بسیار به کارش آمد سیمای فرانژادی و فراملیتی او بود که باعث می‌شد بتوان او را در قالب شخصیت‌هایی با ملیت‌های مختلف به کار گرفت؛ شخصیت‌های فرانسوی، ایتالیایی، یونانی، اسپانیایی و البته عرب. فرد زینِمان برای فیلم زیبای اسب کهر را بنگر (1964) به پیشنهاد لین، از عمر شریف استفاده کرد. آنتونی کویین هم در فیلم حضور داشت و نقش اصلی را گریگوری پک بازی کرد. یکی از برگ‌های برنده‌ی‌ فیلم، بازی‌های عالی آن است که...

کریستوفر لی: پایان کارنامهای هفتادساله و پرافتخار
فیلم‌شناسی لی بسیار گسترده‌تر از آن است که تصور می‌شود. او حتی فیلم‌های ترسناک دیگری هم برای کمپانی همر فیلمز بازی کرده که در آن‌ها نقش دراکولا را بر عهده نداشته است. در واقع لی در اولین کارش با همر فیلمز که فیلم ارزشمند نفرین فرانکنستین (ترنس فیشر، 1957) بود نقش هیولای فرانکنستین را بازی کرد. جالب این‌جاست که پیتر کوشینگ که در چند فیلم دراکولایی لی نقش شخصیت ون هلسینگ یعنی دشمن همیشگی دراکولا را بازی کرد...

روزنوشت یک سفر دور و دراز به غرب وحشی: ویییییییینّی!
آناهیتا  قزوینی
زاده: کابوی‌های اصیل تگزاسی را برای اولین بار در موزه‌ی هنرهای زیبای هیوستن دیدم. موقعیت این بود: یک «زن ایرانی» که خودش داغ‌ترین سوژه‌ی کنجکاوی و سؤال و مطالعه و فضولی اکثر آمریکایی‌هاست، پشت میزی در کافه‌تریای موزه نشسته، گردنش را کج کرده و با چشم‌های ازحدقه‌درآمده به کابوی‌های میز بغلی زل زده است. با بی‌حیایی تمام سر تا پای‌شان را زیرچشمی بررسی می‌کردم: سگک‌های فلزی و طرح‌دار عظیم کمربندهای ضخیم‌شان بسته شده بود روی شلوارهای جین...

نقد فیلم: عصر یخبندان (مصطفی کیایی): راویان غریب فصل پریشانی
جواد طوسی:
سلیقه و شیوه‌ی فیلم‌سازی مصطفی کیایی را در توجه او به قصه و روایت، مضامین اجتماعی وام گرفته‌شده از دوروبرمان و استفاده از ساختار بیانی و اجرایی نو و متفاوت و در عین حال جذاب (با اهمیت قائل شدن برای ریتم و ضرباهنگ و عنصر تدوین) می‌بینیم. این فرمول می‌تواند پیشنهاد مناسبی برای سینمای خنثی و بی‌مخاطب ما باشد. اما ژورنالیسم موجود در نگرش اجتماعی کیایی ممکن است به مذاق هر کس خوش نیاید. او...

نیم‏رخ‏‌های رنگ‌‏پریده
مصطفی جلالی‌‏فخر
: ˜ تماشای دوباره‌ی عصر یخبندان به نفع فیلم تمام نمی‌‏شود و ظاهرسازی‏‌های محتوایی و سطحی‏‌نگری‏اش را بیش از قبل آشکار می‏‌کند. به‌ویژه که بر اساس ساختار قصه‏‌گویی که از ابتدا برگزیده، فقر روایت اصلی و خرده‌‏داستان‏‌های درهم‌تنیده‌اش، بیش‌تر به چشم می‌آید. از طرفی، جابه‌‏جایی قطعات زمانی و مکانی و روایت‏‌های موازی و متقاطع و پازل‏‌های کشف و غافل‌گیری به سبک آثار ایناریتو، حالا در سینمای ایران دارد به کلیشه تبدیل می‏‌شود...

