شماره: ۵۰۷ (اردیبهشت ۱۳۹۵)

چشم‌انداز ۵۰۷ 

گفتوگوبارضامیرکریمی،دبیرسیوچهارمین جشنواره‌ی جهانی فیلم فجر: جشنواره‌ی نخبهگرا
گفت‌و‌گو کننده: هوشنگ گلمکانی/ میرکریمی:
فکر می‌کنم صِرف این‌که بیاییم و در کلانشهری مثل تهران، که شرایط خاص خودش را دارد، چند بیلبرد بزنیم و تعدادی هم فیلم خارجی نمایش بدهیم و انتظار داشته باشیم مردم از سروکول همدیگر بالا بروند، توقع خوش‌بینانه‌ای است. قضیه را از زاویه‌ی دیگری ببینیم: به نظر من یک رویداد فرهنگی زمانی می‌تواند موفق باشد که به مخاطبان خودش یک تشخص جدید شهروندی بدهد. اصولاً در شهری مثل تهران، برنامه‌هایی برای دادن این تشخص به طبقات مختلف فکری جامعه طراحی نشده و همه زیر عنوان «مردم» قرار گرفته‌اند و هیچ سطحی برنامه‌ی خاص خودش را ندارد؛ به همین دلیل مردم سرگردان هستند...

نگاهی به فیلمهای بخشهای مختلف جشنواره: این نیمه‌ی سیب
شهزاد رحمتی:
˜ به نظر می‌رسد که در جشنواره‌ی جهانی فجر اولاً تمرکز و به‌اصطلاح سینمایی‌ترش «فوکوس» طبیعی در برخی از بخش‌ها دیده نمی‌شود؛ و ثانیاً (که بستگی مستقیم به همان اولاً دارد) در موارد بسیاری به نظر می‌رسد به جای آن‌که به روال منطقی ابتدا بخش‌ها مشخص شده و بعد فیلم‌های مناسب نمایش در آن‌ها انتخاب شده باشند فیلم‌ها بوده‌اند که بخش‌ها را ساخته‌اند. نمونه‌ای از جشنواره‌ی امسال که به کار روشن کردن هر دو مورد بالا می‌آید «مرور سینمای فرانسه» است؛ عنوانی که چشم‌انداز جذابی را تصویر می‌کند از مرور شاخص‌ترین دوره‌های سینمای این کشور زادگاه سینما با نمایش برخی از مهم‌ترین آثار هر دوره: از فیلم‌های لومیرها و ملیس و فیلم‌های تاریخ‌ساز پاته و گومون تا رئالیسم شاعرانه و سینمای امپرسیونیستی و بعد هم که بی‌بروبرگرد سینمای موج نو و... ولی این بخش در واقع حاوی شش فیلم بی‌ربط است که...

پرسه‌زنی: تجربه‌ی ملتهب روزهای سخت کیارستمی: بالا بلند!
امیر پوریا:
نخستین روزهای سال 95، دست‌کم تا آن‌جا که اندکی پیش از بیستم فروردین خبر خروج عباس کیارستمی از خواب مصنوعی و بازگشت او به تنفس طبیعی و رجعت تدریجی قوای جسمانی بعد از انجام اعمال جراحی رسید، از ملتهب‌ترین روزهای ممکن بود. نه بر آن‌ها و نه بر احوال و کنار هم ایستادن‌ها در سکوت و گاهی گپ و لبخندهای امیدبخش به یکدیگر در لابی و محوطه‌ی سنگریزه‌ای بیرون بیمارستان درنگ نمی‌کنم. ولی یادم هست که خود عباس کیارستمی در وصف پیرزن بلندقامتی که نقش مادربزرگ طاهره لادانیان را در زیر درختان زیتون داشت گفته بود:...

گفتوگو با بهمن زرینپور: حکایت  یک عمرعاشقی
گفت‌و‌گو کننده:
پوریا ذوالفقاری/ زرین‌پور: فکر می‌کنم دلیل اصلی موفقیت سریال داییجان ناپلئون این است که اصلاً نگاه حسابگرانه‌ای بر آن حاکم نبود. این طور نبود که سریال را بسازیم که فلان اتفاق‌های خوب برایش بیفتد. همه به خود کار فکر می‌‌کردند. بیش‌‌ترین تمرکز روی کار بود. هیچ کس یک قدم جلوتر از کار فکر نمی‌‌کرد؛ این‌که این را بسازیم که بعد فلان طور شود، ما را از کار دور می‌‌کند. مثل الان که می‌‌گویند این فیلم را می‌‌سازم که بفرستم آن طرف یا امسال سیمرغ بگیرم. این‌‌ها شما را از حال و از لحظه‌ی کار غافل می‌‌کنند. دایی‌‌جان ناپلئون بدون همه‌ی این حسابگری‌‌ها و...

احوال‌پرسی: آتنه فقیهنصیری: مبتلا به اماس اما امیدوار
عسل عباسیان:
... با لحنی خوش از بیماری‌اش حرف می‌زند: «بیش از یک سال است که به بیماری ام‌اس مبتلا هستم.» از این خبر یکه می‌خوریم. برای بازیگری توانمند، احتمالِ ویلچرنشین‌شدنش کابوس است، اما فقیه‌نصیری می‌گوید: «خوش‌بختانه می‌توانم حرکت کنم اما شرایط جسمانی‌ام طوری است که نباید خسته بشوم، برای همین هیچ کاری را قبول نمی‌کنم.» حال روحی خانم بازیگر با وجودِ این بیماری چه‌طور است؟: «به طور کلی خوبم اما چندی پیش که حمله داشتم، مدتی بستری شدم و دوره‌ی پالس‌تراپی گذراندم که در واقع دوره‌ی تزریق کورتون برای رفع حمله است. الان که حالم مساعد است سعی می‌کنم خوش باشم و از زندگی لذت ببرم.»...

