چشمانداز ۴۸۳
فیلمسازان برای جلب سرمایه چه میکنند؟: چهل مویز و چند قلندر پوریا ذوالفقاری: آیا چیزی به نام بخش خصوصی در سینمای ایران وجود دارد؟ در وضعیت آشفتهی اقتصادی و فروش ناچیز فیلمهای روی پرده، چرا یک سرمایهگذار بخش خصوصی باید سرمایهای میلیاردی یا دستکم چندصد میلیون تومانی را برای فیلمی تأمین کند که اکران شدن یا نشدنش هم مشخص نیست؟ این پرسشها را بارها شنیدهایم. ولی همواره فیلمهای زیادی با عنوان محصولات بخش خصوصی تولید شده و میشوند. ظاهراً سرمایهگذاران آنها هم چندان دلبستهی سود بردن نیستند و میتوان با خوشبینی مفرط آنها را سینمادوستانی دانست که تمایلی به بازگشت سرمایهشان ندارند!...
مرتضی پاشایی (1393-1363): مرگی اسطورهوار ماجرای بیماری و سرانجام درگذشت مرتضی پاشایی خوانندهی جوان موسیقی پاپ یکی از غافلگیریهای اساسی این سالها محسوب میشود. با این تفاوت که این بار و در این غافلگیری، شبکههای اجتماعی نوظهور مجازی نقش نخست را داشتند. ماجرا از زمان آشکار شدن ابتلای او به سرطان شروع شد و هرچه پاشایی به پایان نزدیک میشد نگرانیها، حساسیتها و واکنشها بیشتر احساس شد، تا حدی که...
مجید بهرامی (1393-1356): خداحافظ رفیق مجید بهرامی بازیگر جوان تئاتر و سینما پس از هفت سال مبارزه با سرطان ۲۴ آبان در بیمارستان پارس درگذشت. او مدتی را هم برای معالجه در آلمان به سر برده بود. مرگ او در کوران درگذشت مرتضی پاشایی و بازتابهای گستردهاش رخ داد. در پی فقدان بهرامی و پاشایی که هر دو جوان بودند رضا کیانیان در سخنانی کوتاه از مسئولان کشور خواست نسبت به «سونامی سرطان» که...
آنچه با نام خلاصهی داستان فیلمها منتشر میشود: قصهی ما به ته رسید! «تقابل بین عشق و خرد.» این خلاصهی داستان فیلم به رنگ ارغوان (ابراهیم حاتمیکیا) بود! ایراد اصلیاش این است که میتواند خلاصهی داستان نازلترین فیلمفارسیها هم باشد. اصلاً این تعریف از درخت گلابی (داریوش مهرجویی) تا برف روی کاجها (پیمان معادی) را در بر میگیرد. نمونهی دیگر: «تهران مال توئه مگه؟» این هم داستان فیلم استراحت مطلق (رضا کاهانی) است ولی بهسادگی میتوان آن را به عنوان خلاصهی داستان سریال پایتخت (سیروس مقدم) هم قبول کرد!...
عیب و هنر گروه هنر و تجربه: کودک نوپای سینما پوریا ذوالفقاری: گروه «هنر و تجربه» در مدت کوتاهی که از آغاز کارش گذشته، موافقان و مخالفانی یافته که نسبت به معیار انتخاب فیلمها و شیوهی عملکردش نظرهای متفاوتی دارند. توافق هر دو گروه بر ضرورت وجود چنین گروهی برای اکران فیلمهای متفاوت از جریان اصلیست. ولی نحوهی ادارهی این گروه و پراکندگی سالنها و ساعت نمایش با واکنشهایی مواجه شده است؛ تا جایی که حتی حمید فرخنژاد که بهتازگی با فیلم پوسته (مصطفی آلاحمد) به گروه هنر و تجربه آمده، نحوهی نمایش فیلمها را در این گروه «گیجکننده» خواند...
سیویکمین جشنوارهی بینالمللی فیلم کوتاه تهران: صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی شاهین شجریکهن: جشنوارههای تخصصی مهمترین فرصت برای دیده شدن این انبوه فیلمهای کوتاه هستند و اساساً خیلی از فیلمسازها با این نیت آستین بالا میزنند که در آخر بتوانند فیلمهایشان را به یکی از جشنوارههای تخصصی برسانند. در شرایطی که نه امکان اکران فیلمهای کوتاه در سینماها وجود دارد و نه پخش مجموعههای فیلم کوتاه در شبکهی ویدئویی ممکن است، جشنوارهها اصلیترین ویترین فیلمسازان برای عرضهی آثارشان هستند و...
تلویزیون در ماه آبان: راه پرنشیبوفراز سرافراز احسان ناظمبکایی: مهمترین نکته دربارهی رفتن ضرغامی، تغییر رویکرد برخی برنامهسازان، تهیهکنندگان و... نسبت به او بود که مصداق مجددی بر «بد بدرقه بودن» شد. آنهایی که تا چند ماه قبل به تمجید از ضرغامی و معاون سیمایش مشغول بودند و تمدید دوران مدیریت جهادی آنها را درخواست میکردند با قطعی شدن رفتن ضرغامی و دارابی به یکباره تغییر موضع دادند تا مدیریت جهادی به سوءمدیریت تبدیل شود...
دیدگاه دانشمندان و متخصصان دربارهی اصالت علمی «میانستارهای»: سیاهچالهها، نسبیت و اعوجاج فضا یکی از پیامدهای اجتنابناپذیر نمایش فیلمهای علمیخیالی مهمی در حدواندازههای اثری مثل میانستارهای، به نقد و چالش کشیده شدن وجوه علمی آن توسط برخی از کارشناسان و متخصصان امر و گاه حتی دانشمندان معروف عرصهی مورد نظر فیلم است. این نقد و چالش در مورد بیشتر فیلمها در جهت تأیید این جنبهها و به نفع فیلم نبوده، ولی میانستارهای یکی از آن موارد استثنایی بوده که داوریها دربارهی جنبههای علمی آن اغلب مثبت بوده است...
زنان فیلمبردار: اقلیتی انگشتشمار ولی قابلتأمل آمار بهشدت ناامیدکننده است: در پنج سال اخیر، فقط سه درصد از 250 فیلمی که بیشترین فروش را داشتهاند مدیران فیلمبرداری زن داشتهاند. تا کنون هیچ مدیر فیلمبرداری زنی حتی نامزد دریافت اسکار فیلمبرداری نشده است. با این حال شواهد امیدوارکنندهای هم در کار است و...
پرندهی سفید در بوران (گرِگ آراکی): رمزفکنی-رمزگشایی رامین صادقخانجانی: پرندهی سفید در بوران تلفیق ماهرانهای است از روایت بلوغ ذهنی/ جسمی یک نوجوان با داستانی معمایی و از همان ابتدا این دو وجه اساسی، خود را به تماشاگر معرفی میکنند. فیلم با برخورد کت و مادرش آغاز میشود و چندان طول نمیکشد تا دختر در کمال ناباوری خبر ناپدید شدن مادرش را از زبان پدرش بشنود تا معمای فیلم شکل بگیرد. از این پس آنچه در فیلم شاهدش هستیم حاصل برخورد و تعامل میان این دو عنصر است که...
لوسی (لوک بسون): آفرینش آدم آرامه اعتمادی: تازهترین فیلم لوک بسون اثری است هیجانانگیز که همه جور رنگولعاب دارد، غیر از مایههای یک درام دقیق و سرحال. لوسی یک تریلر اکشن ۸۵ دقیقهای است که از اصل و هدف روایی خود دور مانده و قرار است جهان دیگری را به نمایش بگذارد...