شرکت هیولاها
مهرزاد دانش:
مشکل اساسی عصر یخبندان که ضعف‌های دیگرش هم تا حد زیادی به آن وابسته هستند، پیرنگ غلطش است. گریز از روایت خطی و اصرار بر نوعی روند تداخلی موقعیت‌ها، باعث شده مرکز ثقل مشخصی در هسته‌ی روایت وجود نداشته باشد و متن شامل تعدادی خرده‌حکایت شود که خالی از انسجام و قوت است. پیرنگ غیرخطی و تداخلی فی‌نفسه مشکلی ندارد و اگر مقتضی با درون‌مایه‌ای منشوری باشد که بتوان با اتکا به آن از زاویه‌های مختلف به پدیده‌ها نگریست، جواب خوبی هم می‌دهد. اما این روایت...

گفتوگو با فرهاد اصلانی:آمادهباش مدام
پوریا ذوالفقاری:
اکران قصه‌ها، عصر یخ‌بندان و دوران عاشقی نگاه‌ها را متوجه بازیگری می‌کند که سال‌ها بی‌ادعا و بی‌حاشیه بازی کرد، خواند و دید و تجربه کرد و تبدیل شد به یکی از بهترین بازیگران سینمای امروز ایران... بهانه‌ی این گفت‌وگو نمایش عصر یخ‌بندان بود ولی خیلی زود مسیر صحبت‌ها به معیارهای اصلانی در انتخاب نقش رسید. پیش از آغاز گفت‌وگو درباره‌ی حساسیت‌ها و مراقبت شدید او از جایگاهش صحبت شد. پرسش ما این بود که آیا این میزان سختگیری ممکن است روزی خسته‌اش کند یا نه؟ پاسخش را در مصاحبه بخوانید...

گینس (محسن تنابنده): ریشخند زشتیها یا زشتیهای ریشخند؟
بهزاد عشقی:
... این چنین است که کمدی‌هایی چون ایرانبرگر و گینس و بسیاری دیگر، با وجود ظاهر متفاوت، همان کلیشه‌های همیشگی را مکرر می‌کنند. چنان که سازندگان گینس نیز چنین می‌کنند و به کمک شوخی‌های پیش‌پا‌افتاده و اغلب سخیف، از جمله اصوات ناهنجار، الفاظ مستهجن، اعوجاج جسمانی و... می‌کوشند تماشاگر را بخندانند...

گفتوگو با محسن تنابنده درباره‌ی «گینس» و «پایتخت4»: روبهراه... روبهرشد!
هوشنگ گلمکانی
: بی‌هیچ تردیدی محسن تنابنده پدیده‌ی سال‌های اخیر سینما و تلویزیون ایران است؛ سینماگری چندوجهی که هم انبوه تماشاگران کارش را دوست دارند و هم مورد توجه برخی از منتقدان و مشکل‌پسندان است. اتفاقاً اگر گاهی واکنشی منفی از سوی تماشاگران جدی هم نسبت به کار او ابراز می‌شود، بی‌تردید، واکنشی آشنا به یک فرضیه‌ی آشنا نزد روشنفکران است که: «اگر مردم دوست دارند، حتماً مشکلی در کار است!»... این گفت‌وگو، شبی در گرماگرم ضبط آخرین قسمت‌های پایتخت در لوکیشن اصلی سریال در زیراب مازندران انجام شد؛ در شرایطی که کار گروه در چنین فرصت اندک و به طور فشرده، بیش‌تر شبیه شکنجه است تا خلق هنری...

گس (کیارش اسدیزاده): که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
اشکان راد:
روایت در گس مبتنی‌ست بر داستان‌هایی به‌ظاهر مستقل که به‌شکلی متقاطع کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. در هر اپیزود، شخصیتی وجود دارد که به مثابه پلی برای پیوند دادن دو داستان به هم عمل کرده و روایت را به متنی یک‌پارچه بدل می‌کند. در فیلم شاهد سه داستان اصلی و سه داستانک فرعی هستیم. قصه‌ی اول برشی‌ست از زندگی از‌هم‌پاشیده‌ی جلال و سهیلا. کیارش اسدی‌زاده به این شکل دایره‌ی روایی فیلم را می‌بندد...

