قهرمان زنده را عشق است: قهرمانان جشنوارهی سیوهفتم جواد طوسی: نمیدانم این چه حسی است که در این سنوسال و با این حال و روزی که سعی میکنم با یک چیزهایی به خودم امید بدهم، هنوز به دنبال «قهرمان» میگردم. برای گریز از این فضای دلمرده و بحرانزده و حجم انبوه نمایش واقعی و متظاهرانهی «فقر» در دور و برم، عزم تماشای فیلمهای این دوره از جشنوارهی فجر را کردم تا شاید بتوانم در میانشان قهرمان این زمانهام را پیدا کنم. بهعلاوه که به عنوان یکی از داوران معاونت فرهنگی قوهی قضاییه میباید فیلمهای جشنواره را میدیدم تا در بخش جنبی «تجلی ارادهی ملی» جایزهای به اثر مورد نظرمان بدهیم...
چهگونه سبیل مردمان را بر باد دهیم و «دستم خورد» را توجیه بیاوریم؟! امیر پوریا: مدیران سینمایی دههی شصت که در حضور شیر سنگی، طلسم، شبح کژدم، خانهی دوست کجاست؟، اجارهنشینها و ناخدا خورشید، جایزهی بهترین فیلم پنجمین جشنوارهی فجر را به فیلم جنگی پرواز در شب دادند، در جامعهی تکصدایی سالهای پیش از اصلاحات، با انتقاد چندانی مواجه نشدند. در اصل میشود گفت امکان انتقاد وجود نداشت. اما در گذر تاریخ، تنها نگاهی به همین اسامی فیلمها میتواند موجب پوزخند هر سینمادوست و شرمساری هر مدیر آن دوران باشد...
فرار از زندان: برخی از حاشیههای جشنوارهی سیوهفتم! محسن بیگآقا: ماجرای نوع «فرار از زندان» در سرخپوست هم در نوع خود جالب بود. نیما جاویدی جایی گفته بود فیلمش فرار از زندانی است که برای اولین بار در خود زندان رخ میدهد و دربارهی فراریهای بیرون زندان نیست. در حالی که بر خلاف گفتهی فیلمساز اتفاقاً اصلاً در اکثر فیلمهای نوع «فرار از زندان»، تا نود درصد، در خود زندان میگذرد... در واقع میشود گفت سرخپوست فیلم فرار از زندان نیست بلکه فیلم زندانبان است.
پدیدهها ادامه دارند فرزاد پورخوشبخت: جملهی طلایی بیلی وایلدر همچنان صائب است؛ اینکه یک کارگردان لزوماً نباید فیلمنامهنویس خوبی باشد، بلکه باید فیلمنامهخوان خوبی باشد (نقل به مضمون). هنوز هم شمار قابلتوجهی از فیلمسازان حتی مستعد و بادانش ما به شکل عجیب و ناباورانهای به ضعفهای آشکار فیلمنامههایشان اشراف ندارند و اساساً متوجه آن نمیشوند. در جشنوارهی امسال هم کم نبودند آثاری که به واسطهی ذوقزدگی ناشی از یک ایدهی بکر، یک موقعیت بدیع، یا فرمی نو، قافیهی اصلی را باختند...
نگاهی به سکانسها و لحظههای مهم و جذاب فیلمهای خوب و بد جشنواره دامون قنبرزاده: در میان سیوخردهای فیلم، به سکانسها و صحنههایی برمیخوریم که بیشتر از لحاظ کارگردانی و خلق فضا و موقعیت بهیادماندنی هستند، هرچند خودِ آن فیلمها پس از بیرون زدن از سالن فراموش شوند. در این نوشته به این لحظهها خواهیم پرداخت و مرورشان خواهیم کرد تا با وجود تمام اعتراضها و کمبودها و بیذوقیها و بیتخیلیها و سادهانگاریها، همچنان ذات سینما را پاس بداریم و از وجودش لذت ببریم. وجود این لحظهها و صحنههای باحال، در جشنوارهای بیحال و جامعه و مردمی بدحال، میتواند نور امیدی باشد برای ادامه دادن...