تحت تعقیبترین مرد (آنتون کوربین): پیاده شدن از خودروی زندگی مهرزاد دانش: فیلم در تاریکی آغاز میشود؛ در حالی که صدای خشخش بیسیم به گوش میرسد: نوعی فضای ناامن، چه از حیث دیداری و چه شنیداری. این مطلع داستانی است که در آن سایهی سنگین یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ هنوز بر سر مناسبات و روابط انسانی شرق/ غرب وجود دارد...
همدردی با آقای جاسوس تنهای تنهای تنها جواد رهبر: کوربین در قابهای تحت تعقیبترین مرد از رنگ زرد و طیفهای مختلفش بیشتر استفاده میکند؛ از ریزترین جزییات، مثل رنگ زرد ماژیک هایلایت روی اسناد باخمان در اولین سکانس حضورش در فیلم و رنگ لباس و موی شخصیتها گرفته تا مواردی فراگیرتر، مثل رنگ دکورها و وسایل روشنایی بسیاری از صحنههای داخلی...
پنجاهوهشتمین جشنوارهی فیلم لندن: فیلمهای بیشتر، در چند دسته کیومرث وجدانی: جشنوارهی امسال لندن نسبت به سال قبل فیلمهای بیشتری نمایش داد. 248 فیلم سینمایی و 148 فیلم کوتاه. در کنار نمایش فیلمها در سالن فیلم ملی و انجمن هنر معاصر تعداد زیادی از سینماهای مرکز لندن و حومه هم برای نمایش فیلمها استفاده شدند. برنامه شامل بهترین آثار جشنوارههای بزرگ (کن، ونیز و برلین) بود و تعداد زیادی هم نمایش جهانی اول فیلمها...
یادداشتهایی از جشنوارهی لندن: پردهی سفید، سینمای نازک احسان خوشبخت: هر دورهی فشردهای از تماشای سینمای معاصر به خاطر غلبهی میانمایگی یا ابتذال بر نوآوری و نبوغ میتواند به یأس بینجامد. اما در یأس معمولاً درسهایی سازندهتر از امید وجود دارد. بیشتر یادداشتهایی که بر فیلمهای جشنوارهی فیلم لندن خواهید خواند با یأسی سازنده نوشته شدهاند. به عبارت دیگر، دورهی طولانی جشنوارهی فیلم لندن نوعی سیستم تفکر منطقی دربارهی سینما را در بیننده بیدار میکند که...
بیستوهفتمین جشنوارهی توکیو: جشنواره یا شهرفرنگ؟ هوشنگ راستی: جشنوارهی توکیو امسال شکر خدا همه چیز داشت؛ فیلم، انیمیشن، مانگا، کلاس آشپزی، جایزهی سامورایی، دنیای هیدهآکی آنو، چارلی چاپلین، کابوکی، فیلم هندی، بالماسکه، هفتهی مد مرسدس بنز، بخشهای قدیمی با نامهای جدید، بخشهای جدید با نامهای جدید و فرش قرمز. پس از شش سال فرش سبز پهن کردن با نیت صرفهجویی در انرژی و پیامهای زیستمحیطی، امسال فرش سبز جایش را به فرش قرمز داد. دلیلش را هم گفتند که روی فرش قرمز عکسها قشنگتر از کار درمیآید!...
دهمین جشنوارهی زوریخ: از زوریخ با عشق! محمد محمدیان: ابتدا به نظر میرسد زوریخ با وجود لوکارنو و آن قدمت طولانی جشنواره و سینمای «پیاتزا گرانده» چندهزار نفری روباز مشهورش نباید حرفی برای گفتن داشته باشد اما با گذشت روزهای جشنواره داستان فضا عوض میشود و زوریخ ثابت میکند برای رسیدن به دههی اول عمر خود تجربههای بسیاری آموخته، و باورتان نمیشود که با جشنوارهای دهساله طرف هستید....