فردا (ایمان افشاریان، مهدی پاکدل): سمفونی جنگل
سعید قاضی
نژاد: ایناریتو با عشق سگی و در ادامه 21 گرم و بابل شکلی از ساختار اپیزودیک را بنیان گذاشت که هواداران بسیاری بین سینمادوستان سراسر جهان پیدا کرد. این موج به سینمای ایران هم رسید و شاهد فیلم‌های زیادی بودیم که تحت تأثیر شکل روایت فیلم­‌های ایناریتو ساخته شدند؛ فیلم‌­هایی که برخی موفق و برخی هم ناموفق بودند. فردا از گروه اول است...

چهاراه حوادث: آرامش قبل از توفان، یا طوفان
هوشنگ گلمکانی
: راستش، از شما چه پنهان، به رغم مذاکرات هسته‌ای وین و زدوخوردها و پس‌لرزه‌های جانبی در کشورهای متبوع، اوایل ماه دچار خوش‌خیالی شده بودیم که به مناسبت حلول ماه مبارک، اوضاع سینما کمی آرام است و چهارراه خلوت شده. خیال می‌کردیم همان جوری که می‌گویند و آمارها هم نشان داده در این جور مناسبت‌ها آمار جرم و گناه جماعت کم می‌شود و به علت اوج گرفتن گرما خیلی‌ها توی خانه می‌مانند و سعی می‌کنند با پرداختن به امور معنوی کنتور خطاهای‌شان را به خیال خود صفر کنند و آماده شوند برای یک دور تازه از فعالیت‌های دنیوی پس از پایان آن مناسبت. شواهد موجود در سر چهارراه را هم در نظر گرفتیم؛ از جمله...

سایه خیال: بررسی فیلمهای روی آندرشون: کارگردانی ایستاده  کنار دوربین به انسان میاندیشد
...فیلم‌های آندرشون جهان معنایی و روایی ویژه‌ای دارند و از لحاظ ساختار بصری و مؤلفه‌های سبکی هم آثار او را با هیچ فیلم‌ساز دیگری نمی‌توان در یک ردیف قرار داد. اصرار او بر حفظ مؤلفه‌ها و عناصر همیشگی‌اش در تمام فیلم‌هایی که می‌سازد در دوران ما کیمیاست و باعث می‌شود مرور عناصر سازنده‌ی این جهان سینمایی، ضروری و اجتناب‌ناپذیر جلوه کند. اگر برای شناخت کارگردانی اصیل و «مثل هیچ کس» چون آندرشون وقت و حوصله خرج نکنیم چه‌گونه می‌توانیم خود را عاشق سینما بدانیم؟ هجده صفحه‌ی پیش رو، حکم سرک کشیدن به جهان شخصی یک فیلم‌ساز مؤلف را دارد که همه‌ی توانش را برای سلب اعتبار از طبقه و تاریخ مستبد سرزمینش صرف کرده است...

آی انسان زنده!
اردشیر سراج
: روزی به همراه چند دوست و همکار، پنجاه‌وسومین زادروز آندرشون را در آشپزخانه‌ی استودیو جشن گرفته بودیم. او دستی به موهای کم‌پشتش کشید و با صدای آرام گفت: «پیش از آن‌که بازنشسته شوم، باید فرصت کنم سه فیلم سینمایی بسازم.» او ساخت سومین فیلم سینمایی‌اش، آوازهایی از طبقه‌ی دوم را از 1997 بدون داشتن فیلم‌نامه و سرمایه‌ی کافی آغاز کرد. این فیلم نوددقیقه‌ای از 46 صحنه‌ی بسیار ساده و رشته‌ای رخدادهای گوناگون تشکیل شده است؛ از جمله داستان مردی که نمی‌تواند حقه‌ی شعبده‌بازی‌اش را اجرا کند، مهاجری که در خیابان از چند رهگذر کتک می‌خورد و...

