چشمانداز ۵۳۲
دبیر این شماره: شهرام جعفرینژاد
پـروندهی یک موضوع: چهـرههای مـاندگار تـاریخ به روایـت سیـنما شهرام جعفرینژاد: 1- اوایل امسال، از بین چند موضوع پیشنهادی نگارنده برای این شماره، طی مشورت با مسئولان مجله، بنا شد پروندهی «چهرههای ماندگار تاریخ، به روایت سینما» را کار کنیم. مقصود، فیلمهایی است که بر اساس زندگی (یا بخشی از زندگی) شخصیتهای واقعی تاریخی یا معاصر ساخته شدهاند و بر خلاف تصور اولیهی ما، بسیار هم پرشمارند. 2- سینمای جهان از نخستین سالهای پیدایش به این مقوله توجه کرده و پس از آن نیز تقریباً هر سال، فیلمهایی دربارهی مشاهیر زمانها و مکانهای گوناگون عرضه کرده است. هدف اولیه از ساختن هر یک از این فیلمها هر چه باشد (ارضای غرور ملی، ادای دِین، سفارش دولتها، برانگیختن کنجکاوی تماشاگران، فروش بیشتر، و...) و هر نتیجهای عاید کند (فیلمی هنرمندانه، سطح پایین، پرمخاطب، کممخاطب، مهم، کماهمیت و...)، همهی این آثار در یک ثمره مشترکاند و آن، ثبت یک سند ماندگار از یک چهرهی واقعی در حافظهی سینما برای تماشاگران معاصر و آینده است تا بدانند مشاهیرشان از کجا به کجا رسیدند، در مقاطع مهم زندگی چه کردند و چه دستاوردهایی برای کشورشان و جهانیان داشتند. به این میگویند توسعهی علم و دانش و فرهنگ و آگاهی عمومی و اجتماعی و گسترش آن به داخل زندگی عوام و خواصی که شاید همه، فرصت یا انگیزهی مطالعه دربارهی این مشاهیر را نداشته باشند؛ ضمن آن که حکایات زندگی برخی از این چهرهها واقعاً دراماتیک و تأثیرگذار است و حتی اگر آن چهره واقعی نباشد، جان میدهد برای خلق فیلمی جذاب و دیدنی، چه رسد به چهرههایی که احساس واقعیبودنشان، این تأثیر و تأثر را دوچندان میکند. 3- این پرونده، قدم اول در این مقوله است که بیشتر، شمایلی دانشنامهای و فرهنگنگارانه دارد. دلیل آن هم مشخص است. نخست باید ببینیم چه داریم تا در مرحلهی بعد بتوانیم زوایای گوناگون آن را کندوکاو کنیم. این فعلاً کوششی است مختصر و مفید دربارهی آنچه در اینباره موجود است، هرچند به فراخور حجم صفحهها، بر تعدادی از فیلمها و چهرههای برگزیده، تمرکزی نسبی نیز داشتهایم. اما این قطعاً پایان راه نیست و باب ادامهی نقد و بررسی و تحلیل و گفتوگو در اینباره باز است؛ هم توسط خود مشاهیر (معاصر) یا علاقهمندان آنها و هم فیلمسازان و منتقدان و سایر اهل فرهنگ و هنر. این پرونده شامل سه بخش است: مروری بر مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان دربارهی شخصیتهای واقعی (نمای دور)، بررسی پنجاه فیلم و چهرهی برگزیده (نمای متوسط) و بهترینها به انتخاب نویسندگان ماهنامهی «فیلم» و نقد ده فیلم برتر (نمای نزدیک)، همراه با پیوندانی مختصر دربارهی این مقوله در سینمای ایران که چون کارنامهی انگشتشماری است، آن را بهناچار با کارنامهی تلویزیون در این زمینه تجمیع کردهایم؛ امید که آینهی عبرت و چراغ راهی باشد برای جبران این غفلت در آینده، تا جهانیان بدانند این سرزمین، مهد چه مفاخری بوده و چه گوهرهایی در خود پرورانده است.
