چشم انداز ۳۹۹
فیلمهایی که در این ده سال، رنگ پرده را ندیدند: صف طویل خاکستری سعید قطبیزاده: تا زمانی که آدم بیرون گود نشسته، برای خودش تصوراتی دارد. مثلاً با خودش میگوید چرا باید حدود دویست فیلم طی این ده سال معطل اکران بمانند؟ سپس با یک محاسبهی ساده، هزینهی تولید این فیلمها به ذهن میآید و زیانی که متوجه سازندگانشان شده و سالهایی که از رکود سرمایهی آنان میگذرد. از خود میپرسیم با این شکست تجاری، چهگونه است که تهیهکنندگان به کارشان ادامه میدهند و خم به ابرو نمیآورند؟ آیا آنها سرمایهگذاران فیلمها هم هستند که دلسوز اکران آنها باشند و اگر این گونه نیست، آیا دست سرمایهگذار برای اعتراض به این وضعیت باز است؟ این البته زیانی است که میشود محاسبه کرد و به رقمی رسید، اما زیان فرهنگی نمایش داده نشدن تعدادی از این فیلمها، و محروم شدن سینمای ایران از ظرفیتهای موجود در آنها، و بازتابهای روانی آن در سازندگان فیلمها، قابل محاسبه نیست و به عدد و رقم نمیشود تبدیلش کرد. این مهمترین انگیزهی ما برای تبدیل کردن موضوع به پروندهای با این حجم به مناسبت «روز ملی سینما» است که این بار، تمامی ظرفیت یک شمارهی ویژه را اشغال کرده است. از سوی دیگر، با دیدن تعدادی از این فیلمها، سعی میکنیم در تحلیل شخصیمان رعایت انصاف را بکنیم؛ آیا الزامی به اکران عمومی تعدادی از این فیلمها وجود دارد؟ مثلاً فیلمی که با دوربین ویدئویی ساخته شده و چیزی است در حد یک تمرین فیلمسازی، با بازیگران ناشناس و ضعفهای فراوان در قصه و اجرا، در صورت نمایش، با چه واکنشهایی قرارست روبهرو شود؟ با تماشای چنین فیلمهایی در سینما، از خود نمیپرسیم که آیا معیاری برای انتخاب فیلمها برای عرضهی عمومی وجود دارد یا هر کس هر چیزی را که ساخت باید نمایش داد؟ مبنای این پرونده را فیلمهای دههی اخیر قرار دادیم که اگر میخواستیم به سالهای قبلتر هم برویم، حجم این شماره شاید به دوبرابر میرسید؛ ضمن اینکه برای یک بررسی آسیبشناسانه، فیلمهای همین دههی اخیر هم کافی است. بهخصوص که مناسبات و دلایل نمایش داده نشدن فیلمها در دههی اخیر، با دهههای پیش از آن، متفاوت است. از تلاشهای دوستان نزدیک و دور که در شرایط خاص ماههای اخیر، قول و قرارشان را فراموش نکردند، سپاسگزاریم. ما به امید زندهایم و یکی از امیدهایمان، روشن شدن تکلیف نمایش فیلمهایی است که اگر چه دیده نشدهاند اما هرگز نمیتوان نادیدهشان گرفت. امیدواریم انتشار این شماره و بحثهای مطرحشده در آن، بتواند اندک تأثیری در وضعیت این گونه فیلمها بگذارد؛ فیلمهایی که برخی از آنها میتوانند جزو ذخایر فرهنگی ما و مایهی اعتبار بیشتر سینمای ایران باشند.