گفتوگوی اختصاصی با روی آندرشون: همه‌ی فیلمهای من سیاسی هستند
گفت‌و‌گو کننده: اردشیر سراج
- آندرشون: ...برای پولدار شدن فیلم نمی‌سازم. هدفم بیدار کردن حس دوست داشتن زندگی در دیگران و نشان دادن دریچه‌ی تازه‌ای به هستی است؛ تا تماشاگر به این فکر بیفتد که سرنوشت اجتماع و افراد آن چه‌گونه خواهد شد. وظیفه‌ی من خدمت به مردم از طریق بیداری حس ارج آن‌ها نسبت به زندگی و ارزش‌های آدمی است تا آن‌ها بتوانند خشم‌شان را به گونه‌ای مؤثر در جامعه کانالیزه کنند وگرنه آدم دچار بیماری افسردگی می‌شود. بدین گونه می‌توانم با کارم تأثیرگذار باشم. هدفم آفرینش حس احترام به هستی و به وجود آوردن درک شرایط ناگوار در آدم‌ها است. به گمانم «ارج نهادن به دیگران» بار معنایی بسیار زیبایی دارد. خواهان آن هستم که آدم‌ها به وجود خود و دیگران ارج بگذارند و به خود بگویند که نمی‌خواهم بیهوده زندگی کنم...

نگاهی به سهگانه‌ی روی آندرشون: دنیای جفنگ انسان
کیومرث وجدانی:
در نوشته‌ی آغازین کبوتری روی شاخهای نشسته و به هستی میاندیشد، روی آندرشون در سومین بخش از سه‌گانه‌اش سرانجام آشکار می‌کند که فیلم‌هایش درباره‌ی «انسان بودن» است. در عنوان فیلم تأکید بر کلمه‌ی بازتاب و وجود است. اما آندرشون کبوتر را به عنوان یک مؤلفه‌ی عجیب‌وغریب اضافه می‌‌کند تا بیهودگی وجود را به سخره بگیرد. برای افزودن به غرابت این ایده او در آغاز فیلم یک کبوتر تاکسیدرمی‌شده را در جعبه‌ای شیشه‌ای در موزه در کنار اسکلت یک دایناسور نشان می‌دهد. صدای کبوتری که جابه‌جا بدون منطق زمینه‌ای و هدف و معنای خاصی به گوش می‌رسد، کیفیت این غرابت را برای‌مان حفظ می‌کند...

مرور چند خاطره از روی آندرشون؛ تصویرهایی از کارگردان در خانهاش: آیندهای که بر سر ما آوار خواهد شد
مسعود  رایگان
: در پاییز 1988 با گرایش تحلیل فیلم وارد مدرسه‌ی فیلم Folk hog skolan شدم، به همراه ناصر یوسفی‌نژاد و محمود داودی. اولین روز را به یاد می‌آورم:‌ همه‌ی دانشجویان بر جایگاه خود نشسته‌اند. ساعت کمی از دَه صبح گذشته ولی از استاد (روی آندرشون) که قرار است تحلیل فیلم تدریس کند خبری نیست. همه منتظریم. در گوشه‌ای از کلاس مردی که بی‌شباهت به کارگران شرکت نفت نیست با لباسی که شامل شلواری یک‌سره است که بندهایش از روی شانه‌ها عبور کرده و در روی سینه سگک شده، با چهره‌ای زمخت و چشمانی مهربان نشسته و مشغول نوشتن چیزی است و گاه‌به‌گاه به ما نگاه می‌کند. آرام از جایش بلند می‌شود و خودش را معرفی می‌کند: «من روی آندرشون هستم.»...

خوانش چند قاب از «کبوتری روی شاخهای نشسته و به هستی میاندیشد»: تقویم ملال
رضا کاظمی:
کبوتر... کولاژی است از قاب‌های ثابت از آدم‌های گوناگون در وضعیت‌های گوناگون. این توصیف بدیهی، بی‌گمان مؤلفه‌هایی از سینمای موسوم به روشنفکرانه را به ذهن هر تماشاگر و نقدخوان جدی سینما می‌آورد. گویی قاب ثابت یک واکنش معترضانه‌ی متمدنانه‌ی روشنفکرانه است به سرسام حرکت و تقطیع در سینمایی که در سیطره‌ی آفرینش هیجان و تنش برای انعکاس زندگانی پرشتاب انسان است. اما قاب ثابت همیشه به معنای سکون و رخوت و فقدان تنش نیست...