در تلویزیون: آغاز سال ادغام
احسان ناظم‌بکایی:
علاوه بر همه‌ی این اتفاق‌های مدیریتی و پشت پرده، واقعه‌ی عجیبی هم روی آنتن‌‌ها روی داد و آن هم افت ملموس کیفیت سریال‌‌های نوروزی بود، به طوری که بنا به اعلام رسمی روابط عمومی سازمان صداوسیما، سه برنامه‌ی خندوانه، شب‌‌کوک و دورهمی که هر سه از برنامه‌‌های کانال نسیم بودند به عنوان پربیننده‌‌ترین برنامه‌‌های نوروزی اعلام شدند و خبری از سریال‌‌های داستانی نوروز در میان برنامه‌‌های پرمخاطب نبود. نکته‌ی جالب این‌‌که دو برنامه‌ی شب‌‌کوک و دورهمی کپی برنامه‌‌های خارجی بودند و ماجرای کپی بودن دورهمی که مهران مدیری و...

تلویزیون نوروزی:
دیدن یا ندیدن؛ مسأله هنوز این نیست!
ناصر صفاریان
: در ساخت سریال‌‌ها هم «معمولی بودن» شاید بیش از هر چیزی جلب توجه می‌‌کرد. فاجعه‌‌ای در کار نبود و با بالا رفتن و قابل‌تحمل‌‌تر شدن سطح کارگردانی و بازی‌‌ها، سریال‌‌ها در نگاه اول و با تماشای بخشی از آن، بهتر از سال‌‌های گذشته به نظر می‌‌رسیدند؛ ولی مشکل همیشگی فیلم‌نامه و کش دادن و جلو نرفتن قصه به دلیل تکرار موقعیت‌‌ها و ماجراهای یکسان و مشابه، بیننده را به پیگیری ترغیب نمی‌‌کرد. این مشکل هم در طنز مدرن‌‌تری مانند بیمار استاندارد وجود داشت و هم در طنز همه‌‌پسند‌‌تری مثل زعفرانی؛ یعنی...

هولمز و واتسن همچنان کپیرایت دارند، «کمی»!: قوانین عجیب برای سخت کردن زندگی
شهزاد رحمتی:
وقتی شخصیتی خیالی تا این حد محبوب باشد که تقریباً ‌125 سال پس از زاده‌شدنش (با انتشار اولین داستان شرلوک هولمز به قلم سر آرتور کانن دویل) هم‌چنان عطش سیرابی‌ناپذیری برای ساختن فیلم و سریال و نمایش‌نامه و نمایش رادیویی و حتی بازی‌های ویدئویی با حضور او وجود داشته باشد و هنوز هم نویسنده‌های زیادی در نقاط مختلف دنیا او را در داستان‌ها یا رمان‌ها یا نمایش‌نامه‌های خودشان بگنجانند اولین تصور ما این است که قاعدتاً مسأله‌ی کپی‌رایت و حق مؤلفو از این قبیل در مورد این آثار حل شده است. ولی...

تصویر 120ساله‌ی فرازمینیها در سینما: سیاهتر، هولناکتر و مشوشکنندهتر از همیشه
شهزاد رحمتی:
اگر بخواهیم رویکرد سینما به موجودات غیرزمینی را ریشه‌یابی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که در این زمینه هم باز آن نابغه‌ی بی‌همتای تاریخ سینما یعنی ژرژ ملیس پیشگام بوده است. از قرار معلوم او اولین فیلم‌سازی بود که به جاذبه‌ی سینمایی عظیم این موضوع پی برد یا دست‌کم اولین فیلم‌ساز شناخته‌شده‌ای بود که مستقیم سراغ این موضوع رفت. ملیس معروف‌ترین فیلمش سفر به ماه (1902) را با الهام از دو رمان علمی‌خیالی محبوب ژول ورن درباره‌ی همین موضوع ساخت و البته بر خلاف ورن، قضیه را صرفاً از جنبه‌ای طنازانه و مفرح نگریست. ملیس چند سال پیش از این فیلم، در رؤیای ستارهشناس (1898) هم که البته فانتزی محض بود و...

نقد فیلم - بهار (جاستین بنسن، اِرون مورهد): زهر مهلک عشق
رامین صادق
خانجانی: ... از این لحاظ است که تصویر نهایی فیلم، حسی از پایان‌‌های خوش سرهم‌بندی‌شده و کلیشه‌ای هالیوودی را با خود دارد، با این حال نمایش بسیار کوتاه و چندلحظه‌ای این صحنه به اندازه‌ای است که حس ابهام موجود در پایان را حفظ کند و هم‌چنان حسی از پایان باز را - که شایسته‌ی چنین فیلمی است - در خود داشته باشد، حتی اگر فیلم‌سازان خواسته باشند از این طریق تا حدی تماشاگر عام را هم راضی نگه دارند.

مأموریت: غیرممکن ملت گمراه (کریستوفر مککوآری): توالیها و تقارنها
مهرزاد دانش:
فیلم مبتنی بر مایه‌ی تعقیب‌وگریز است: دولت در پی ایتن است، ایتن به دنبال رییس سندیکا است، رییس سندیکا با دو ابزار ایلسا و وینتر دنبال ایتن است، خود ایتن و ایلسا به طور متوالی همدیگر را تعقیب و همراهی می‌کنند و... این شبکه‌ی پیچیده‌ی تعقیب‌وگریز حتماً باید بر پیرنگ محکمی استوار باشد، وگرنه در اولین لحظه فرو می‌ریزد و کار به فجایعی هم‌چون ربودهشده۲و۳ ختم می‌شود. جدا از سکانس اول که سنگ‌بنای مناسبی از هیجان و خنده را به عنوان پیش‌درآمد شکل می‌‌دهد این منطق از سکانس دوم، خودش را بروز می‌دهد...