محمود اربابی: ما برنامهریزی داریم اما گاهی تقاضا بیشتر است. ضمن این که همهی فیلمها نمیتوانند اکران شوند. برای اکران ساخته میشوند اما ممکن است ضعیف از کار دربیایند. امکان ندارد که 100 فیلم تولید شده، اکران بشوند. ما هر سال به طور متوسط 100 تا پروانهی ساخت دادهایم. در میان اینها هم علیرضا سجادپور بوده هم بهرام بیضایی. هیچ کارگردان یا تهیهکنندهای نیست که بگوید به من پروانهی ساخت ندادهاند. فضا را برای هیچ فیلمسازی محدود نکردهایم. 20 تا از این 100 تا اصلاً ساخته نمیشوند و 60 تا از آنها به سال میرسند و 20 تای باقیمانده میمانند برای سال بعد. در میان این 60 تا فیلمهایی را داریم که طبق تعریف ما از ابتذال، اصلاً غیر قابل نمایشاند. ابتذال دو گونه است؛ نوع اول فیلمهاییاند که از فرط گرایش به مخاطب به سطحینگری و لودگی میافتند و نوع دوم فیلمهاییاند که از فرط روشنفکرنمایی و ادایی بودن ضدمخاطباند. هر دو مبتذلاند.
امید بنکدار، کیوان علیمحمدی: حرف زدن دربارهی یک فیلم اکراننشده، حرف زدن دربارهی یک کودک نارس بهدنیانیامده است. حرف زدن دربارهی یک عشق هنوز شکلنگرفته... هیچکس نمیتواند بفهمد نگرانی یک مادر برای کودکی که هنوز نیست چه مفهومی دارد. آنچه بر فیلم شبانه گذشت بیشتر به خوابی گنگ و بیتعبیر میماند. از این رو آنکه میگوید وامیماند از گفتن و پناه میآورد به ساختن تصویر، به لفاظی، به بازی با استعارهها و کلمهها. چون نمیداند برای بیان آنچه گذشته، چه واژههایی را باید پشت هم ردیف کند تا همه چیز را گفته باشد بیآنکه همسفری را آزرده کند و راهبانی را برانگیزد.
فرهاد مهرانفر: فیلمهایی که در نوبت اکران باقی ماندهاند و سالهاست انتظار نمایش عمومی را میکشند، اغلب فیلمهایی هستند که جزو سرمایههای فرهنگی سینمای ما در سی سال گذشته محسوب میشوند. فیلمهایی که با صرف انرژی و توجه بسیار و رعایت اصول حرفهای و تأکید روی بخش هنری سینما تولید شدهاند اما به دلیل همخوان نبودن با قاعدههای رایج اکران و برخی مانعتراشیها از اکران عمومی بازماندهاند و در نهایت امروز با مجموعهای از آثار مواجه هستیم که هرچند به لحاظ هنری ارزش و اعتبار بسیاری دارند اما نمیتوانند به نمایش عمومی درآیند، چرا که برخی تصور میکنند اکران شدن و نشدن این فیلمها تفاوتی برای سینمای ایران نخواهد داشت؛ برداشتی غلط و نتیجهگیری نادرستی که منجر به طولانی شدن روزبهروز صف اکران فیلمهای سینمایی شده است.
فرزاد مؤتمن: مشکل این نوع فیلمها در سینمای ایران این است که هیچ مکانی برای اکران این فیلمها در نظر گرفته نمیشود. برای این فیلمها باید یک اکران معقول حداقل در هشت سالن سینما در نظر گرفته شود. البته میتوانیم هرگاه فروششان از سقفی مشخص پایینتر آمد آنها را از روی پرده برداریم. راه دیگر این است که چند سالن سینما به عنوان مکانهای مخصوص نمایش این فیلمها در نظر گرفته شوند. در این سالنها باید برای تماشاگران این نوع فیلمها امکاناتی را در نظر بگیریم. بعضی مواقع نمایش این فیلمها میتواند با نقد یک منتقد یا دیدگاه یک استاد دانشگاه یا حرفهای یک تئوریسین فیلم و سینما همراه باشد. در این سالنها میتوان کافی شاپهایی را در نظر گرفت که مخاطبان فیلم پس از پایان نمایش در آنها چای و قهوهای بنوشند و دربارهی فیلم بحث کنند.