دوهزار فیلم برگزیده دربارهی شخصیتهای واقعی: از «ژَندارک» تا «توپاک شکور» چند ماه پیش که بنا شد این پرونده را کار کنیم، تصورمان این بود که حداکثر دویستسیصد فیلم در سینمای جهان دربارهی شخصیتهای واقعی، ساخته شده که مروری گذرا بر آنها خواهیم داشت و از میان آنها به بیستسی فیلم شاخص، بیشتر خواهیم پرداخت. اما به محض آغاز پژوهش، گذراترین جستوجو، نشانگر حدود دوهزار فیلم در این چارچوب بود که البته همهی آنها مهم نیستند اما چه کسی میتواند بگوید مهم کدام است و غیرمهم کدام؟ آیا دهها فیلمی که در سینمای آمریکا دربارهی طالوت و داود و ژَندارک و لینکلن و ژاکلین کِنِدی و شاهزاده دایانا ساخته شده، مهماند و مثلاً فیلمی که در سینمای فیلیپین دربارهی قهرمان ملی این کشور ساخته شده، غیرمهم است؟ مرز بین چهرههای خیلی ماندگار و کمی ماندگار با شخصیتهای تاریخی یا معاصر مهم، اما کمتر ماندگار کدام است؟... چهرههای تاریخی را با رویدادهای تاریخی اشتباه نگیرید. این، پروندهای دربارهی زندگی چهرههاست، نه رویدادها. مثلاً بیشمار فیلم دربارهی رویدادهای مهم جنگ جهانی دوم ساخته شده که احیاناً در آنها افسری آلمانی یا آمریکایی با نام واقعی نیز حضور دارد. تا اینجا به این پرونده مربوط نیست. زمانی مربوط میشود که فیلم مورد نظر اصلاً دربارهی آن شخصیت باشد (همهی زندگیاش یا بخشی از آن) که در مقطعی در رویدادی نیز هست یا نیست؛ اما نویسندهی فیلمنامه، این داستان را دربارهی زوایای مختلف زندگی او تحقیق کرده، نوشته یا تخیل کرده است. پس مهم، چهرههای ماندگار هستند، نه رویدادهای واقعی... فیلمهای هر سال به ترتیب الفبای فارسی مرتب شده است. ضمناً خواهید دید که دربارهی برخی شخصیتها تا به حال، چند فیلم ساخته شده که برای یادآوری این موارد، از نوبت دوم به بعد ذکر شده: «روایتی دیگر از...». تاریخها هم که طبعاً همه میلادی است...
ده نقد بر ده فیلم برتر: 1- مردی برای تمام فصول (فرد زینِمان، 1966): شاه و شهید شاهین شجریکهن: فیلم ستایششدهی فرد زینِمان بیش از آنکه فیلمی تاریخی و متکی به مستندات واقعی باشد، قصهای پرکشش از عشق و خیانت و ایستادگی پای باورهاست که بر پایهی قابلیتهای دراماتیک چند شخصیت تاریخی بنا شده و یک موقعیت حساس و سرنوشتساز تاریخی را با نگاهی افسانهپرور و پرهیجان به تصویر میکشد. دلالتهای تاریخی مردی برای تمام فصول همان قدر قابلاستناد و منطبق با واقعیتاند که مثلاً در دلاور (مل گیبسن) دیدهایم؛ پادشاهی که بیدلیل زورگو و شیطانصفت است، شاهزادهای بیدستوپا و مخنث که لایق برق انداختن تخت سلطنتی هم نیست، ملکهی جوانی که پیش از شروع قصه دلباختهی دلاوری دشمنان پابرهنهی اسکاتلندی میشود، و...
2- لورنس عربستان (دیوید لین، 1962): غروب در دیاری غریب پوریا ذوالفقاری: از این فیلم چه بگوییم که تازه باشد؟ برشمردن هزاربارهی نقاط قوت یا حتی تلاش برای اثبات ضعفش چه حاصلی دارد وقتی فیلم از صافی زمان گذشته و ماندگار شده است؟ وقتی هنوز دربارهاش سخن میگوییم، موافق یا مخالف بودن با آن اصلاً محلی از اعراب دارد؟ وقتی یکی از فیلمهاییست که تصور بسیاری از ما را از «فیلم عظیم» شکل دادند و دستکم برای مدتی کاری با ما کردند که آثار دیگر به نظرمان کوچک برسند. فکر میکردیم فیلم یعنی لورنس عربستان و اسپارتاکوس و السید و... بقیه شوخیاند. فیلمهای دههی 1960 یادگار دوران بزرگتر شدن پردهها هستند و کم آوردن فیلمهای سینماسکوپ و نیاز به فیلمهایی که این پردههای عریض و طویل را پر کنند. آثاری که...
3- بانی و کلاید (آرتور پن، 1967): شمایل یک دوران مسعود ثابتی:بانی و کلاید حاصل تلفیق انقلابی سنت سینمای گنگستری دههی 1930 با نوآرهای جادهای تقدیرگرایانهی متکی بر زوج عاصی و فراری از چنگ قانون بود که فریتس لانگ با تنها یک بار زندگی میکنید الگویی نمونهای از آنها به دست داده بود. اما چیزی از روح زمانه نیز در بانی و کلاید دمیده شده بود که آن را از این هر دو نوع فیلمها متمایز میکرد و حاصل این تلفیق را از یک سو به ادای دینی به ریشهها و از سوی دیگر به نقطهی عطفی در تاریخ سینمای آمریکا تبدیل میکرد که نویددهندهی گشایش سرفصلی نو در سینمای این سرزمین بود. خشونت...