نگاهی به نسخه‌ی آمریکایی «راز در چشم‌‌های‌‌شان» و مقایسهای با نسخه‌ی آرژانتینی مأموریت غیرممکن
پوریا ذوالفقاری:
همان اتفاقی افتاد که پیش‌بینی‌‌اش می‌کردیم. همان نتیجه‌ای حاصل شد که با یک دو‌دوتا چهارتای ساده به ذهن می‌‌رسید. هالیوود با هدف بازسازی رفت سراغ فیلم آرژانتینی برنده‌ی اسکار فیلم غیرانگلیسی‌زبان سال 2010 و نتیجه در مقایسه یک شکست کامل شد و مستقل از قیاس هم اثری به‌شدت معمولی و با نگاهی کمی سختگیر، زیرمعمولی از کار درآمد. از زمان انتشار تصمیم هالیوود برای بازسازی راز در چشم‌‌های‌‌شان تنها امید دوست‌‌داران فیلم آرژانتینی...

ترامبو (جی روچ): گاهی به گذشته بنگر
هوشنگ گلمکانی: ترامبو
ساختار و روایت خطی و متعارفی دارد که حتی بی‌شباهت به فیلم‌های دوران خود ترامبو نیست. برایان کرنستن پس از درخشش در سریال زدن به سیم آخر این‌جا هم در نقش اصلی غوغا می‌کند. روچ سرگذشت ترامبو را به طور موازی در خانواده، صنعت سینما (همکاران نزدیکش) و جامعه دنبال می‌کند و به شکلی همه‌جانبه درک می‌کنیم که بانیان و عاملان پروژه چه‌گونه توانستند چنین نقشه‌ای را با آماده کردن زمینه‌اش در همه جا اجرا کنند و پیش ببرند. در فیلم، علاوه بر استفاده از مستندهای خبری مربوط به ماجرا، برخی از آن‌ها....

سایه خیال: وسترنهای مشترک  آنتونیمان و جیمزاستوارت
مسعود ثابتی:
در این مجموعه بر آن شدیم که به وسترن‌های مشترک آنتونی مان و جیمز استوارت بپردازیم. طبیعتاً مهم‌ترین وسترن‌های مان همان‌هایی هستند که در نقش اصلی‌شان با استوارت همکاری داشته است و در نمونه‌های استثنایی مثل مردی از غرب و ستاره‌ی حلبی نیز بزرگان دیگری چون گری کوپر و هنری فوندا در اصل ایفای نقشی را به عهده گرفته‌اند که به طور سنتی باید جیمز استوارت بازی می‌کرد. هرچه هست، وسترن‌های مشترک مان–استوارت چشم‌اندازی بکر از یکی از پربارترین کورس‌های همکاری میان دو غول بزرگ سینما را پیش روی دوست‌داران سینمای کلاسیک و وسترن‌بازهای جدی قرار می‌دهند و مطالعه و آنالیز دقیق این فیلم‌ها علاوه بر انتقال ارزش‌های تاریخی و اطلاعات سینمایی، لذت‌بخش و خاطره‌انگیز هم خواهد بود.

«خم رودخانه» و نگاه روانشناسانه‌ی مان: ستیز ناگزیر در پیشگاه تاریخ
جواد طوسی:
شاید بتوان مهم‌ترین مشخصه‌ی این دسته از فیلم‌های آنتونی مان را در نگاه روان‌شناسانه‌ی او دانست که البته در آثار وسترن دلمر دیوز و ویلیام ولمن نیز موضوعیت دارد. در همین خم رودخانه نگاه کنیم به وجوه شخصیتی مک لین‌تاگ (جیمز استوارت) که زمانی راهزن بوده و اکنون در جامعه‌ی در حال گذاری که با مناسبات متمدنانه کنار آمده، می‌خواهد خودش را به کانون خانواده وصل کند و بر گذشته‌ی سیاهش سرپوش بگذارد. ولی هرازگاه در این مسیر پرحادثه...

ارجاعهای تاریخی و مضمون پدرکشی: یکی از هزارتا
نیما عباس
پور: اما چیزی که شخصاً برایم در فیلم جذاب است مضمون پدرکشی است که به برادرکشی ختم می‌شود. داچ هنری (استیون مک‌نیلی) که در انتها می‌فهمیم برادر لین مک‌آدام (جیمز استوارت) است پس از این‌که پدرشان حاضر نمی‌شود به او کمک کند، او را از پشت به قتل رسانده و فرار کرده است. لین از آن پس به همراه دوست و هم‌رزمش دربه‌در در تعقیب اوست تا انتقام بگیرد. در روایت فیلم برادر بودن لین و داچ هنری در انتها برملا می‌شود، اما در طول داستان نشانه‌های زیادی در همین رابطه کاشته شده‌اند تا...

«مردی از لارامی» از دریچه‌ی اسطوره و عهد عتیق: کارمینا بورانای غمگین
شاهین شجری
کهن: جهت‌گیری اخلاقی مردی از لارامی آشکارا به نفع اخلاقیات سنتی است و مفاهیمی چون قصاص، پدرسالاری و اصالت اراده‌ی فردی را تقدیس می‌کند. سرسختی ویل برای ماندن در محدوده‌ی خطر و درافتادن با صاحبان ثروت و قدرت، صرفاً نوعی لج‌بازی کودکانه است که انگیزه‌هایی مبهم آن را تقویت و توجیه می‌کند. مان در این فیلمش از تمام الگوها و قطعه‌های پیش‌ساخته‌ی رایج در وسترن‌های پیش از خودش استفاده کرده و کاملاً به قواعد ژانر پای‌بند مانده است...