عبدالرضا کاهانی: من تا اینجا سه فیلم ساختهام به این قصد که نمایش داده شوند، یعنی سعی کردم جوری کار کنم (و البته این آزادانه بوده) که نهتنها در اینجا دیده شوند، بلکه اتفاقهای برونمرزی هم برای آنها بیفتد. ولی راستش الان به این نتیجه رسیدهام که از این به بعد دست روی سوژههایی بگذارم که فقط امکان نمایش آنها در خارج از ایران هست. چون فیلم محدود به زمان و مکان خاصی نیست و در هر جایی که از نمایش آن استقبال شود، میتوان برایش مخاطبانی پیدا کرد. این کارم به این دلیل است که این روزها مدام به دنبال پروانهی ساخت برای فیلم جدیدم بودم و آنقدر اذیت شدم که در نهایت به این نتیجه رسیدم!
نقی نعمتی: تا امروز خیلی روشها برای روشن کردن وضعیت اکران فیلمهای فرهنگی امتحان شده و جواب نداده است. به همین دلیل و به نظر من بهترین کار، عاقلانهترین عمل و واقعبینانهترین تصمیم این است که همهی کارگردانهای فیلمهای فرهنگی برای حل این مشکل با هم دست به دعا بردارند تا شاید فرجی شود و وضعیت اکران این فیلمها درست شود. بعد از این همه گفتن و شنیدن و مصاحبه و به نتیجه نرسیدن، تنها راه همان دعا کردن است. البته من بهشخصه امیدوارم همهی مشکلات مملکت در همهی بخشها حل شود و خب در کنارش هم کمی از مشکلات امثال ما به سرانجام برسد.
عباس رافعی: الان در روند ساختن و پخشکردن، ساختاری به وجود آمده که حتی اگر مسئولان هم بخواهند فیلمی را اکران کنند با مشکل روبهرو میشوند. مثلاً همین قضیه که مطرح شد و گفتند باید با سینماها قرارداد ببندید. سینماها هم مثل سوپرمارکتها که میتوانند جنسی را بفروشند یا نه، تصمیمگیرنده دارند و در واقع حتی اگر دولت هم جلوی فیلمی را نگیرد، در چرخهی اکران و توزیع فیلم مشکل ایجاد میشود و نتیجهاش این است که ما موقع ساختن فیلم در بیم و امید بهسر میبریم و حتی مجبوریم با استفاده از ترفندهایی مثل بهکارگیری بازیگر حرفهای، تلاش کنیم تا فیلممان را به بدنهی اکران تحمیل کنیم. مثلاً من فیلمی ساختم با همین مؤلفهها، آقای کاهانی بیست را با بازیگران حرفهای کار کرد و همینطور دوستان دیگر... من فکر میکنم برای اکران فیلم، باید خودمان به فکر خودمان باشیم.
سامان سالور: در کشور ما در همهی زمینهها از اقتصادی تا ورزشی، همیشه آزمونوخطاهای زیادی انجام شده، ولی هیچ مسئولی تا حالا راضی نشده که در مورد اکران این نوع فیلمها آزمونوخطا انجام بدهد تا ببیند این فیلمها مخاطب دارند یا نه. یا اینکه چه قشری از مردم در داخل ایران مخاطب این فیلمها هستند؟ الان در کلانشهری مثل تهران، جمعیتی که در سبد خریدشان کالاهای فرهنگی جا میگیرد، زیاد شدهاند. جمعیت روزنامهخوان، اهل اینترنت، اهل فیلمدیدن و... دیویدی فیلمهای غیرمجاز بین مردم زیاد رد و بدل میشود و حتی ما خیلی از فیلمهای دوستانمان را که اکران نمیشوند، به همین شکل تماشا کردهایم.