چشم اسفندیار: نگاهی به برخی از فیلمنامهها شاهپور عظیمی: هیچ اشکالی ندارد که اگر بتوانیم به اشتباههای استراتژیکی که در گذشته و در تحلیل ناکامیهای سینمای ایران داشتهایم، اقرار و در مواضعمان تجدید نظر کنیم. نگارنده دچار چنین خطایی شده و الان آماده است که اعلام کند مشکل همیشگی سینمای ایران (نه آن گونه که پیش از این به آن باور داشته، کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری، تدوین، طراحی صحنه و لباس، صدا و... نیست و تنها و تنها) فیلمنامه است و یقیناً چیز دیگری نیست...
تمام چیزهایی که جایشان خالیست مصطفی جلالیفخر: حرف و حدیثهایی که قبل از جشنواره شنیده بودیم، با آن چه دیدیم همخوان نبود. نه متفاوتترین و عجیبترین جشنواره بود و نه فیلمهای خاص و بهتانگیزی در کار بود. همچنان شبیه همیشه بود و تهیهکنندگان دولتی یا خصولتی توانسته بودند جریان غالب محتوایی جشنواره را تعیین کنند. سینمای ایران در مسیر رشد تکنیکی خود به جایگاه بهتری رسیده و پولهای بادآورده و مشکوک، با وجود تمام معایبی که دارند، به دلیل پول خرج کردنهای منفعتطلبانهشان، گاهی این امکان را برای سینمای ایران فراهم کردهاند که به سر و شکلهای بهتری برسند...
ده منهای سی!: چهرههای قدرنادیده آرامه اعتمادی: بر خلاف سالهای گذشته، نامهایی در میان نامزدهای دریافت جایزه دیده میشود که سالها از قافلهی اصلی جا میماندند یا در حق آنها اجحاف میشد، مثل میثم مولایی در تدوین و جواد عزتی در بازیگری. البته در میان همین نامزدها هم دیده نشدن برخی از آنها در یک اثر جای تعجب دارد، مثلاً اینکه هومن بهمنش برای متری شیشونیم کاندیدا میشود اما سرخپوست را نادیده میگیرند، در حالی که در مواردی دیگر، یک سینماگر برای کارش در دو فیلم کاندیدا شده و مشکلی هم وجود نداشته است...
چرک کف دست یا چرا یاد نگرفتم فقط فیلمها را ببینم و کاری به فرامتن نداشته باشم؟ پوریا ذوالفقاری: کلیدواژهی امسال سینمای ایران پول و سرمایه بود و طبیعیست که ویترین سالانهی این سینما هم از موج این واژگان در امان نماند. بهویژه که در فاصلهی کمتر از یک ماه تا آغاز جشنواره دو جلسهی دادگاه محمد امامی هم برگزار و در کیفرخواست دادستان به ساخت سریال شبکهی خانگی با لاشهی پولهای آلودهی ناشی از تجارت قیر اشاره شده بود. خبری که سایهاش روی بسیاری از رخدادها و خبرهای جشنواره افتاد و شاید برای نخستین بار در آستانهی جشنواره اخبار مربوط به این رویداد به حاشیه رانده شدند. طرح سؤال از عوامل فیلمها دربارهی محل تأمین بودجه و توضیحات و در مواردی دررفتن آنها از پاسخگویی تبدیل به موتیف ثابت نشستهای خبری شد و...
«کارگردانی، فرصتهای ازدسترفته و چند نکتهی دیگر امید نجوان: در انتهای 23 نفر زمانی که داستان، پشتِ درِ خانهی ملاصالح قاری (یکی از مهمترین شخصیتهای فیلم) به نقطهی پایان میرسد، نحوهی روایتِ فیلم نیز کمی تغییر میکند و لحنی مستندگونه پیدا میکند. در چنین شرایطی فیلمساز فرصت مییابد برگ برندهی خود را رو کند و تصویر ملاصالحِ واقعی را به نمایش بگذارد. کسی که 23 نفر در لایههای زیرین خود به تناقض موجود دربارهی دوگانگی عِرق ملی او و ارتباطش با عراقیها (در قالب مترجم آنها) پرداخته است. اما نکته اینجاست که سازندهی 23 نفر زمانی تصویر روبوسی ملاصالح و افراد واقعی داستان را به نمایش میگذارد که چند دقیقه از آغاز تیتراژ پایانی گذشته و اغلب تماشاگران از سالن خارج شدهاند!...