وسترنهای مشترک مان و استوارت:فیلم‌به‌فیلم: جاده‌های بی پایان
جنین
بسینگر/ گردآوری و ترجمه: لیلا قاسمی: مهمیز برهنه فیلمی است بسیار فشرده و جمع‌‌وجور، که به استثنای مهاجمان سرخ‌پوست، تنها پنج شخصیت در آن حضور دارند. اما بر تعامل میان این چند نفر چنان کار شده که پیوندهای متعدد بین آن‌ها بیش از پنج برابر تعدادشان است. هم‌چنان که بن با حرف‌هایش مرتب سعی در گیج کردن و جدایی این سه مرد دارد، موقعیت‌‌ شخصیت‌‌ها در روایت داستان دائم دستخوش تغییر می‌شود. هنگامی که شخصیت‌‌ها به هم اعتماد می‌‌کنند یا ظنین می‌‌شوند، در نماهایی جداگانه، ترکیب دو نفر در حال توطئه‌‌چینی، یا سه نفر که اتحادشان از هم می‌‌گسلد، یا هر پنج نفر که در حال بستن پیمانی سست و موقت‌‌اند، به تصویر درمی‌‌آید. این درون‌مایه‌ی پُرنوسان و متغیر به مدد تنشی که تا آخر داستان به قوت خود باقی است، هرگز رنگ‌و‌بویی ملال‌‌آور به خود نمی‌‌گیرد...

نقد - نیمرخها (ایرج کریمی): بدون عنوان
امیر پوریا:
شاید تنها خصلتی که امکان یا وسوسه‌ی قیاسی میان آثار واپسین را در ما هم‌چنان زنده نگه می‌دارد، ویژگی «وصیت‌نامه»ای برخی از آن‌هاست. خصلتی که اغلب بابت امید آدمی به ادامه‌ی حیات، به رهایی از بیماری، به رفع رنج‌ها، به چیرگی بر کهولت سن در ناخودآگاه هنرمند شکل گرفته است. ایرج کریمی با آن همه ایده و طرح و شوق هم‌چنان پابرجا، با سنی که هنوز تا کهولت خیلی باقی داشت، نه زمان نگارش نیمرخها و نه حین ساخت آن که شور و سرخوشی فیلم‌ساز جوان نوجویی را داشت و نه حتی بعدتر در زمان بازگشت بیماری و بستری‌شدن‌ها و گذر از دالان منتهی به درگذشت، هرگز «به قصد» یا حتی «به تصور» خلق وصیت‌نامه، ننوشته و نساخته و حتی دیدش به نیمرخها در جایگاه یک مخاطب، از این منظر نبوده است. اما...

کفشهایم کو؟ (کیومرث پوراحمد): ساکنان جهانهای غیرموازی
مسعود ثابتی:
بیایید نسخه‌ی دیگری از فیلم را فرض کنیم که در آن، شخصیت اصلی به جای آلزایمر، منتسب به مشکل دیگری مثل «جنون»، «دیوانگی»، «روان‌پریشی» یا هر صفت دیگری شود که به نظر متناسب با کنش‌‌ها و واکنش‌‌هایش است. چنین نسخه‌‌ای از فیلم را - که با اندک تغییراتی در دیالوگ‌ها قابل‌دستیابی است - در ذهن تصور کنید و ببینید آیا واقعاً کوچک‌ترین تغییری در کیفیت هنری و سینمایی فیلم ایجاد می‌‌شود؟ آیا در این وضعیت مفروض، بازی رضا کیانیان یک اجرای بسیار دقیق و هنرمندانه و قابل‌قبول به نظر می‌‌رسد و رفتارها و کنش‌‌هایش کاملاً باورپذیر و منطقی می‌‌نمایند و...

ترس مشترک
ریحانه عابدنیا:
معلوم است که کفش‌‌هایم کو؟ قرار بوده از آن دسته کارهای دلی بشود و در ادامه‌ی شب یلدای تحسین‌‌شده‌ی سازنده‌‌اش باشد. اما آن‌‌چه در نهایت حاصل شده، توان برقراری چنین ارتباطی با مخاطب را ندارد و ضعف‌‌هایش را برجسته‌‌تر هم می‌‌کند. پاشنه‌ی آشیل فیلم همان‌جایی‌‌ست که قرار بوده مرکز ثقلش باشد...

بحث و کلنجار و سرانجام توافقی با کیومرث پوراحمد درباره‌ی «کفشهایم کو؟»: رفیقم تو حالا دقیقاً کجایی؟
گفت‌و‌گو کننده: هوشنگ گلمکانی/ پوراحمد:
من هیچ‌وقت درصدد توجیه فیلم خودم نیستم و اگر احساس کنم فیلمم اشکال دارد، به‌راحتی می‌پذیرم. من متأسفانه هنوز فیلم ابد و یک روز را ندیده‌ام. می‌روم می‌بینم، ولی در جریان بازتاب‌ها و موفقیت‌های آن بودم و اتفاقاً خودم هم فکر کردم که حالا دوره و زمانه عوض شده و باید تجدیدنظری در خودم و نگاه و بینش فیلم‌سازی‌ام بکنم. کفشهایم کو؟ در سالن‌های مردمی جشنواره‌ی فجر نمایش‌های موفقی داشت و بیننده‌ها جذب آن شده بودند و کسی سالن را ترک نکرد و کسی نگفت فیلم بدی است. همین باعث شد احساس کنم فیلم در نمایش عمومی هم موفق خواهد شد...