علیرضا امینی: پیشنهاد اولم این است که مسئولان باید تصمیم بگیرند که این نوع سینما را میخواهند یا نه؟ چون فیلمی را که بخواهند، اکران میکنند، سالن میدهند و بهجای دو هفته، چهار هفته نمایش میدهند. ولی چون نمیخواهند، این فیلمها اکران نمیشوند. ولی به نظر من سینمای آینده مال ماست. یعنی آن قدر جنگیدیم و صبر کردیم که مقاوم شدیم و بالاخره فیلمهای ما اکران میگیرد. مطمئن باشید. فیلمهای ما از نظر ساختاری، آنقدر جذاب خواهد شد که هم در اینجا و هم خارج موفق خواهد بود. قبلاً برای فیلمهای مخملباف صف میکشیدند. الان چند تا دانشجو میروند فیلمهای فعلی را نگاه کنند؟
نیکی کریمی: راهحل، ایجاد یک برنامهی منظم و کارشناسانه، به همراه بودجه و با ایجاد فضا و به رسمیت شناختن آدمهاییست که میتوانند جور دیگری فیلم بسازند تا فقط انبوهی از فیلمهای شبیه به هم نداشته باشیم، تا ما هم امیدوار شویم. چون برای خود من انگار آیندهای برای این کار وجود ندارد. مگر اینکه چیزی که میخواهم زیرزمینی و با ویدئو بسازم.
غلامرضا رمضانی: مشکل نمایش این فیلمها فقط در دلایل مالی خلاصه نمیشود. باید برای اکران این فیلمها مثل هر جای دیگری از دنیا برنامهریزی کرد، آن وقت میبینید که این آثار هم مخاطبانی دارند. در تهران، سالنهایی هستند که فروش روزانهی آن صدهزار تومان هم نیست، حتی زمانی که بهاصطلاح فیلمهای بفروش اکران میکنند. آیا نمیشود این سالنها را به نمایش چنین فیلمهایی اختصاص داد و سالنهای 50-60 نفری شهر فضایی برای اکران این فیلم ندارند؟ بحث همان تغییر سلیقه است. گویا جریانی از اینکه تماشاگر فیلم خوب را از بد تشخیص دهد واهمه دارد. این جریان میداند که اگر تماشاگر تمرین و به دیدن آثار عادت کند، با جریان غالب سینمای ایران همراه نمیشود.
حمید فرخنژاد: در آستانهی جشنوارهی فجر با آقای محسن امیریوسفی (کارگردان آتشکار) و آقای صادق جم تهیهکنندهی دو تا از فیلمهای به نمایش درنیامدهام در خانهی سینما جلسه گذاشتیم. در آن جلسه هم قولهایی داده شد که به هیچ جا نرسید. صحبت میکنی، بیانیه میدهی، اعلام خودکشی میکنی، میگویی که دیگر هیچ وقت کار سینمایی نخواهی کرد، میگویی که تاکسی میخری و مسافرکشی میکنی و در نهایت اگر قضیه برایت جدی نباشد مثل خیلی از بازیگرها و کارگردانها جذب سینمای تجاری بیخطر پرمنفعت میشوی. خیلی از کارگردانهای تجاریکار ما که شعور خوب هنری دارند، پس از یکیدو شکست سراغ سینمای تجاری سهلالوصول تضمینشده رفتهاند. اینجا میتوانی راهت را انتخاب کنی، میتوانی عزمت را جزمتر کنی یا اینکه به سینمای تجاری بروی. من جزو کسانی بودهام که پس از هر شکست غر زدهام اما بعد دوباره رفتهام سراغ فیلمی با همان مشخصات!
رضا کیانیان: در ایران هم سرمایهی دولتی فیلم میسازد، هم سرمایهی خصوصی. از فیلمهایی که سرمایهی دولتی میسازد، تعدادیشان هرگز به نمایش درنمیآیند. بودجهی این فیلمها از جیب ملت خرج میشود. با تصمیم عدهای که حتماً از سینما بیخبرند. معلوم نیست چرا باید کسانی که سینما را نمیشناسند، بودجهای برای خرج کردن در سینما در اختیار داشته باشند. اما سرمایهی خصوصی وقتی فیلم میسازد، حتماً باید فیلمش را نمایش دهد، چون باید سرمایهی اولیه و سودش را برگرداند تا بتواند باز هم فیلم بسازد. وقتی این فیلمها ممیزی میشوند، سرمایهی بخش خصوصی را نابود میکنند.
