...در این سالْ سی سرمقاله: ماهنامهی «فیلم» و بزنگاه کارنامهاش نهادها و پدیدههای صنعتی و اجتماعی و فرهنگی، بر خلاف بیولوژی انسانی که چندی پس از رشد کامل به سوی فرسودگی و اضمحلال میرود، هرچه از عمرشان میگذرد و بهاصطلاح هرچه سالخوردهتر میشوند، محکمتر و قویتر میشوند. یک مؤسسهی صنعتی هفتاد ساله، یک نشریهی هشتاد ساله، یک نهاد اجتماعی نود ساله، یک کمپانی فیلمسازی صد ساله و مشابه آنها وضعیتشان با آدمهایی در همین سنوسال بسیار متفاوت است. آدمها در این سنوسالها دچار انواع عارضههای جسمی و غیرجسمی میشوند اما بیشتر آن نهادها و پدیدهها به مرور زمان از عارضههای و ایرادهایشان کاسته و مستحکمتر میشوند. در شرایط مختلف سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و روانی کشورهای گوناگون هم نگاه به این پدیده متفاوت است. در بسیاری از کشورها انواع نهادها با قدمت چنددهساله فعالیت دارند، اما در کشور ما که از سیوچند سال پیش تلاش شد خیلی چیزها بازسازی و از نو شروع شوند، و در حالی که به دلایل مختلف در این سالها مدام به نوعی در شرایطی حساس به سر میبریم، به شهادت هر ناظری دوام انتشار یک نشریه به مدت سی سال، یک پدیدهی اجتماعی و فرهنگی محسوب میشود (هرچند که در مقایسه با قدمت پنجاه، شصت، هفتاد و صد سال نهادهای مشابه در دنیا، این عمر چندان طولانی نباشد). نیازی نیست که این را خودمان بگوییم یا دوستداران مجله بگویند. حتی آنهایی که چشم دیدن مجله را ندارند، به این جنبه از کارنامهی «فیلم» معترفاند و با حیرت از آن یاد میکنند. البته در بخش خصوصی - و نه نشریاتی که با سرمایه و امکانات عمومی منتشر شده و میشوند - انگشتشمار نشریاتی در تاریخ مطبوعات ایران بودهاند که عمری طولانیتر از ماهنامهی «فیلم» داشتهاند، اما تفاوت در این است که آن نشریات در طول انتشارشان وقفههای کوتاه و بلند داشتهاند و در دورههایی نامرتب منتشر میشدهاند ولی انتشار ماهنامهی «فیلم» هیچگاه در این سی سال وقفه نداشته و دچار بینظمی نشده است. از سوی دیگر آن معدود نشریات پردوام تاریخ مطبوعات ایران بارها مدیر یا سردبیر یا ناشر عوض کردند، در حالی که ماهنامهی «فیلم» با همان سه بنیانگذارش و با همان تقسیم کار در این سی سال منتشر شده است. در میان نشریههای سینمایی تاریخ مطبوعات ایران، ماهنامهی «فیلم» پنج سال است رکورد پردوامترین نشریهی پیش از خود - «ستارهی سینما» - با 25 سال سابقهی انتشار را شکسته است؛ هفتهنامهای که هفده بار سردبیر و چندین بار ناشر عوض کرد و بارها در طول انتشارش دچار وقفههای چندهفتهای تا چندماهه شد. فارغ از نقش و جایگاه فرهنگی ماهنامهی «فیلم» در طول انتشارش - که ارزیابی آن، غلط یا درست، مثبت یا منفی، مخالف یا موافق به عهدهی دیگران است - تصور میکنیم لااقل فقط از همین جنبه میتوان آن را یک پدیده خواند؛ اینکه در شرایط آشنای روزگار ما، سه نفر بتوانند در یک زمینهی ذوقی و فرهنگی که با سلیقهی آدمها ارتباط دارد سی سال مداوم - با همهی اختلافهای سلیقهای - واقعبینانه با همدیگر کار و یکدیگر را تحمل کنند، میتواند از عجایب این دوران تلقی شود. مهم نیست که آن سه نفر، ما هستیم. هر یک از ما هم که از بیرون به این قضیه نگاه میکنیم، خودمان حیرانیم و به قولی: بر سختجانی ما این گمان نبود... هنوز از یاد نمیبریم آن