خشم و هیاهو (هومن سیدی): شهر یخی
محسن جعفری
‌‌راد: هومن سیدی که در کارهای قبلی‌‌اش هم پرسپکتیو و عمق میدان و ترکیب‌‌بندی معناآفرین برایش در اولویت بوده، در خشم و هیاهو نیز روی آن متمرکز شده به طوری که در اغلب نماها سعی کرده است با توجه به جزییات در پس‌‌زمینه و پیش‌‌زمینه‌ی قاب‌‌ها، فرم بصری فیلم را غنی کرده و نماها را از حالت تک‌‌بعدی و تخت به قاب‌‌هایی واجد معنا و روشنگری تبدیل کند. پنجره‌‌ها و شیشه‌‌ها نقش مهمی در تصویر‌‌پردازی دارند. در ابتدای فیلم - که...

من سالوادور نیستم (منوچهر هادی): سالوادور با من نیست
مهرزاد دانش
: رضا مقصودی فیلم‌نامه‌نویس من سالوادور نیستم از‌‌ همان رهیافتی استفاده کرده است که بیست سال قبل در ترسیم بافت کمدی لیلی با من است از آن بهره گرفته بود: حضور ناگهانی یک آدم در محیطی که با فضایش هم‌سنخ نیست. صادق (پرویز پرستویی) در آن فیلم به دلیل نیاز به وام راهی جبهه‌ها شده بود، و این‌جا ناصر (رضا عطاران) به خاطر رفع دلخوری همسرش که تا به حال او را به سفر نبرده عازم برزیل می‌شود. اگر صادق روحیه‌اش با جنگ سازگار نبود و از خمپاره و مرگ و انفجار می‌ترسید، ناصر هم اعتقاداتش با نمودهای فرهنگی و اجتماعی برزیل نمی‌خواند و...

50 کیلو آلبالو(مانی حقیقی): چند غفلت  و دو ظرافت
امیر پوریا:
در این‌که 50 کیلو آلبالو فیلم بی‌نقصی نیست و داعیه‌ی کمال هم ندارد، شکی نیست. درباره‌ی این نکات، خواهیم گفت. اما این تفرعنِ بخشی از مخاطبان مدعی فرهیختگی که می‌خواهند به مانی حقیقی درس «باید عمیق بود» بدهند و این فیلم را خیانتی به اصالت تجربه‌های دیجیتال اولیه یا فیلم‌های عمداً مالیخولیایی پذیرایی ساده و اژدها وارد میشود می‌دانند، به‌واقع حکایتی است. بحث بر سر میزان موفقیتی نیست که برای 50 کیلو آلبالو قائلیم یا نیستیم. مسأله این است که با این خنده‌گریزی و شوخی‌ستیزی، آیا این دوستان اساساً می‌توانند متوجه بشوند که...

چهارشنبه (سروش محمدزاده): خاکستری تیره
هوشنگ گلمکانی:
نمایش هم‌زمان چهارشنبه و ابد و یک روز حضور نوعی لحن غلیظ و مؤثر در سینمای اجتماعی سال‌های اخیر را مؤکد کرده؛ لحن و رویکردی که در این سال‌ها مشابه فراوانی داشته که نمونه‌ی برجسته‌اش در سال 94 چهارشنبه 19 اردیبهشت (وحید جلیلوند) بود و این امر، از جمله برای مدیران جامعه موضوعی قابل‌بررسی است. پس از موج فیلم‌های موفق کمدی در پی آغاز کار «دولت دوم خرداد» در سال 76، با پاسخ نگرفتن مطالبات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی جامعه، شدت و غلظت لحن در فیلم‌های اجتماعی هم به مثابه میزان‌الحراره‌ی جامعه رو به بالا رفت...

نقش نگار (علی عطشانی): ستارگان خاکستر و واهمههای بیچرا
بهزاد عشقی:
بازگشت ناصر ملک‌مطیعی به سینما یکی از اهرم‌های تبلیغاتی نقش نگار بود. اما این نام در عمل تأثیری در مقبولیت و فروش فیلم به‌جا نگذاشت. در سینمای گذشته، ملک‌مطیعی به طور غالب بازیگر نقش جاهل جوانمرد بود؛ قهرمانی که به نیازمندان کمک می‌کرد، با اشرار و بدکاران درمی‌افتاد، حرام و حلال سرش می‌شد و اخلاقیات را پاس می‌داشت. مردم هر بار به سینما می‌رفتند که همین چهره‌ی آشنا را از او ببینند. البته ملک‌مطیعی گاهی نیز ضدجریان بود و در نقش‌هایی ظاهر می‌شد که با پرسونای معمولش متفاوت بود. گاهی خانی ستمگر بود که...

دو (سهیلا گلستانی): دو دوتا، چهارتا
دامون قنبرزاده:
دن بعضی از فیلم‌ها دقت بیش‌تری می‌طلبد. باید بعد از پایان‌شان، بار دیگر دیده شوند تا بلکه دیالوگی،‌ صحنه‌ای یا لحظه‌ای از دست در رفته باشد که همان باعث شود جاهای خالی ذهن تماشاگر پر ‌شود. بعد از دیدن دو ممکن است به این فکر کنید که نکند شما تنها کسی هستید که نتوانسته‌اید بفهمید چرا بهمن پری را به دکتر می‌برد؟ یا مشکل عباس با مادرش پری چیست که او را از خانه بیرون انداخته است؟ یا چرا همسر عباس بیمار است و این را به گردن پری انداخته‌اند؟ یا چرا سمانه آن طور بی‌محابا...

آزادی مشروط (حسین مهکام): قصه‌ی ناتمام
مازیار فکری
ارشاد: آزادی مشروط قرار است حکایت سرگشتگی یک نوجوان عصیانگر - این بار از قشر مرفه - را بازگو کند اما فیلم‌نامه به قدری خرده‌پیرنگ و داستانک فرعی اضافه و بی‌مورد دارد که عملاً پیرنگ اصلی را بی‌اثر می‌کند. چرا وقتی فضاسازی رئالیستی است ناگهان اتفاقاتی فانتزی در مسیر گسترش روایت رخ می‌دهد و برخی گره‌افکنی‌های اولیه را بدون منطق قانع‌کننده‌ای می‌گشاید؟...