جعفر پناهی: ساخت و برنامهریزی برای اکران آفساید همزمان با دورهای شد که محمود احمدینژاد، به توصیهی مشاوران خود در جریان یک سخنرانی اعلام کرد که زنها میتوانند وارد استادیوم فوتبال شوند. این اظهارنظر با مخالفتهای جدی مواجه شد و به همین دلیل آفساید که موضوعی دربارهی حضور بانوان در ورزشگاه آزادی داشت، امکان اکران عمومی را از دست داد.
بایرام فضلی: بارها پخشکننده برای نمایش عمومی باز هم سیب داری؟ اقدام جدی کرده اما به محض مراجعه به معاونت سینمایی ارشاد موانعی نامشخص بر سر راه اکران به وجود میآید که بهکلی بحث اکران فیلم تا مدتها منتفی میشود. قبل از نمایش فیلم در جشنوارهی فجر در مورد حذف یکیدو پلان صحبتهایی شد اما پس از جشنواره هیچ اصلاحیهای به فیلم وارد نشد. شکل ایدهآل این است که باز هم سیب داری؟ در تعداد سینمایی که در اختیار سایر فیلمها قرار میگیرد اکران شود اما به هر حال شرایط نمایش فیلمهای فرهنگی و هنری در کشور ما به گونهای است که معمولاً این امکان از آنها دریغ میشود.
سامان مقدم: هجده ماه است در تلاشم تا جواب روشنی برای اکران نشدن صد سال به این سالها به دست بیاورم اما تاکنون موفق نشدهام. به نظر میرسد فیلم دچار چندسلیقگی مسئولان شده و تا زمانی که همین نگاه در سیاستهای سینمایی دولت هست، بعید به نظر میرسد که فرصتی برای نمایش عمومی به دست آورد. برخی از به کار بردن واژهی توقیف برای فیلمها بیمناک هستند اما زمانی که مراجعههای متعدد من به ارشاد بینتیجه میماند و همچنان فیلم بلاتلکیف است، تصور میکنم فیلم توقیف شده باشد. قرار شد این فیلم پس از حذف بیست دقیقه قابل نمایش شود. این ممیزیها با وجود آسیب جدیای که متوجه فیلم کرد، اما سرنوشت آن را روشن نکرد و تکلیف اکران فیلم کماکان روشن نیست.
مونا زندی: عصر جمعه در نمایش جشنوارهای موفق بود و جایزهای از هیأت داوران گرفت اما امکانی برای نمایش عمومی آن به وجود نیامد. تلاش زیادی شد ولی بازیهایی که در جریان نمایش عمومی برخی آثار جریان دارد مانع از اکران آن شد. بارها برای دریافت پروانهی نمایش و گفتوگو با پخشکننده و سینمادار و شورای َصنفی نمایش برای ایجاد شرایط جهت اکران فیلم اقدام کردم اما هر دفعه هریک از این بخشها مسئولیت اکران نشدن فیلم را بر عهدهی بخش دیگر گذاشت که در نهایت نیز برای من روشن نشد که به چه دلیل نباید عصر جمعه به نمایش عمومی درآید. راهها برای اکران فیلم بسته بود و تنها امکان ارتباط آن با مخاطب عرضهی آن در شبکهی نمایش خانگی بود.
خسرو معصومی: باد در علفزار میپیچد دو سال قبل ساخته شد. پس از نمایش آن در جشنواره، دفتر سپنتا فیلم، مسئولیت پیگیری اکران آن را عهدهدار شد و همچنان نیز اعلام میکنند در تلاش هستند شرایط اکران عمومیاش را فراهم کنند. پخشکننده مایل است سالن سینمای مناسب برای فیلم بگیرد و از سوی دیگر به اعتقاد برخی سینماداران این فیلم فرهنگی است و شاید در اکران همانند فیلمهای گیشه موفق نباشد اما این اظهار نظر در شرایطی است که بازیگر اصلی فیلم، الناز شاکردوست است. دو سال است که انتظار میکشم فیلم روی پرده برود؛ فیلمی که جایزهی بخش بینالملل جشنوارهی فجر را برده و دو قسمت اولیهی آن در اکران موفق عمل کرده بودند.