هفت سال انتشار بدون پروانه را که هر ماه بایست کپی آن شماره را برمیداشتیم و به وزارت مربوطه میبردیم و پس از رفتوآمدهای مکرر و دوندگی و تحمل شنیدن حرفهایی غیرموجه و نگاههایی اخمآلود، تلاش میکردیم مجله بیتأخیر منتشر شود. راستی، کسی از آقای پورافضل خبری دارد؟! حالا با همهی تلخ و شیرینش، خوب و بدش، موفقیتها و ناکامیهایش، این سی سال که تقریباً نیمی از عمر هر یک از ما سه نفر است، مهمترین بخش زندگی ما بوده است. در این سی سال، ساعتهای خواب را که نادیده بگیریم، ما بیشترین ساعتهای بیداری عمرمان را در کنار هم صرف انتشار این مجله کردهایم و هیچ هدف و سودای دیگری جز این در سر نداشتهایم. سالهای رنج و سرمستی ما این گونه گذشت. دلبسته به لطف و همراهی و همدلی دهها همکار دوستداشتنی این سالها که این هزاران صفحه مجلهی منتشرشده حاصل ذوق و تلاش آنها و آمیخته به خاطرهی آنهاست، و هزاران خوانندهی وفادار که دوام مجله حاصل همراهی آنها نیز بوده است. خوشحالیم که این حس عاشقی به کارمان، بدون جیغ کشیدن آن، به انبوه خوانندگان نیز منتقل شد. آنها هم پیام را دریافت کردند و بسیاری - خودشان میگویند که - با این مجله عاشق سینما شدند، یا عاشق سینما ماندند، فیلمساز شدند یا فقط یک تماشاگر عاشق سینما باقی ماندند و از آن لذت بردند. و تأکید مؤکد کنیم بر سینمای قدرتمند ایران که در همین سالهای انتشار مجله بود که به همت سینماگرانش قدرت گرفت و درخت تناوری شد که شاید ماهنامهی «فیلم» هم اندک نقشی در این موفقیتها داشته باشد. اگر این سینما نبود، ماهنامهی «فیلم» هم اینی که هست نبود. در سیسالگی، بار دیگر پیمان نانوشتهی سیسالهمان را با همهی همکاران، مخاطبان و سینماگران تکرار میکنیم. بر خلاف کنایههای گاهوبیگاه - چه دوستانه و چه غیردوستانه که بدون توجه به کیفیت فیلمهای سینمای ایران در سالهای اخیر زده میشود - بابت اینکه «فیلم» اُفت کرده و «قدیما یادش به خیر»، همچنان احساس شور و شوق میکنیم. همچنان میخواهیم جوان بمانیم و ماهنامهی «فیلم» - این نهاد - را با کمک و همراهی شما با شأن و جایگاه «تاریخی»اش زنده و پویا و جوان نگه داریم. و البته جوانی کردن ما هم شبیه خودمان است. مثل همیشهمان. از ما انتظار ورجهوُرجه و ترقه در کردن نداشته باشید. این همان ماهنامهی «فیلم» است در سیسالگی. هوشنگ مهرابی | عباس گلمکانی | مسعود یاری
در کمال خونسردی این بار نقد سینماگران بر منتقدان: چهل سینماگر هرچه خواستند دربارهی نقد و منتقدان گفتهاند از آغاز انتشار ماهنامهی «فیلم»، تلاش کردهایم که نقد فیلم یکی از ارکان مجله باشد. البته پیش آمده که - بهخصوص در دههی آغاز انتشار مجله - تغییراتی در سیاست مجله در این زمینه داده باشیم، اما هیچگاه مقولهی نقد را واننهادیم. تغییرات هم در همین حد بوده که پس از سالهای ابتدای انتشار مجله، از نقد فیلمهای ردهی پایین و به تعبیری «نقدناشدنی» دست بکشیم، وقت و انرژی و اعصابمان را صرف چنین فیلمهایی نکنیم و سکوت ما به معنای اعلام «نظر»مان باشد. ملاحظات معدودی هم که در موارد اندکی بوده (و این را حاصل تحمیل فضای عمومی جامعه میدانیم و نه یک دستور رسمی دیکتهشده)، آن قدر ناچیز است که نمیتواند کل موضوع را زیر سؤال ببرد. ما که چندان اهل ادعا نیستیم اما در این زمینه - با توجه به شناختی که از تاریخ مطبوعات سینمایی کشور داریم - ادعا میکنیم که در هیچ نشریهای به اندازهی «فیلم»، این موضوع چنین جایگاه و اهمیتی نداشته است. البته ممکن است از دیدگاه ناظری - اعم از سینماگر و خوانندهی نخبهگرا - برخی از این نقدها کیفیتی داشته باشند که آنها را با صفتهای منفی (مانند بیسوادانه، بیارزش، مزخرف، پرتوپلا، فحش، غیرعلمی، غیرمنصفانه، و عنوانهایی شبیه این) توصیف کنند که تازه این هم یک دیدگاه شخصی است، اما کسی نمیتواند انکار کند که به هر حال قضیه برای خود ما بسیار جدی است و تلاش میکنیم در حد مقدورات، طبق آخرین دانستهها و حداکثر شعورمان، استانداردهای کیفی مورد نظرمان را حفظ کنیم. و معتقدیم که اتفاقاً این همه حساسیت و بحث و جدلی که در مورد نقدهای مجله به راه میافتد و هر وقت موضوع نقد پیش میآید پای مجلهی «فیلم» هم به عنوان نشریهی مرجع در این زمینه به میان کشیده میشود، به دلیل اهمیت آن است. وگرنه مگر نقدهای ضعیفتر (که شایستهی چنان توصیفهایی باشند) در هیچ نشریهی دیگری چاپ نمیشوند؟ باری... طبعاً یکی خوانندگان اصلی نقدها، صاحبان آثار هستند و قاعدتاً بیش از همه در این مورد حساسیت و توجه دارند. در همهی این سالها، آنها در معرض نقد و بررسی بودهاند اما این بار تصمیم گرفتیم به مناسبت سی سالگی مجله و در شمارهی ویژهی این مناسبت، خودمان و منتقدان را در معرض نقد و بررسی سینماگران قرار دهیم تا هرچه میخواهند بگویند؛ بگویند که چه دیدگاههایی دربارهی نقدهایی که در ماهنامهی «فیلم» پیرامون آثارشان چاپ شده دارند و کموکاستیهای مورد نظرشان را با هر لحن و ادبیاتی که مایلند ابراز کنند. پرسشهایی در این زمینه تهیه کردیم و برای دهها سینماگر در عرصههای مختلف سینما (و البته عمدتاً کارگردانها که مالک معنوی و مسئول اصلی کیفیت هنری فیلمها هستند) فرستادیم. بیشتر پرسشها، عمومی هستند و برخی خاص آن سینماگر. در پرسشنامهها هم تأکید کردیم که هرچه دل تنگشان میخواهد بگویند. از آنها خواستیم یا به همین پرسشها پاسخ بدهند تا حاصل کار را مانند یک مصاحبه تنظیم و چاپ کنیم، یا این پرسشها را بهانهای کنند برای نوشتن مطلب در هر قالبی که مایلند. آزادی مطلق! از میان دهها سینماگری که پرسشنامه برایشان فرستادیم، پس از پیگیریهای مکرر، سرانجام حدود چهل نفر به این پرسشها در قالبهای مختلف پاسخ دادند. برخی پاسخها را کتبی گرفتیم و چندتا را هم شفاهی (پاسخها را به ترتیب الفبا ردیف کردهایم، مگر در مواردی که حجم مطلب و اقتضاهای صفحهبندی یا دیر رسیدن مطلبی ایجاب کرده که این قاعده نادیده گرفته شود.) نتیجهی این تلاش، مجموعهای است که میخوانید. آنهایی که جواب ندادند پای خودشان! ما تلاش و پیگیری خودمان را حتی بیش از حد معمول انجام دادیم. جوابها هم هرچه هست و با هر کیفیتی، حاصل کار آنهاست. ما فقط ناشر این نظرها هستیم.