خانهای سیال از جنس عشق
شاهد طاهری
: روی آندرشون را می‌توان بدون ‌هیچ گونه تلاش و تقلای تحمیلی فیلم‌سازی مؤلف دانست. سینمای او سینمایی است به‌دقت مهندسی‌شده. او برای القای مفاهیم مورد نظر، تک‌تک عناصر پیکربندی آثارش را با فلسفه‌ای اندیشیده انتخاب کرده و به معنای واقعی کلمه مفهوم «طراحی در سینما» را پیاده کرده است. با این وجود، مرور مسیر فیلم‌سازی آندرشون نشان می‌دهد که قالب امضادار کنونی سینمای او با یک پوست‌اندازی اساسی و طی چند دهه به دست آمده است و...

آرشیو1
شماره:۶۱۹ (شماره آذر ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۸ (ویژه نامه آبان ۱۴۰۳ / پرونده یک موضوع: سینماکتاب)
شماره:۶۱۷ (مهر ماه ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۶ (شهریور ماه ۱۴۰۳ ویژه‌نامه روز ملی سینما)
شماره:۶۱۵ (مرداد ماه ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۴ (تیر ماه ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۳ (خرداد ماه ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۲ (اردیبهشت ماه ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۱ (ویژه نامه نوروز ۱۴۰۳ / پرونده یک موضوع: سینما و نفت)
شماره:۶۱۰ (ویژه نامه اسفند ماه / پرونده یک موضوع: سینمای فلسطین)
شماره:۶۰۹ (ویژه‌نامه چهل و دومین جشنواره فیلم فجر و چهل سالگی فارابی)
شماره:۶۰۸ (دی ماه ۱۴۰۲ پرونده یک فیلم: گیج‌گاه)
شماره:۶۰۷ (آذر ماه ۱۴۰۲ پرونده یک فیلمساز: داریوش مهرجویی)
شماره:۶۰۶ (آبان ماه ۱۴۰۲ پرونده یک موضوع: سینمای کمدی در ایران)
شماره:۶۰۵ (مهر ماه ۱۴۰۲ پرونده: سینمای مستقل ایران از نگاه منتقدان فیپرشی)
شماره:۶۰۴ (شهریور ماه ۱۴۰۲ ویژه‌نامه روز ملی سینما)
شماره:۶۰۳ (مرداد ۱۴۰۲)
شماره:۶۰۲ (تیر ۱۴۰۲)
شماره:۶۰۱ (خرداد ۱۴۰۲)
شماره:۶۰۰ (ویژه‌نامه نوروز ۱۴۰۲)
شماره:۵۹۹ (ویژه‌نامه چهل سال سینمای جنگ و دفاع مقدس)
شماره:۵۹۸ (ویژه‌نامه چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر)
شماره:۵۹۷ (دی ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۶ (آذر ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۵ (آبان ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۴ (مهر ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۳ (شهریور ۱۴۰۱ ویژه‌نامه روز ملی سینما)
شماره:۵۹۲ (مرداد ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۱ (تیر ۵۹۱)
شماره:۵۹۰ (خرداد ۱۴۰۱)
شماره:۵۸۹ (فروردین ۱۴۰۱)
شماره:۵۸۸ (اسفند ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۷ (بهمن ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۶ (دی ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۵ (پاییز ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۴ (۱۰ شهریور ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۳ (تیر ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۲ (خرداد ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۱ (اسفند ۱۳۹۹)
شماره:۵۸۰ (۱۲ بهمن ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۹ (۱ بهمن ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۸ (دی ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۷ (آذر ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۶ (آبان ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۵ (مهر ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۰ (اردیبهشت ۱۳۹۹)
شماره:۵۶۹ (فروردین ۱۳۹۹)
شماره:۵۶۸ (اسفند ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۷ (۱۲ بهمن ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۶ (بهمن ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۵ (دی ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۴ (آذر ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۳ (آیان ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۲ (مهر ۱۳۹۸ )
شماره:۵۶۱ (شهریور ۱۳۹۸ )
شماره:۵۶۰ (مرداد ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۹ (تیر ۱۳۸۹)
شماره:۵۵۸ (خرداد ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۷ (اردیبهشت ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۶ (فروردین ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۵ (اسفند ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۴ (۱۰ بهمن ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۳ (بهمن ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۲ (دی ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۱ (۲۰ آذر ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۰ (آذر ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۹ (آبان ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۸ (مهر ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۷ (۲۰ شهریور ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۶ (شهریور ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۵ (مرداد ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۴ (تیر ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۳ (خرداد ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۲ (۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۱ (اردیبهشت ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۰ (فروردین ۱۳۹۷)