سه نگاه دیگر به «بادیگارد»: خوابی که تعبیری نداشت
پوریا ذوالفقاری:
بله، سخت است چشم ببندیم بر گفته‌های فیلم‌ساز و فوکوس را روی فیلم نگه داریم. ولی بیایید چنین کنیم. بیایید نگوییم بخش‌های ملودراماتیک فیلم‌های حاتمی‌کیا هنوز بر بخش‌های ایدئولوژیک آن می‌چربند و نقطه‌ی قوت اصلی ساخته‌های او را شکل می‌دهند. حتی اگر این سخن درست است بیایید صرف‌نظر کنیم از شرحش. این‌ها را منتقدان بارها گفته و نوشته‌اند. خود نگارنده هم در همین چند خط خیلی زود به دامش افتاد. همین‌جا نقطه‌ی پایان بگذاریم. این نوشته تلاشی برای جهیدن از این دام است...

خواب بزرگ سامورایی
جواد طوسی:
اگر وجه مشخصه‌ی اصلی شناسنامه‌ی هنری ابراهیم حاتمی‌کیا را هویت بدانیم، اولین نشانه‌ی اصیل را در گذر تاریخی معاصر با عیار و شیوه‌های اجرایی و نمایشی متفاوت در مورد آدم‌های منتخبش به کار برده است. در آثار اولیه‌ی حاتمی‌کیا از هویت تا وصل نیکان این تشخص فردی و درونی مراحل تکوینی خود را طی می‌کند و - به‌ویژه در مهاجر و دیدهبان - ماهیت وجودی‌اش با سیر و سلوک به دست می‌آید. «پلاک» موتیف و ترجیع‌بند این شمایل‌نگاری عارفانه و آمیخته با شک و...

پوستهای که هست...
ناصر صفاریان: ادیگارد
در ادامه‌ی سعی حاتمی‌کیا برای اثبات توانایی تکنیکی‌اش، یک نقطه‌ی اوج است و تلاشی که در چ به چشم می‌خورد، حالا به شکلی بسیار حرفه‌ای‌تر به بار نشسته است؛ طوری که دو صحنه‌ی اکشن اول و آخر فیلم را می‌توان از بهترین صحنه‌های اکشن سینمای ایران دانست؛ به‌خصوص صحنه‌ی انتهایی و چند دقیقه‌ی بسیار خوش‌ساخت و تأثیرگذار انتهای فیلم. ولی حیف که صحنه‌هایی مثل درگیری درون پارک و تمرین در زمین...

دو نگاه دیگر به «ابد و یک روز»: میراث ناتورالیسم و گودوی ایرانی
بهزاد عشقی:
فیلم تنوع شخصیت ندارد و فیلم‌ساز گرچه سهم یکسانی به آدم‌های متعدد خود می‌دهد، اما هرگز موفق نمی‌شود از سطح بگذرد و رنگارنگی و تنوع شخصیت‌ها را به شکل دیالکتیکی واکاوی کند. در نتیجه آدم‌ها همان هستند که باید باشند و تنوعی در رفتار و گفتارشان دیده نمی‌شود. همه هراسانند، همه با تلنگری به خشم می‌آیند، همه مدام متلک می‌پرانند و همه به هر بهانه‌ای با هم درگیر می‌شوند...

گسست در زنجیر خیالبندان
فرزاد پورخوش
بخت: امتیازها و ویژگی‌های مثبتِ ابد و یک روز چنان آشکار است که هر شرحی بر آن، توضیح واضحات به نظر می‌رسد؛ این‌که فیلم به لحاظ فیلم‌نامه (به‌ویژه دیالوگ‌نویسی درخشانش)، کارگردانی (به‌ویژه تسلط فیلم‌ساز بر اجزای هر سکانس و تداوم و حفظ راکورد آن‌ها در زمان فیلم‌برداری) و تدوین (به‌ویژه ضرباهنگ فوق‌العاده‌ی نماها و سکانس‌ها) بسیار حرفه‌ای و چشم‌گیر است و آوردن مثال‌ها و مصداق‌هایی از صحنه‌های مختلف که ثابت کند میزانسن‌ها و استراتژی بصری اثر، تا چه اندازه فکرشده و دقیق بوده، یا...

چهارراه حوادث: آن زمستان و این بهار
هوشنگ گلمکانی:
نه این‌که در دو ماه اخیر چون صفحه «چهارراه حوادث» در مجله نبود یعنی چهارراه بسته بود و حادثه‌ای هم در کار نبود. نه. بود و خیلی هم بود. منتها ما چه باید کنیم که با این چهارراه پرحادثه، از کار و زندگی افتاده‌ایم؟ اصل را نهاده و فرع را گرفته‌ایم. زندگی‌مان شده فرع و حادثه و حاشیه. هر برنامه و مراسم و رسانه‌ای اگر حادثه و حاشیه‌ای نداشته باشد، اگر دعوا و مشاجره‌ای نداشته باشد انگار حال نمی‌دهد. برای همین است که اگر توی زمین فوتبال دعوا شود، دوشنبه‌شب تماشاگران برنامه‌ی نود بیش‌تر و عادل فردوسی‌پور هم کیفور می‌شود. اگر هم توی برنامه منازعه و حادثه‌ای اتفاق بیفتد، همان قسمت‌هایش نقل محافل می‌شود، دهان‌به‌دهان می‌گردد و در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی...

 * ماهنامه‌ی فیلم در «اینستاگرام» حضور و فعالیت ندارد.

