سریال هفت قسمتی داوران را که البته عنوان مینیسریال برای آن مناسبتر است از اتفاقهای کمیاب در تلویزیون کشور ماست؛ سریالی با دو کارگردان (احمد امینی و بیژن میرباقری) که با کمترین تبلیغ پخش شد؛ آن هم در شرایطی که امواج سهمگین سریالهای کانالهای ماهوارهای ترک مجموعههای داخلی را بیش از پیش منزوی کرده و قاعدتاً تلویزیون باید از فرصتی که به واسطه همکاری با کارگردان گزیدهکار و شناختهشده و موجهی مانند احمد امینی به دست آمده بود استفاده بهتری میکرد.
اما گذشته از کارگردانی دوپاره سریال که البته به دلیل شباهتهای شیوهی کار میرباقری و امینی، و تلاش میرباقری برای خارج نشدن از مسیر پیموده شده توسط امینی کمتر به چشم آمد، اصلیترین عاملی که باعث شد داوران چندان مورد توجه قرار نگیرد چارچوبی بود که برای قصه آن در نظر گرفته شده بود؛ چارچوبی مبتنی بر پیگیری پروندههای قضایی توسط چهار وکیل از یک خانواده (خانواده داوران) که در قالب داستانهایی اپیزودیک هر بار سیر حقوقی یک پرونده قضایی را دنبال میکردند. به نظر میرسد از همین خلاصه چندخطی داستان سریال هم میتوان استنباط کرد که سریال اگرچه در یک نگاه کلی در زیرمجموعه ژانر پلیسی/ جنایی جای میگیرد و یا حداقل اشتراکهای بسیاری با این ژانر دارد ولی همین که قهرمانان آن به جای آنکه پلیس و افسر آگاهی یا مانند برخی از مجموعههای پلیسی خارجی کارآگاه خصوصی باشند از میان جامعه وکلای دادگستری انتخاب شدهاند یعنی اینکه با کاری روبرو هستیم که از بسیاری از ویژگیها و امتیازهای ژانری که خواهناخواه به آن تعلق دارد محروم است و حالا که قهرمان اسلحهبهدست و تعقیبوگریز و صحنه اکشنی ندارد لابد تمهیدات دیگری برایش اندیشیده شده تا در جذب مخاطب موفق باشد. بهترین و موثرترین کاری که میتوان برای چنین مجموعههایی (که به واسطه محدودیتهای داستانیشان جای مانور محدوی دارند) انجام داد کار کردن دقیق روی ظرایف و فرازوفرودهای قصه از یک سو و انتخاب بازیگران خلاق و کارآمد و خوب بازی گرفتن از آنها در سوی دیگر است تا بینندهای که به هر حال با یک اثر نزدیک به ژانر پلیسی روبرو است و قطعاً توقعاتی هم از این بابت دارد دچار سرخوردگی نشود. البته گروه کارگردانی داوران در انتخاب بازیگر و بازی گرفتن از آنها خوب عمل کرده و در انتخاب بازیگران نقشهای اصلی از سهلانگاریها و بیدقتیهای اکثر کارهای تلویزیونی خبری نیست. حضور مثل همیشه خوب و مقتدرانه مسعود رایگان در کنار بازی متفاوت پریوش نظریه نشان میدهد که امینی همچنان در این زمینه با دقت و وسواس زیاد و سختگیرانه عمل میکند و به انتخابهای دمدستی و فشارهایی مانند زود رساندن کار به آنتن تن نمیدهد. اما کاش در پرداخت داستانهایی که در ابتدا قرار بوده هر کدام یک تلهفیلم مجزا باشند و در تحولات بعدی به صورت اپیزودهای مستقل یک سریال در آمدهاند نیز همان اندازه دقت و سختگیری به خرج داده میشد.
در شکل فعلی داوران مجموعهایست کند و ساکن که موضوع داستانهای اپیزودیک و سیر روایی آنها بیش از حد ساده و بدون پیچیدگی است. از همان ابتدا به تناسب میان محتوا و مضمون با سبک بصری کارگردانِ اصلی و اولیه سریال (احمد امینی) به اندازه کافی توجه نشده و امینی مجموعهای غیردراماتیک و متفاوت از آثار پیشین خود (تصویر یک رویا، اولین شب آرامش و بیگناهان که بار دراماتیک بسیار بیشتری داشتند) را با همان شیوهی همیشگی کارگردانی کرده است. معضل دیگر داوران از آنجا ناشی شده که نه در مرحله نگارش و نه در اجرا توجهی نشده که وقتی پای داستانهایی مرتبط با جرم و قضاوت و پیگیریهای پلیسی در میان است به هر حال پلیس هم یکی از اجزای تفکیکناپذیر چنین داستانهایی است و این اصل حتی اگر پای غولهای ادبیات پلیسی و معمایی مثل هرکول پوآرو، شرلوک هلمز و... هم در میان باشد رعایت میشود تا بدین شکل بخشی از نارساییهای شخصیت اصلی داستان که افسر رسمی پلیس محسوب نمیشود پوشش داده شود. نمونه آشکارش کاراکتر سربازرس جپ، افسر اسکاتلندیارد در سریال پوآرو است که اگرچه هوشی در حد و اندازه پوارو ندارد و غالباً یک مرحله دیرتر از او به حقایق پی میبرد ولی تقریباً همیشه و همه جا حاضر است تا سریال به لحاظ تطبیق با واقعیت باورپذیرتر شود. اما در سریال داوران این اصل مورد غفلت قرار گرفته آن هم در شرایطی که قهرمانان وکیل این مجموعه به واسطه شغلشان و قوانین حاکم بر آن حتی از کاراگاهان خصوصی سریالهای خارجی که اجازه حمل سلاح دارند و در موارد معدودی هم مجبور به استفاده از آن میشوند هم بیدفاعترند و دقیقاً به همین دلیل بسیاری از خطر کردنها و درگیر شدنهای وکیل نسبتاً جوان این مجموعه علیرضا داوران (با بازی خوب ایوب آقاخانی) که در ترکیب گروه سنی داورانها نقش نیروی جوان و تند و تیزتر و دارای قابلیت درگیری به او واگذار شده نهتنها منطقی و باورپذیر به نظر نمیرسد که به پر کردن خلأ نیروی پلیس هم کمکی نمیکند. اصولاً چیدمان قهرمانانی همخون و همشغل که تفاوت فاحششان اختلاف سنی آنهاست تا به حال خیلی به کار پیشبرد روایی داستانها نیامده است. زمانی که هر یک از این کاراکترها به سادگی از عهده انجام وظایف دیگران برمیآید و تفاوت ماهوی آنچنانی با هم ندارند معلوم نیست چرا در طراحی اولیه فیلمنامه به چنین ترکیبی متوسل شدهاند؛ ترکیبی که بیش از آنکه به پرداخت و محکم کردن چفت و بستهای دراماتیک سریال کمک کند به عامل ضد قهرمانپردازی مجموعه منجر شده که تا بیننده میخواهد با یکی از داوران همذاتپنداری کند او جایش را به دیگری میدهد. این گسیختگی و تعدد باعث میشود ذهن مخاطب آشفته شود و آرمان مورد نظر سازندگان سریال یعنی به تصویر کشیدن یک خانواده آرمانی همچنان در همان مرحله آرمان و آرزو باقی بماند.