محمدمهدی عسکرپور: ریشهی این مشکل به همان ابتدای انقلاب برمیگردد که دولت در مدیریت سینما حضوری تمامقد پیدا کرده و خود را به عنوان همهکارهی سینما تعریف کرده است. نمونهاش قضیهی اکران فیلمهای خارجیست که دولت آن را کنترل کرد اما نتوانست جایگزینی برایش به وجود بیاورد. اقتصاد هنر مقولهی مهمیست که در سینما با آن مواجهیم و در هنرهای دیگر اوضاع از سینما و اقتصاد سینما نیز فاجعهآمیزتر است. در زمینهی اقتصاد سینما باید این نکته را دقیقاً بررسی کرد که چهگونه منفعت در تولید دیده میشود؟ وقتی تهیهکننده میداند که فیلمش اکران ندارد، سودآوری فیلمش را از کجا به دست میآورد؟ این یک نوع بیماریست. اگر ما با چرخهی اقتصادی مشخصی مواجه نباشیم اکران فیلمهای فرهنگی درست مثل چند سال گذشته در ابهام خواهد ماند. دلیل این اتفاق وجود تفکر تولید و عرضه به شیوهی تلویزیونی در سینماست. من آقایی را که همیشه دربارهی سینما اظهار نظر میکند در سیمافیلم میدیدم. پرسیدم که ایشان مشغول ساخت فیلمیست؟ گفتند بله سریال میسازد. چندی بعد دوباره پرسیدم و گفتند دارد فیلم 90 دقیقهای میسازد. خُب این فیلمها چرا هیچوقت دیده نمیشوند؟ برای اینکه اصلاً نمایش داده نمیشوند و بلافاصله پس از تولید روانهی آرشیو شدهاند.
سیدضیا هاشمی: ما می توانیم فیلم ها را به دو دسته تقسیم کنیم. یک دسته فیلم هایی که به علت شرایط سالن های سینما اکران نمیشوند. مثلاً فیلمهایی که در راستای اکران در وزارت ارشاد مشکلی ندارند اما صاحب سینما یا پخشکننده زیر بار پخش فیلم نمیرود. دستهی دیگر فیلمهایی هستند که دورهی اداریشان را طی کردهاند، مجوز ساخت گرفتهاند اما برای گرفتن مجوز نمایش به مشکل برخوردهاند. حتی چند سالی است که میشنویم بعضی از فیلمها از وزارت ارشاد اجازهی نمایش هم دارند، ولی به دلایلی مصلحت دیده نمیشود که اکران شوند. البته کسی نمیداند که این فرم جدید از کجا پیدا شده، ولی این هم تبدیل به فرمول رایجی شده است. من فکر میکنم باید اول سیاستها را مشخص کنیم و بعد بر مبنای آن متمرکز شویم و صحبت کنیم. الان فیلمهایی که مجوز ارشاد ندارند و فیلمهایی که سینمادار آنها را اکران نمیکند، دو بحث متفاوت هستند.
ایرج تقیپور: این موضوع قبل از انقلاب هم سابقه داشته. کمپانیهای آمریکایی، ایتالیایی و فرانسوی فیلمهای تولیدی خود را بهراحتی و با آزادی کامل در ایران اکران میکردند و سینمای ایران نمیتوانست با تولیدات داخلی در مقابل محصولات کمپانیهای بزرگ مقاومت کند. تنها راه برای تهیهکنندهی داخلی این بود که با بودجهی اندک فیلمش را بسازد تا بتواند با همان فروش متوسط نیز سر پا بماند و به فیلمسازی ادامه دهد. بنابراین ساخت فیلمهای عامهپسند با بودجهی کم رواج یافت. نمونهی بارز اینگونه فیلمسازان رضا صفایی بود که پیش از انقلاب سینما را به عنوان یک تجارت دنبال میکرد نه یک حرفهی هنری. فیلمهایی که امروز به عنوان فیلمهای فرهنگی در کشور ما ساخته میشوند چند دستهاند: فیلمهایی که پروانهی نمایش دارند اما بعد گرفتاری پیدا میکنند، فیلمهایی که با بودجهی دولتی ساخته میشوند و امکانات عظیمی در اختیار دارند ولی جذابیت تجاری ندارند و دستهی سوم که بزرگترین دسته است فیلمهایی هستند که با کمی بودجهی حمایتی از طرف دولت و کمی ایثار عوامل تولیدکننده ساخته میشوند تا یک کارگردان یا تهیهکننده بتواند با این فیلم وارد سینمای حرفهای شود.