آرشیو1
شماره:۶۱۹ (شماره آذر ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۸ (ویژه نامه آبان ۱۴۰۳ / پرونده یک موضوع: سینماکتاب)
شماره:۶۱۷ (مهر ماه ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۶ (شهریور ماه ۱۴۰۳ ویژه‌نامه روز ملی سینما)
شماره:۶۱۵ (مرداد ماه ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۴ (تیر ماه ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۳ (خرداد ماه ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۲ (اردیبهشت ماه ۱۴۰۳)
شماره:۶۱۱ (ویژه نامه نوروز ۱۴۰۳ / پرونده یک موضوع: سینما و نفت)
شماره:۶۱۰ (ویژه نامه اسفند ماه / پرونده یک موضوع: سینمای فلسطین)
شماره:۶۰۹ (ویژه‌نامه چهل و دومین جشنواره فیلم فجر و چهل سالگی فارابی)
شماره:۶۰۸ (دی ماه ۱۴۰۲ پرونده یک فیلم: گیج‌گاه)
شماره:۶۰۷ (آذر ماه ۱۴۰۲ پرونده یک فیلمساز: داریوش مهرجویی)
شماره:۶۰۶ (آبان ماه ۱۴۰۲ پرونده یک موضوع: سینمای کمدی در ایران)
شماره:۶۰۵ (مهر ماه ۱۴۰۲ پرونده: سینمای مستقل ایران از نگاه منتقدان فیپرشی)
شماره:۶۰۴ (شهریور ماه ۱۴۰۲ ویژه‌نامه روز ملی سینما)
شماره:۶۰۳ (مرداد ۱۴۰۲)
شماره:۶۰۲ (تیر ۱۴۰۲)
شماره:۶۰۱ (خرداد ۱۴۰۲)
شماره:۶۰۰ (ویژه‌نامه نوروز ۱۴۰۲)
شماره:۵۹۹ (ویژه‌نامه چهل سال سینمای جنگ و دفاع مقدس)
شماره:۵۹۸ (ویژه‌نامه چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر)
شماره:۵۹۷ (دی ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۶ (آذر ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۵ (آبان ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۴ (مهر ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۳ (شهریور ۱۴۰۱ ویژه‌نامه روز ملی سینما)
شماره:۵۹۲ (مرداد ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۱ (تیر ۵۹۱)
شماره:۵۹۰ (خرداد ۱۴۰۱)
شماره:۵۸۹ (فروردین ۱۴۰۱)
شماره:۵۸۸ (اسفند ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۷ (بهمن ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۶ (دی ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۵ (پاییز ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۴ (۱۰ شهریور ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۳ (تیر ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۲ (خرداد ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۱ (اسفند ۱۳۹۹)
شماره:۵۸۰ (۱۲ بهمن ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۹ (۱ بهمن ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۸ (دی ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۷ (آذر ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۶ (آبان ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۵ (مهر ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۰ (اردیبهشت ۱۳۹۹)
شماره:۵۶۹ (فروردین ۱۳۹۹)
شماره:۵۶۸ (اسفند ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۷ (۱۲ بهمن ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۶ (بهمن ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۵ (دی ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۴ (آذر ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۳ (آیان ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۲ (مهر ۱۳۹۸ )
شماره:۵۶۱ (شهریور ۱۳۹۸ )
شماره:۵۶۰ (مرداد ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۹ (تیر ۱۳۸۹)
شماره:۵۵۸ (خرداد ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۷ (اردیبهشت ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۶ (فروردین ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۵ (اسفند ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۴ (۱۰ بهمن ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۳ (بهمن ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۲ (دی ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۱ (۲۰ آذر ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۰ (آذر ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۹ (آبان ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۸ (مهر ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۷ (۲۰ شهریور ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۶ (شهریور ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۵ (مرداد ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۴ (تیر ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۳ (خرداد ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۲ (۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۱ (اردیبهشت ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۰ (فروردین ۱۳۹۷)
شماره:۵۳۹ (اسفند ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۸ (۱۲ بهمن ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۷ (بهمن ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۶ (ویژه‌ی زمستان ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۵ (دی ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۴ (آذر ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۳ (نیمه‌ی دوم آبان ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۲ (آبان ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۱ (مهر ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۰ (۲۰ شهریور ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۹ (شهریور ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۸ (مرداد ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۷ (تیر ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۶ (خرداد ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۵ (۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۴ (اردیبهشت ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۳ (فروردین ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۲ (اسفند ۱۳۹۵)
شماره:۵۲۱ (۱۲ بهمن ۱۳۹۵)
شماره:۵۲۰ (بهمن ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۹ (۲۰ دی ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۸ (دی ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۷ (آذر ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۶ (بیست آبان ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۵ (آبان ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۴ (مهر ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۳ (۲۰ شهریور ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۲ (شهریور ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۱ (مرداد ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۰ (تیر ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۹ (خرداد ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۸ (شماره‌ی ویژه بهار)
شماره:۵۰۷ (اردیبهشت ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۶ (فروردین ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۵ (اسفند ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۴ (۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ویژه‌ی جشنواره فیلم فجر)
شماره:۵۰۳ (بهمن ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۲ (نیمه‌ی دی ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۱ (دی ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۰ (آذر ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۹ (شماره ویژه‌ی پاییز ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۸ (آبان ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۷ (مهر ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۶ (۲۱ شهریور ۱۳۹۴ - ویژه‌ی روز ملی سینما)
شماره:۴۹۵ (شهریور ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۴ (مرداد ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۳ (تیر ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۲ (خرداد ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۱ (۲۰ اردیبهشت (شماره ویژه بهار ۱۳۹۴))