سیری در سنگوارههای سیساله مروری بر سی سال ماهنامهی «فیلم»، از دریچهی جلدهایش گریزی نیست! در شمارههای ویژهی مناسبتی، که مناسبت انتشارش خودِ ماهنامهی «فیلم» است، مثل همین شمارهی سیسالگی، موضوعها و مطالب خواهناخواه به سوی خود مجله و سرگذشت و مسیر و کارنامهاش، همکاران و خوانندگانش، و خاطرات آنها از دوران پیوندشان با مجله و نگاه و رویکردشان به آن میرود. این اتفاق طبیعی، این بار هم افتاد. تقریباً ناخواسته هم افتاد. قرار بود پروندهای برای این شماره تدارک دیده شود که سهم سینماگران در آن بیشتر باشد و از خاطرهنویسی و حدیث نفس پرهیز شود. تدارک پروندهی نظرخواهی از سینماگران دربارهی نقد فیلم و نقدهای مجله در طول سی سال با این هدف آغاز شد و تصورمان این بود که پیکرهی اصلی این شماره خواهد بود. بعد در کنارش یکی از همکاران پیشنهاد نظرخواهی جمعوجوری دربارهی جلدهای مجله را هم داد. قرار بود هر کس ده جلد برگزیدهاش را انتخاب کند و یادداشتی هم دربارهی آنها بنویسد. اما در عمل، نتیجهاش همین شد که میبینید. حجم این پرونده بیش از دو برابر پروندهی اول شد. محتوای یادداشتها هم (که برخی طولانیتر از یادداشت شد) رفت به طرف حدیث نفس و خاطرهنگاری. تعدادشان هم یکیدوتا نبود که بشود با مذاکره و جلسهی توجیهی نویسندگان را به مسیر دیگری هدایت کرد! این بود که این جریان سیال ذهن را رها کردیم تا هر جا که میخواهد برود. دیدیم که تلاش و مقاومت بیهودهای میکنیم برای مقالهنگاری دربارهی موضوعهای مثلاً تئوریک و غیرشخصی دربارهی سینما و علل آن و فلان فیلم و فیلمساز شاخص یا یک موضوع خاص بیارتباط با سیسالگی مجله. بعد هم فکر کردیم چرا بیارتباط؟ اینها همه یک پیکرند که حالا در چنین موقعیت و مناسبتی، این وجه آن بیرون میزند و جلوه میکند. یک سیدی درست کردیم حاوی همهی جلدهای مجله، به اضافهی فایل کلیپی که احد صادقی پنج سال پیش برای بخش بزرگداشت 25سالگی ماهنامهی فیلم در جشن خانهی سینما ساخته بود. نامهای نیز همراهش کردیم و آن را برای عدهی زیادی - از همکاران و سینماگران و خوانندگان - فرستادیم. صفحهی نظرخواهی در سایت مجله هم که ساخته شده بود با تصویر همهی جلدها. از همه همین درخواست را تکرار کردیم: انتخاب جلدهای برگزیدهشان و یک یادداشت. این دهها صفحه حاصل همان نظرخواهی است که خاطراتی از پیوند نویسندگان با ماهنامهی «فیلم» بیش از هر چیزی در آن موج میزند. در واقع پرسش ما بهانهای شده برای آنان. خب چرا مقاومت کنیم؟ حتی اگر در پروندهی اول که نظرخواهی از سینماگران دربارهی نقد فیلم است دقت کنید، باز این موضوع غلبه دارد. پس چرا مقاومت کنیم؟ یک نظرخواهی کوچک دربارهی جلدهای مجله، در عمل نتیجهی مفصلی به بار آورد و تبدیل شد به حرفهایی در مورد خود مجله و بخشهایی از سرگذشت و گوشههایی از کارنامهاش در این سی سال. واقعاً چرا مقاومت کنیم؟ جمعبندی حاصل این نظرخواهی بسیار دشوار است. چون با وجود تأکید ما، نوع پاسخ برخی به نظرخواهی متفاوت است و نمیتوان همه را با هم جمع زد. نتیجهی نظرخواهی از خوانندگان در سایت چون با رقمهای مشخص سروکار دارند و رویه هم در مورد همهی آنها مشترک است کاملاً قابلجمعبندی است که این کار را هم کردهایم. اما با مرور نظرهای همکاران و سینماگران و همهی کسانی که خارج از سایت نظر و یادداشت دادهاند، حتی در یک نگاه گذرا میتوان دریافت که نقاشی زیبای آیدین آغداشلو برای جلد شمارهی 61 (بهمن 1366) طرح برگزیدهی این نظرخواهی است؛ تصویری که همه آن را نقشی از یک دوران تعبیر کردهاند و حالا به نوعی میتوان آن را مظهر و شمایل ماهنامهی «فیلم» هم دانست. بنابراین چه تصویری بهتر از این برای جلد این شماره، که ابراهیم حقیقی آن را بر حجاریهای کهن نقش زد؟ این پرونده، مروری بر یک دورهی سیساله است از نگاه و زاویهای دیگر. |