سیدجمال ساداتیان: دربارهی فیلمهایی که وزارت ارشاد از لحاظ محتوایی به آنها مجوز پخش نمیدهد، شاید حرف بیشتری برای گفتن وجود داشته باشد. اینکه چه دخالتها و چه سیاستهایی باعث میشود که کار به اینجا برسد. عموماً هم فیلمهایی که الان اکران نمیشوند، از لحاظ محتوایی حرفی برای گفتن دارند. حتی این فیلمها با شعارهایی که به طور کلی مسئولان فرهنگی میدهند هماهنگی بیشتری دارند. اینکه کمیسیونی اجازهی ساخت فیلم را میدهد ولی فیلم در کمیسیون نمایش فیلم دچار مشکل میشود، تغییر نگرشها، تغییر سیاستها و تغییر مدیریتها، ابزارهای قدرت و افرادی که صاحب نفوذ هستند که خوشبختانه یا بدبختانه به خودشان اجازه میدهند در مسائل فرهنگی کشور دخالت کنند.
علی سرتیپی: تولید بی برنامه هم یکی از معضلات ماست. یعنی فیلمهایی تولید میشوند فقط برای اینکه در تولید سودآور شوند. در مورد این فیلمها سودآوری در تولید برای تهیهکننده کافیست و مشکلاتش برای پخشکننده یا سینمادار میماند. بعد از تولید، دو مرحلهی مهم وجود دارد که پخش و نمایش است و به این دو مرحله اصلاً توجه نمیشود. در مرحلهی تولید 200 تا 400 میلیون تومان به بعضی فیلمها که اغلب سرمایهگذار دولتی دارند کمک میشود بدون آنکه نظارتی باشد که هدف تولید اینگونه فیلمها چیست. فقط پروانهی ساخت داده شده و دولت نیز در زمینهی پخش این فیلمها هیچ کمکی نکرده. صحبتهایی شده اما در عمل هیچ جریان مستمر و پیگیری ایجاد نشده است.
امیرحسین علمالهدی: به عقیدهی من حوزهی سینما از دیگر حوزههای اجتماعی منفک نیست. همان اتفاقی که در حوزهی سینما میافتد در حوزهی ورزش یا اقتصاد نیز صادق است. تفاوتی وجود ندارد. الان حتی اگر دولت به فیلمهای ارزشی و فرهنگی به جای دویست میلیون، یک میلیارد سوبسید بدهد باز هم تفاوتی در حوزهی مخاطب ایجاد نمیشود. مشکل اینجاست که به قول یکی از دوستان، ما بعد از انقلاب خواستیم سینما را دوباره اختراع کنیم در حالی که باید مانند بعضی از کشورها سعی میکردیم سینما را با ارزشهای فرهنگی خودمان همگون و سازگار کنیم.
مهدی کرمپور: در حوزهی جامعهشناسی میتوان این مقوله را بررسی کرد که شکاف میان نخبگان و عوام در جامعهی ما چهقدر است و مردم تا چه اندازه از نخبگان و خواص جامعه پیروی میکنند. ولی برای یک فیلمساز، همین که فیلمش در جشنوارهی فجر به نمایش دربیاید و چند سفر خارجی برود و چند منتقد معتبر و سرشناس در مجلهی «فیلم» روی فیلمش نقد بنویسند راضیکننده است و اصلاً هدف غایی فیلمساز از ساخت فیلم، همین بوده است.
|