فصل پنجم: یادداشتهای جشنوارهای محمدسعید محصصی: برخورد از نوع اول: امسال سه روز اول جشنواره را به دلایل شخصی و خانوادگی باختم. نشد دیگر! برخورد از نوع دوم: برای من شنبه سیزدهم بهمن اولین روز جشنواره است که مناسبت دارد با فیلماولی بودن تمام فیلمهایی که این روز دیدم: مسخرهباز، روزهای نارنجی و زهرمار. از یک جهت این اتفاق خوشایندی است زیرا دوستدار سینمای تجربی، متفاوت و آلترناتیو هستم و این هر سه قرار بوده به نحوی به این نوع سینما تعلق داشته باشند. اگر اوضاع جشنواره تا آخرش همین جور پیش برود، جنس جشنوارهی امسالمان جور است..
روایتشناسی جشنواره: کامیابی و شکست قهرمان و ضدقهرمان حمیدرضا مدقق: برای کندوکاو دربارهی آنکه چهگونه ارزشهای ایدئولوژیک یک داستان به شخصیت ربط پیدا میکند، یافتن پاسخی برای این پرسش زیربنایی که «داستان دربارهی چه کسی است؟» اهمیت دارد. بسیاری از اطلاعاتی که از یک فیلم کسب میکنیم از صافی تجربهی شخصیتهای آن عبور میکند. منظور از شخصیت، فرد یا افراد ساختهشدهای است که در یک داستان، نمایشنامه یا فیلم حضور دارند.شخصیت البته میتواند شیء باشد و گاه نیز یک گروه است...
«یه پایان خوب از یه پدر و مادر خوب هم بهتره» علیرضا حسنخانی: همان فصلی که این تیم قهرمان لیگ برتر ایران شد، در کنفرانس خبری پس از بازی با تیم پدیده در تمجید از دخسوس دروازهبان تیمش جملهای گفت که نهتنها در ادبیات فوتبالی کاربرد بسیاری یافت بلکه به ضربالمثلی تبدیل شد: «یه گلر خوب از یه پدر و مادر خوب هم بهتر است و خدا رو شکر که ما امروز یه پدر و مادر خوب داریم». اگر بخواهیم برای کار دروازهبانها در هر فیلم سینمایی معادلی پیدا کنیم، پایانبندی فیلمها را میتوانیم به کار دروازهبانها تشبیه کنیم...
ناگهان عشق: از فیلمهای اول و دوم و سوم محمد محمدیان: جای شکرش باقی است که بازی تغییر مسیر در جشنواره این بار نوبت را پس از چند دوره نصیب حضور فیلماولیها کرد که امسال بیش از پیش پررنگ ظاهر شوند و نیمی از چراغ جشنواره را در بخش «نگاه نو» روشن نگه دارند. حمال طلا چه نخستین ساختهی تورج اصلانی (فیلمبردار باسابقهی سینما) باشد چه دومین فیلم او، ساختهای فراتر برای یک فیلمساز جوان به حساب میآید. فیلمی خوشساخت و خوشریتم که در دورهای که سینمای جدی اجتماعی با انواع و اقسام کمدیهای نازل رو به افول نهاده، حضورش به سینمای ایران امید میبخشد و قابلتحسین است...
نگاهی به کیفیت کار ده بازیگر برتر جشنواره محسن جعفریراد: در جشنوارهای که چند فیلم خیلیخوب داشت و خبری از فیلمی ماندگار و شاهکار در آن نبود، شاید نباید توقع بازی ماندگار و شاهکاری نیز داشت اما برخی بازیگران نشان میدهند که در هر شرایطی جاهطلب هستند و میخواهند بهترین باشند و انگار که آخرین نقشی است که بازی میکنند و تمام جسم و جان خود را در خدمت نقش قرار میدهند. بهخصوص در فیلمهای شخصیتمحور، کار بازیگر میتواند در نتیجهی نهایی فیلم تعیینکننده باشد. در این مطلب به کیفیت کار ده بازیگر پرداختهایم...
خشمها و عصبیتها در فیلمهای این دوره ارسیا تقوا: امسال فیلم خوب و دیدنی کم ندیدیم؛ کلی بازیهای بهیادماندنی، قصههای خوب، فیلمبرداری چشمنواز، استانداردهای کارگردانی قابلتقدیر را شاهد بودیم اما فیلم خشن هم کم ندیدیم. اگر کسی طبعش با فیلمهای خشن جور نیست اکران سال بعد به مزاجش سازگار نخواهد بود. در این دهروز مدام بین محلههای پر از دعوا و فقر و مصیبت، دادگاه، بازداشتگاه و کلانتری میچرخیدیم. دعوا و کتککاری و صورت خونینمالین علاوه بر فحاشی از سر و روی فیلمها بالا میرفتند...