4- سرگذشت آدل هـ (فرانسوا تروفو، 1975): به تو نامه مینویسم بهداد آوندامینی: عزیزم، امشب از روی عرشهی کشتی، موجها را نگاه کردم. موجهایی که مرا به سوی تو میآورند. دریا مهآلود و ترسناک به نظر میرسید. اما من میدانم پشت این مه غلیظ، ساحلی هست که تو آنجایی. چهقدر عالیست که این روزها دختری جوان میتواند از اقیانوسها بگذرد تا به معشوقش برسد... میدانم منتظرم هستی. دیروز داشتم برای خانم صاحبخانه از دخترعمویم میگفتم که عاشق افسر جوانی شده بود. آن قدر مرد را دوست داشت که خانوادهش را به خاطر او ترک کرد. افسر جوان هم عاشق دخترعمو بود. وای که چهقدر با هم خوشبخت بودند... روز دیگری، کسی پرسید اینجا چه میکنی؟ گفتم دنبال پسرعمویم آمدهام. گفت کی؟ گفتم افسر جوانی است که در ارتش خدمت میکند. سالهاست همدیگر را ندیدهایم. گفت...
5- آمادئوس (میلوش فورمن، 1984): رنجِ میانمایگی یاشار نورایی: اگر بپذیریم که شخصیتهای ماندگار سینما که بر اساس آدمهای واقعی ساخته شدهاند، زمانی در خاطرهها میمانند که معرف یک ایده یا اندیشهی منحصربهفرد باشند، آمادئوس نمونهی درخشانی از این شخصیتپردازی دقیق در راستای جلب توجه تماشاگر و گسترش مفهوم مدنظر پیتر شفر است. این فیلم از طرح سادهی مسأله فراتر میرود و ابعاد فلسفی به پرسشهایی میدهد که مطرح میشود و استفاده از موسیقی جاودانهی موتسارت، این پرسشها را ابدی میکند. بیدلیل نیست که تماشاگر در نوسان میان ماندن در کنار سالیری که راوی است و موتسارت که موضوع روایت است، در نهایت، این پرسش را در ذهن خویش مرور میکند که آیا میانمایگی نوعی بیعدالتی نسبت به مخلوقی نیست که نبوغ را میفهمد اما خودش توانایی رسیدن به آن را ندارد؟...
6- درسو اوزالا (آکیرا کوروساوا، 1975): دنیای بی سرو و صنوبر رضا حسینی: در این میان، آثار شاخصتری که از آزمون زمان سربلند خارج میشوند، به حکایتهای سینمایی ارزشمندی برای انسانهای بعد از خود میمانند. از این حیث، درسو اوزالا - که تلفیق جهانبینی آکیرا کوروساوای بزرگ در 65سالگی، با معرفت یک قهرمان تمامعیار حقیقی است که او نیز آخرین سالهای زندگیاش را پشت سر میگذارد - داستان تلخ سرنوشت بشری است که همین طور زمین و منابع طبیعی پیرامونش را به تباهی میکشاند و در راه رسیدن به تمدن، همهی ارزشهای پیشینیان خود را به دست فراموشی میسپارد. میدانیم که «طبیعت» چه جایگاه ویژهای در آثار کوروساوا دارد و...
7- زندهباد زاپاتا! (الیا کازان، 1952): ایستاده مُردن مازیار رضایی: کازان، زندهباد زاپاتا! را پس از اثرِ موفق اتوبوسی به نام هوس (1951) تحت تأثیرِ مجموعه عکسهای آگوستین کاساسولا از انقلاب مکزیک و همین طور پاییزا (1946) اثرِ موفقِ روبرتو روسلینی کارگردانی کرد. این دومین همکاری کازان با مارلون براندو، فوقِ ستارهی برآمده از اکتورز استودیو بود که برای براندو، دومین نامزدیِ دریافت اسکار بازیگر مرد نقش اول و همین طور جایزهی بازیگری دورهی پنجم جشنوارهی کن را به ارمغان آورد. جان استینبک، نویسندهی شهیر آمریکایی نیز نویسندهی فیلمنامه بود و آن را بر اساس کتاب زاپاتای شکستناپذیر اثر اِجکامب پینچان نوشت. او در فیلم...