پرویز (مجید برزگر: معصومیتِ تباه ایرج کریمی: پرویز حکایت یک کودکیِ بهدرازاکشیده یا یک رشد بهتأخیرافتاده است؛ حکایت معصومیتی تباهشده است. در انواع فیلمها نسخههای خوب و بد از این مضمون را دیدهایم و شاید روانی هیچکاک (1961) مشهورترینشان باشد. در روانی هم قهرمانش نورمن بیتس یکی از موحشترین جنایتهای تاریخ سینما را به انجام میرساند. اما نورمن یک روانی تمامعیار است و جدا از دلالتهای اجتماعی کردارش در رواننژندی یک فرد محبوس و خلاصه شده است...
«پرویز» و سیر تکاندهندهی تحول منفی: کاهلی، خشونت و چند بیماری مسری دیگر امیر پوریا: فیلم پرویز را به منزلهی یک استثنای محض، باید از دریچهی دیگری دید و دریافت. نهفقط خود بهشدت روانشناسانه و جامعهشناسانه است، بلکه همچنین در مخاطبش هم نوعی تحول روانی و ذهنی پدید میآورد: او را از دلسوزیهایش برای دیوی که در ابتدا یک عنصر واخورده و تحقیرشدهی جامعه بود، پشیمان میکند و در دل واکنش عاطفی توأم با تحول تماشاگر از همدلی تا وحشت و انزجار نسبت به پرویز، به طور کلی دست به «ترحمزدایی» میزند. در وصف و شرح جنبههای استثنایی پرویز، هفت ویژگی را در آن دنبال میکنیم:...
روند جریان خشونت در «ماهی و گربه» و «پرویز»: از غُربتی به غُربتِ دیگر علیرضا حسنخانی: پرویز هم مثل ماهی و گربه درنگ و طمأنینهای خوفانگیز قبل از لحظهی انفجار خشونتآمیز دارد. لحظهی آغشته کردن گوشتها به سم، ترسناکتر از کار درآمده تا آنکه مثلاً پرویز اقدام عملی برای کشتن سگها میکرد. شکستن شیشهی پاساژ و نمایش رفتار و خونسردی و منش زیرکانهی پرویز برای زیرآب زدنِ اکبرآقا خوفناکتر است از مثلاً دست به یقه شدن احتمالی این دو و برخورد فیزیکی مستقیم...
گفتوگو با مجید برزگر: شهر بیترحم گفتوگو کننده: امید روحانی - برزگر: قصد ضرب شست نشان دادن نداشتم. میبینید که نه تقطیع دارم، نه زاویه عوض میکنم؛ نه عدسی، نه هیچ نوع تأکیدی. همه چیز ساده و راحت نشان داده میشود، تا ذات خشونت دربیاید. میخواستم نشان بدهم چهقدر ترسناک شدهایم، به کدام سمت داریم میرویم، تا چه حد میشود جلو رفت. بسیار کسانی که دیده نمیشوند اما در آنها هم این خشونت شکل گرفته و پرویز از این جمله آدمهاست. میبینید که وقتی حس میکند که ممکن است حذف شود دست به چه کارهایی که نمیزند...
میهمان داریم (محمدمهدی عسکرپور): انگار همین دیروز است احمد طالبینژاد: رضای میهمان داریم همان حاجی عروسی خوبان و جوان قطعنخاعی گیلانه است و این نگرش دارد و باید که گسترش پیدا کند. معنای این پیشنهاد این نیست که جنگ هشتساله و آن همه رشادت و جانفشانی را فراموش کنیم و از یاد ببریم. مفهومش این است که آثاری با این گرایش جدید، میتواند صلح و آشتی و جهانی عاری از خشونت را تبلیغ کند. وقتی این موضعگیری جدیدتر میشود که خود بچههای جنگ آن را بیان کنند...
مهمانی رنج و رضایت مصطفی جلالیفخر: میهمان داریم از آن دست فیلمهاییست که معمولاً با صفت «شریف» توصیف میشوند و لطیف و انسانی و مبتنی بر واقعیتهایی هستند که رنج و ایثار و ایمان و مهربانی و قناعت و صبر و مفاهیم مشابهی را در قابهای ساده نمایش میدهند؛ و این سادگی، بخش ثابت و حتی شرط لازم چنین فیلمهاییست...