شماره:۵۳۹ (اسفند ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۸ (۱۲ بهمن ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۷ (بهمن ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۶ (ویژه‌ی زمستان ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۵ (دی ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۴ (آذر ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۳ (نیمه‌ی دوم آبان ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۲ (آبان ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۱ (مهر ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۰ (۲۰ شهریور ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۹ (شهریور ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۸ (مرداد ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۷ (تیر ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۶ (خرداد ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۵ (۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۴ (اردیبهشت ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۳ (فروردین ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۲ (اسفند ۱۳۹۵)
شماره:۵۲۱ (۱۲ بهمن ۱۳۹۵)
شماره:۵۲۰ (بهمن ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۹ (۲۰ دی ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۸ (دی ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۷ (آذر ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۶ (بیست آبان ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۵ (آبان ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۴ (مهر ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۳ (۲۰ شهریور ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۲ (شهریور ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۱ (مرداد ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۰ (تیر ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۹ (خرداد ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۸ (شماره‌ی ویژه بهار)
شماره:۵۰۷ (اردیبهشت ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۶ (فروردین ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۵ (اسفند ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۴ (۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ویژه‌ی جشنواره فیلم فجر)
شماره:۵۰۳ (بهمن ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۲ (نیمه‌ی دی ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۱ (دی ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۰ (آذر ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۹ (شماره ویژه‌ی پاییز ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۸ (آبان ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۷ (مهر ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۶ (۲۱ شهریور ۱۳۹۴ - ویژه‌ی روز ملی سینما)
شماره:۴۹۵ (شهریور ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۴ (مرداد ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۳ (تیر ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۲ (خرداد ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۱ (۲۰ اردیبهشت (شماره ویژه بهار ۱۳۹۴))
شماره:۴۹۰ (اردیبهشت ۱۳۹۴)
شماره:۴۸۹ (فروردین ۱۳۹۴)
شماره:۴۸۸ (اسفند ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۷ (۱۲ بهمن ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۶ (بهمن ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۵ (نیمه دی ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۴ (دی ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۳ (آذر ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۲ (۲۰ آبان ۱۳۹۳ - فوق‌العاده‌ی پاییز)
شماره:۴۸۱ (آبان ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۰ (مهر ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۹ (۲۱ شهریور ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۸ (شهریور ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۷ (مرداد ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۶ (تیر ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۵ (خرداد ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۴ (ویژه بهار - ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۳ (اردیبهشت ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۲ (فروردین ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۱ (اسفند ۱۳۹۲)
شماره:۴۷۰ (۱۲ بهمن ۱۳۹۲ (ویژه جشنواره فیلم فجر))
شماره:۴۶۹ (بهمن ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۸ (دی ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۷ (آذر ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۶ (شماره‌ی ۴۶۶، ویژه‌ی پاییز ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۵ (آبان ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۴ (مهر)
شماره:۴۶۳ (۲۱ شهریور)
شماره:۴۶۲ (شهریور ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۱ (مرداد ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۰ (تیر ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۹ (خرداد ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۸ (شماره ویژه بهار - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۷ (اردیبهشت ۱۳۹۲ )
شماره:۴۵۶ (فروردین ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۵ (اسفند ۱۳۹۱)
شماره:۴۵۴ (۱۲ بهمن ۱۳۹۱ (ویژه جشنواره فیلم فجر))
شماره:۴۵۳ (بهمن ۱۳۹۱)
شماره:۴۵۲ (دی ۱۳۹۱)
شماره:۴۵۱ (آذر)
شماره:۴۵۰ (نیمه آبان ۱۳۹۱ | ویژه‌ی سی سالگی)