شماره:۴۹۰ (اردیبهشت ۱۳۹۴)
شماره:۴۸۹ (فروردین ۱۳۹۴)
شماره:۴۸۸ (اسفند ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۷ (۱۲ بهمن ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۶ (بهمن ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۵ (نیمه دی ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۴ (دی ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۳ (آذر ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۲ (۲۰ آبان ۱۳۹۳ - فوق‌العاده‌ی پاییز)
شماره:۴۸۱ (آبان ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۰ (مهر ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۹ (۲۱ شهریور ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۸ (شهریور ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۷ (مرداد ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۶ (تیر ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۵ (خرداد ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۴ (ویژه بهار - ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۳ (اردیبهشت ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۲ (فروردین ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۱ (اسفند ۱۳۹۲)
شماره:۴۷۰ (۱۲ بهمن ۱۳۹۲ (ویژه جشنواره فیلم فجر))
شماره:۴۶۹ (بهمن ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۸ (دی ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۷ (آذر ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۶ (شماره‌ی ۴۶۶، ویژه‌ی پاییز ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۵ (آبان ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۴ (مهر)
شماره:۴۶۳ (۲۱ شهریور)
شماره:۴۶۲ (شهریور ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۱ (مرداد ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۰ (تیر ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۹ (خرداد ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۸ (شماره ویژه بهار - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۷ (اردیبهشت ۱۳۹۲ )
شماره:۴۵۶ (فروردین ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۵ (اسفند ۱۳۹۱)
شماره:۴۵۴ (۱۲ بهمن ۱۳۹۱ (ویژه جشنواره فیلم فجر))
شماره:۴۵۳ (بهمن ۱۳۹۱)
شماره:۴۵۲ (دی ۱۳۹۱)
شماره:۴۵۱ (آذر)
شماره:۴۵۰ (نیمه آبان ۱۳۹۱ | ویژه‌ی سی سالگی)
شماره:۴۴۹ (آبان ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۸ (مهر ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۷ (۲۱ شهریور ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۶ (شهریور ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۵ (مرداد ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۴ (تیر‌ماه ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۳ (خرداد ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۲ (شماره ویژه بهار - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۱ (اردیبهشت ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۰ (فروردین)
شماره:۴۳۹ (اسفند)
شماره:۴۳۸ (۱۲ بهمن ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۷ (بهمن ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۶ (دی‌ماه ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۵ (آذر ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۴ (شماره ویژه پاییز - ۱۷ آبان ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۳ (آبان ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۲ (مهر ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۱ (شماره ویژه‌ی روز ملی سینما - ۲۱ شهریور ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۰ (شهریور ۱۳۹۰ )
شماره:۴۲۹ (مرداد ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۸ (تیر ماه ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۷ (خرداد ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۶ (شماره ویژه بهار - ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۵ (اردیبهشت ۱۳۹۰ )
شماره:۴۲۴ (نوروز ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۳ (اسفند ۱۳۸۹)
شماره:۴۲۲ - ویژه جشنواره فیلم فجر (۱۶ بهمن ۱۳۸۹)
شماره:۴۲۱ (بهمن ۱۳۸۹)
شماره:۴۲۰ (دی‌ماه ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۹ (آذر ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۸ (شماره ویژه پاییز - ۲۰ آبان ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۷ (آبان ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۶ (مهر ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۵ (شماره ویژه روز ملی سینما - ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ )
شماره:۴۱۴ (شهریور ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۳ (مرداد ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۲ (تیر ماه ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۱ (خرداد ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۰ (شماره ویژه بهار - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۹ )
شماره:۴۰۹ (اردیبهشت ۱۳۸۹ )
شماره:۴۰۸ (اول فروردین ۱۳۸۹)
شماره:۴۰۷ (اول اسفند ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۶ - ویژه جشنواره فجر (۵ بهمن ۱۳۸۸ )
شماره:۴۰۵ (اول بهمن ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۴ (دی ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۳ (آذر ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۲ (نیمه آبان - ویژه پاییز ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۱ (اول آبان ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۰ (۱ مهر ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۹ (ویژه روز ملی سینما) (۲۱ شهریور ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۸ (شهریور ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۷ (مرداد ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۶ (تیر ۱۳۸۸ )
شماره:۳۹۵ (خرداد ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۴ (ویژه بهار - نیمه‌ اردیبهشت ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۳ (اردیبهشت ۱۳۸۸ )
شماره:۳۹۲ (ویژه‌ی نوروز ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۱ (اسفند ۱۳۸۷)
شماره:۳۹۰ (ویژه‌ی ویژه بیست‌و‌هفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر- ۱۲ بهمن ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۹ (بهمن ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۸ (دی ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۷ (آذر ۱۳۸۷ )
شماره:۳۸۶ (ویژه پاییز - ۱۸ آبان ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۵ (آبان ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۴ (مهر ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۳ (ویژه‌ی روز ملی سینما - نیمه‌ی دوم شهریور ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۲ (شهریور ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۱ (مرداد ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۰ (تیر ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۹ (خرداد ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۸ (ویژه بهار - نیمه‌ اردیبهشت ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۷ (اردیبهشت ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۶ (فروردین - ویژه‌ی نوروز ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۵ (اسفند ۱۳۸۶)
شماره:۳۷۴ (ویژه بیست‌وششمین جشنواره فیلم فجر - ۱۲ بهمن ۱۳۸۶)


همکاران این شماره: فرزاد پورخوش‌بخت، امیر پوریا،  مسعود ثابتی، محسن جعفری‌راد، مهرزاد دانش، پوریا ذوالفقاری، رامین صادق‌خانجانی، ناصر صفاریان، جواد طوسی، مازیار فکری‌ارشاد، دامون قنبرزاده، غزل گلمکانی، حسین گیتی، ریحانه عابدنیا، نیما عباس‌پور، عسل عباسیان، بهزاد عشقی، مینا مقرب‌صمدی، احسان ناظم‌بکایی