8- مصایب ژَندارک (کارل تئودور درایر، 1928): مرگ و دوشیزه آرامه اعتمادی: مصایب ژَندارک یکی از شاهکارهای تثبیتشدهی تاریخ سینما تلقی میشود و واقعاً هم استانداردهای تولید فیلم، کارگردانی درایر، روایت ماهرانهی داستان و بازی درخشان رنهماریا فالکونتی، مرواریدهای غلطانی هستند که در صندوقچهی فیلم به یادگار ماندهاند. اجرای فیزیکی و چشمنواز فالکونتی و قصهی درگیر شدنش با نقش سنگین و دیوانهکنندهاش در ردیف افسانههای کلاسیک سینما قرار میگیرند. شاید او با کلوزآپهای رادیکالش، مهمترین شمایل بازیگری در عصر صامت باشد؛ تجسمی از مفهوم گوتیک رنج. درایر با حذف گریم و استفاده از نماهای نزدیک از صورت بازیگرش، مایههای گروتسک فیلم را غلیظتر کرده و شبیهسازی محیط واقعی با تکیه بر معماری قرون وسطایی به بهترین شکل...
9- بوچ کسیدی و ساندنسکید (جرج روی هیل، 1969): چه رؤیاهایی میآیند... محسن جعفریراد: بوچ کسیدی و ساندنسکید از آخرین نمونهی فیلمهایی است که قرار است زندگی و آرمان وسترنرها را «بربادرفته» نشان دهد. آنها حتی وقتی به مقصد دلخواهشان یعنی بولیوی میروند، در آنجا هم به دلیل تغییر و تحولها، سرخورده و تکیده و تنها میشوند تا بهنوعی آخرین قطرههای وسترنرهای سنتی در رگهای آنها در جریان باشد که آن هم در صحنهی پایانی خالی میشود. قهرمانان فیلم، کمتر ویژگیهای قهرمان را دارند و بیشتر به ضدقهرمان شبیه هستند. مثلاً بوچ اصلاً نمیتواند کسی را به قتل برساند، یا ساندنس که اصلاً شنا کردن بلد نیست و تنها ویژگی مهمش، حرکت سریع در استفاده از سلاح است. در واقع آنها دو راهزن خیلی ساده هستند اما...
10- گاو خشمگین (مارتین اسکورسیزی، 1980): راه پُرمخاطره امیرعطا جولایی: فیلم به طور شماتیک، قواعد ژانر وسترن را رعایت کرده اما در بسیاری از لحظهها با قواعد ژانر، بازی میکند و بهنوعی آشناییزدایی را مبنای روایت قرار میدهد. مثلاً در ژانر وسترن، یکی از مؤلفههای پررنگ، استفاده از سلاح، نمایش صحنههای درگیری، مبارزهطلبی و عدالتخواهی قهرمان داستان است اما در این فیلم نهتنها خبر چندانی از درگیری و مبارزهی مسلحانه نیست، بلکه قهرمانان داستان، بیشتر فرار را بر قرار ترجیح میدهند. فقط میخواهند بگریزند و نشانی از یک قهرمان آرمانگرا در آنها نیست. از طرفی دیگر فیلم بهنوعی مجموعهای از ژانرهای مختلف را در بر میگیرد؛ از جمله...
یکی داستان است پر آب چشم!: چهرههای ماندگار تاریخ ایران در سینما و تلویزیون شهرام جعفرینژاد: حکایت غمبار و شرمسارانهی سینما و تلویزیون ایران در بیتوجهی به زندگینامههای جذاب بسیاری از مشاهیر و مفاخر سیاسی، اجتماعی، علمی، ادبی، فرهنگی، هنری و ورزشی تاریخ این سرزمین، حکایت دور و درازی است که دو فهرست انتهای این مطلب (با هزار اغماض و اما و اگر، حدود پنجاه فیلم سینمایی و حدود سی سریال تلویزیونی عمدتاً دربارهی دوران قاجار، دوران پهلوی، بزرگان دین و چند شهید انقلاب و دفاع مقدس) گویای همهی ابعاد آن است. در مقدمهی این شماره، از محسنات انکارناپذیر بهرهگیری از این دستمایههای واقعی و در دسترس و دستاوردهای مفید و همهجانبهی آن گفتیم و در صفحههای پیشین نیز ملاحظه کردید که بسیاری از سینماگران بزرگ جهان از نخستین روزهای پیدایش این صنعت/ هنر/ رسانهی نوین، از این قابلیت آن، چه استفادههایی کردهاند و بارها و بارها، چه تعداد فیلم جذاب و ماندگار دربارهی چه تعداد از مشاهیرشان - و حتی گاه غیرمشاهیرشان! - ساختهاند. به نظر میرسد عمده دلایل بیتوجهی و کمکاری سینما و تلویزیون ایران در این زمینه را میتوان در پنج محور زیر خلاصه کرد:... |