شماره:۴۴۹ (آبان ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۸ (مهر ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۷ (۲۱ شهریور ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۶ (شهریور ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۵ (مرداد ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۴ (تیر‌ماه ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۳ (خرداد ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۲ (شماره ویژه بهار - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۱ (اردیبهشت ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۰ (فروردین)
شماره:۴۳۹ (اسفند)
شماره:۴۳۸ (۱۲ بهمن ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۷ (بهمن ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۶ (دی‌ماه ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۵ (آذر ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۴ (شماره ویژه پاییز - ۱۷ آبان ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۳ (آبان ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۲ (مهر ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۱ (شماره ویژه‌ی روز ملی سینما - ۲۱ شهریور ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۰ (شهریور ۱۳۹۰ )
شماره:۴۲۹ (مرداد ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۸ (تیر ماه ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۷ (خرداد ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۶ (شماره ویژه بهار - ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۵ (اردیبهشت ۱۳۹۰ )
شماره:۴۲۴ (نوروز ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۳ (اسفند ۱۳۸۹)
شماره:۴۲۲ - ویژه جشنواره فیلم فجر (۱۶ بهمن ۱۳۸۹)
شماره:۴۲۱ (بهمن ۱۳۸۹)
شماره:۴۲۰ (دی‌ماه ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۹ (آذر ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۸ (شماره ویژه پاییز - ۲۰ آبان ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۷ (آبان ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۶ (مهر ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۵ (شماره ویژه روز ملی سینما - ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ )
شماره:۴۱۴ (شهریور ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۳ (مرداد ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۲ (تیر ماه ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۱ (خرداد ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۰ (شماره ویژه بهار - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۹ )
شماره:۴۰۹ (اردیبهشت ۱۳۸۹ )
شماره:۴۰۸ (اول فروردین ۱۳۸۹)
شماره:۴۰۷ (اول اسفند ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۶ - ویژه جشنواره فجر (۵ بهمن ۱۳۸۸ )
شماره:۴۰۵ (اول بهمن ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۴ (دی ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۳ (آذر ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۲ (نیمه آبان - ویژه پاییز ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۱ (اول آبان ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۰ (۱ مهر ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۹ (ویژه روز ملی سینما) (۲۱ شهریور ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۸ (شهریور ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۷ (مرداد ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۶ (تیر ۱۳۸۸ )
شماره:۳۹۵ (خرداد ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۴ (ویژه بهار - نیمه‌ اردیبهشت ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۳ (اردیبهشت ۱۳۸۸ )
شماره:۳۹۲ (ویژه‌ی نوروز ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۱ (اسفند ۱۳۸۷)
شماره:۳۹۰ (ویژه‌ی ویژه بیست‌و‌هفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر- ۱۲ بهمن ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۹ (بهمن ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۸ (دی ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۷ (آذر ۱۳۸۷ )
شماره:۳۸۶ (ویژه پاییز - ۱۸ آبان ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۵ (آبان ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۴ (مهر ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۳ (ویژه‌ی روز ملی سینما - نیمه‌ی دوم شهریور ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۲ (شهریور ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۱ (مرداد ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۰ (تیر ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۹ (خرداد ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۸ (ویژه بهار - نیمه‌ اردیبهشت ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۷ (اردیبهشت ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۶ (فروردین - ویژه‌ی نوروز ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۵ (اسفند ۱۳۸۶)
شماره:۳۷۴ (ویژه بیست‌وششمین جشنواره فیلم فجر - ۱۲ بهمن ۱۳۸۶)


همکاران این شماره: آرمین ابراهیمی، محمد اطبایی، عباس بهارلو، محسن بیگ‌آقا، ارسیا تقوا، محسن جعفری‌راد، مصطفی جلالی‌فخر، مهرزاد دانش، ابوالحسن داودی، پوریا ذوالفقاری، اشکان راد، مسعود رایگان، اردشیر سراج، محمد شکیبی، شاهد طاهری، جواد طوسی، ریحانه عابدنیا، بهزاد عشقی، سعید قاضی‌نژاد، آناهیتا قزوینی‌زاده، رضا کاظمی، غزل گلمکانی، حمیدرضا مدقق، مازیار معاونی، مریم مقدم، امید نجوان، پرویز نوری، محدثه واعظی‌پور، کیومرث وجدانی، اصغر یوسفی‌نژاد | صفحهآرایی: علی سمیعی‌مقدم