خیالبافیهای گاه و بیگاه: نگاهی به چند فیلم رسول نظرزاده: قصر شیرین مانند فیلمهای چند سال اخیر رضا میرکریمی اینجا هم لوکیشنهای بکر و تازه از نقاط مختلف ایران برای فیلمبرداری انتخاب شده و این بار داستان به چهارمحالوبختیاری برده شده است. این پسزمینه موجب شده ویژگیهای جغرافیایی این منطقه که همواره برای فیلمهایی با مایههای قبیلهای در نظر گرفته میشد در اینجا شکلی تازه بیابد. گروه بازیگران یاسوجی در این فیلم تواناییهای خود را به رخ میکشند و در کنار بازیگران حرفهای بازیهای قابلقبولی ارائه میدهند...
زنان انتظار: نگاهی به زنان جشنواره ریحانه عابدنیا: بنفشه آفریقایی از اندک فیلمهایی است که در آن زن، فارغ از دیدگاههای مرتجعانه، از ابژهای منفعل به سوژهای تأثیرگذار بدل شده است. زنی که در روایتی جسورانه، میان عشق دو مرد (همسر کنونی و همسر پیشین) با توانی ستودنی، خود را از بندهای عرفی و آیینی رها میکند و گرمی و آرامش را به زندگی سهنفرهشان بازمیگرداند. مونا زندیحقیقی، بهدرستی دریافته که ویژگیها و توانمندیهای جنسیتی زن، بهتنهایی سرچشمهی قدرتی شگرف است و...
پشت پردهی مهآلود: چند فیلم، چند نگاه علی شیرازی: حجم زیادی از مضمون و محتوای فیلمهای جشنواره را خشونت در بر گرفته است. از نمایش مستقیم قتل و وارد کردن ضربهی چاقو بر بدن آن دیگری در جاندار و مردی بدون سایه و همچنین بریدن گلوی دیگری در شبی که ماه کامل شد و زدن شاهرگ خود (باز هم) مردی بدون سایه. در این میان شاید پرویز شهبازی جزو معدود فیلمسازانی است که از نمایش مستقیم مرگِ منصور (هومن سیدی) توسط قاچاقچیهای آدم در سر مرز، خودداری میکند. هرچند شمار مهمی از فیلمها نیز به موضوع قتل و پیگیری خانوادهی مقتول برای قصاص و...
جامانده از تصویر: نگاهی به موسیقی فیلمهای جشنواره نسیم قاضیزاده: امسال را باید در زمرهی جشنوارههایی دانست که هر چه از نظر بصری پربار بود از لحاظ موسیقی عملکردی ضعیف داشت. با اینکه بودند موسیقیهایی که زندگی درشان جریان داشت اما کمتر فیلمی بود که موسیقیاش ذهن را به موسیقی مشغول کند. از این نظر، جشنوارهی امسال جشنوارهای بسیار بیبضاعت برای موسیقی فیلم بود. در این مجال کوتاه بناست به تحلیل این مسأله با نگاه به شاخصترین موسیقی فیلمهایی که در جشنوارهی سیوهفتم به نمایش گذاشته شد بپردازیم...
گفتوگوی هوشنگ گلمکانی و مهرزاد دانش دربارهی تجربهی داوری در جشنوارهی فیلم فجر مهرزاد دانش: مهمترین انگیزهام برای پذیرش این پیشنهاد، کنجکاوی بود؛ اینکه در آن جمع چه اتفاقی میافتد، آیا به آنها توصیه یا سفارشی میشود، تهدید یا تطمیع در کار است، آیا قرار است نظرهای سینمایی خودشان را با نظرات حاکمیت تلفیق کنند و... اینها همیشه برایم سؤال بود. هوشنگ گلمکانی: در هیچ جشنوارهی دنیا این تعداد رشته را داوری نمیکنند. اغلب فقط بهترین فیلم، کارگردان، فیلمنامه، و بازیگران را انتخاب میکنند و بهندرت ممکن است رشتههای دیگر حتی فیلمبرداری و موسیقی هم انتخاب شوند. نهایتش یک جایزهی ویژهی هیأت داوران هم وجود دارد که کیفیت کلی فیلم در نظر گرفته میشود. |