ساکن طبقهی وسط (سیدشهابالدین حسینی): ازدحام ناکارآمد ریحانه عابدنیا: نخستین ساختهی شهاب حسینی، دچار همان اشکال رایجی است که معمولاً گریبانگیر فیلمهای اول فیلمسازانی میشود که مدتها چشمانتظار ساخت نخستین اثر خود بودهاند. این که انگار این اولین و آخرین فیلمیست که امکان ساخت آن را دارند و همهی حرفها و ایدهها و فکرهای در ذهن جامانده را باید روی دایره بریزند...
سنگ بزرگ محسن جعفریراد: ساکن طبقهی وسط را میتوان در ادامهی فیلمنامههای محمدهادی کریمی و شیوهی نگاه او به معضلات انسان و جامعه دانست. کریمی چه در چهار فیلمی که ساخته و چه در فیلمنامههایی که برای دیگران نوشته، همواره مستقیم و غیرمستقیم به مفاهیم معنوی و متافیزیکی پرداخته و در ساکن طبقهی وسط همان مایهها و مفاهیم در قالبی مفصلتر ارائه شده است؛ داستان نویسندهای که...
اون شب که بارون اومد (کامران شیردل: کالبدشکافی یک دروغ محض! جواد طوسی: اون شب که بارون اومد یکی از مستندهای استثنایی بازسازیشدهی ایرانیست که در آن تجربه و نوآوری در کاربرد عناصری چون تدوین، صدا، گفتار متن، نوع استفاده از افراد مصاحبهشونده و موتیف شدن یکی از جملهها (دروغه، دروغه محضه آقا!) و... بازی با فرم و روایت در خدمت موضوع را میتوان دید. شیردل به دلیل نگرش عمیق اجتماعیاش به همین اکتفا نمیکند و به نقد و آسیبشناسی جامعهای میپردازد که...
خاطرات کامران شیردل دربارهی «اونشب که بارون اومد»: قانونهایی برای شکستن امید نجوان: پاییز 1391 زمانی که فعالیتهای «خانهی سینما» به حالت تعلیق درآمده بود، انجمن مستندسازان سینمای ایران با همکاری پردیس سینمایی قلهک یک هفتهی فیلم برگزار کرد که شامل نمایش مستندهایی از کامران شیردل، محمدرضا مقدسیان، فرشاد فداییان، ابراهیم مختاری، فرهاد ورهرام، محمد شیروانی، زینب تبریزی و پالیز خوشدل بود. در نخستین برنامه از این نشستها ابتدا سه فیلم از کامران شیردل به نمایش درآمد و سپس جلسهی پرسشوپاسخ با حضور او برگزار شد... آنچه میخوانید چکیدهی گفتههای فیلمساز در آن شب است؛ از نخستین مواجههی کامران شیردل با سینما تا ورود او به مدرسهی سینمایی رُم، بازگشت به ایران و ساخت اون شب که بارون اومد...
گفتوگو با مریلا زارعی بازیگر «شیار 143»: ببرِ درون! گفتوگو کننده: شاهین شجریکهن - زارعی: ...وقتی الفت را به من امانت دادند، من دیگر با همهی وجودم از آن نگهداری کردم. ضمناً شم جاهطلبی آرتیستیام گل کرده بود و دوست داشتم خودم را امتحان کنم و از واقعیت خودم فاصله بگیرم. من برای این نقش جایزه گرفتم و برگزیدهی منتقدان ماهنامهی «فیلم» شدم، ولی تنها فیلمیست که کارگردان یک بار هم سر صحنه تشویقم نکرده است. معمولاً سر صحنه پیش میآید که کارگردان پس از نماهای سخت احساسش را به بازیگر میگوید و تحسینش میکند، ولی فضای صحنهی شیار143 طوری بود که بعد از پایان برداشت نمیدانستم کارگردان از بازیام خوشش آمده یا نه. احساس میکردم آن قدر موجود منزجرکنندهای هستم که کارگردان دارد تحملم میکند... |