چشمانداز ۴۷۵
درگذشتگان - محمدرضا لطفی (1393-1325): مقام عاشقی تورج زاهدی: همه میدانند که لطفی برای فیلم حاجی واشنگتن (علی حاتمی، 1361) موسیقی متن ساخته است. آن هم در همان حیطهی تخصصی خودش، یعنی موسیقی کلاسیک اصیل ایران. او حتی از عنصر تکنوازی و بداههپردازی هم در موسیقی این فیلم استفاده کرد. تا مهر و امضایش را در آن کامل کرده باشد. ولی حاتمی پیش از حاجی واشنگتن، در سوتهدلان، از موسیقی و تار لطفی به عنوان موسیقی متن استفاده کرد. همان قطعهی مشهور از کنسرت نوای گروه شیدا، با صدای محمدرضا شجریان (که صای خود لطفی هم به عنوان همخوان در آن شنیده میشود) با مطلع: تا به تو افتدم نظر، چهره به چهره، رو به رو/ شرحُ دهم غم تو را، نکته به نکته، مو به مو...
عطاالله خرم (1393-1305): آهنگساز دیروز علی شیرازی: عطاالله خرم پارتیتور ترانههای پرشماری را برای خوانندگان مختلف نوشت که بسیاری از این ترانهها در فروش فیلمهای فارسی مؤثر بود. به گفتهی محمود خوشنام (پژوهشگر موسیقی)، او جزو آهنگسازانی بود که در معرفی، رشد و پرورش موسیقی پاپ در ایران کوشش بسیاری کرد. همکاری خرم با سینمای ایران محدود به آثار تجاری بود و سینمای جدی ایران از 1348 کمتر به ترانههایی از جنس آثار او اعتنا میکرد...
گابریل گارسیا مارکز (2014-1927): مردی بسیار سالخورده با بالهای عظیم شهزاد رحمتی: رابطهی مارکز با سینما، رابطهای پیچیده، دوطرفه و چندبعدی بوده است. مارکز به عنوان سینمادوستی که در مقطعی از زندگیاش در دوران جوانی منتقد فیلم بود و حتی سودای فیلمساز شدن در سر داشت در هنگام نوشتن داستانها و رمانهایش بسیار تحت تأثیر سینما بود. زبان و سبک نویسندگی او شاید بیشتر از هر نویسندهی دیگری بصری و تصویری توصیف شده و اصلاً خود او گفته که همهی کارهایش را با الهام گرفتن از انگارهای بصری نوشته است...
در تلویزیون: جعبهی خالی! احسان ناظمبکایی: اردیبهشت، ماه افت تلویزیون است. این عبارت را دیگر اکثر اهل رسانه میدانند. حجم بالای برنامهها در نوروز و شبهای کوتاه بهار از دلایل عمدهی این اتفاق است اما چند دلیل دیگر، این اتفاق را در اردیبهشت امسال، تشدید کرد. یکی از این دلایل، بحران مالی تلویزیون بود. دلیل دیگر این بود که مدیریت آیندهی سازمان در ابهام قرار دارد. دلیل سوم هم نزدیکی به مسابقات جام جهانی برزیل، لیگ جهانی والیبال و ماه رمضان است و برنامهسازان محدود سازمان، مشغول برنامهریزی و برآورد ماههای آینده بودند و ترجیح میدادند کاری به اردیبهشت نداشته باشند....
کاربرد نسل جدید دوربینهای دیجیتال در فیلمهای ایرانی: مثل آینه آذر مهرابی: دوربینهای دیجیتال برای سینمای ارزان ایران یک حُسن بزرگ هستند، آن هم در شرایطی که امکان فیلمبرداری در نورهای مختلف، متفاوت است و با دوربین ۳۵ میلیمتری گرفتن بعضی از سکانسها یا غیرممکن است یا باید زمان و هزینهی بسیار برای نورپردازی و بالانس نوری صحنههای داخلی و خارجی صرف شود. از طرفی فیلمبرداری نماهای طولانی امتیاز دیگری است که بهویژه به دلیل سبک بودن دوربینهای دیجیتال امکان بیشتری برای تکنیک دوربین روی دست فراهم میکند. تصویری که...
کن امسال و مدعیان اصلی نخل طلا: ضیافت مؤلفها شصتوهفتمین جشنوارهی کن از 24 اردیبهشت شروع شده و تا پنجم خرداد ادامه خواهد داشت. پوستر جشنوارهی امسال، عکسی از مارچلو ماسترویانی در فیلم هشت و نیم فلینی را بر خود دارد؛ فیلمی که در سال 1963 در جشنوارهی کن به نمایش درآمد. مجری مراسم افتتاحیهی جشنواره لامبرت ویلسن، بازیگر فرانسوی، بود که اجرای مراسم پایانی را هم بر عهده خواهد داشت. مثل همیشه، اسامی فیلمها و فیلمسازان شرکتکننده در کن، فهرست خیرهکنندهای از بخشی از معتبرترین و برترین سینماگران جهان را شامل میشود و...
گراهام لینِهان و سیتکامهایش: کمدی انسانهای جداافتاده و منزوی شهزاد رحمتی: گراهام لینهان (متولد 1968 در دابلین، ایرلند) قطعاً یکی از بااستعدادترین و تواناترین سریالسازان دهههای اخیر بوده و شخصاً او را بزرگترین آفرینندهی سریالهای کمدی در قالب سیتکام میدانم. مثل هر آدم حرفهای دیگری در تلویزیون او به عنوان نویسنده و کارگردان و حتی بازیگر در سریالهای مختلفی کار کرده ولی در این نوشته فقط به سریالهایی میپردازم که او به عنوان آفریننده در کارنامهاش دارد. تقریباً همهی این سریالها با ستایشهای پرشور منتقدان مواجه شدهاند و جایزههای مهمی گرفتهاند...
یک فیلم، یک ترانه: «صبحانه در تیفانی» و «مون ریور» وازریک درساهاکیان: چهارمین ترانهی فهرست «صد سال، صد ترانه» به انتخاب انستیتوی فیلم آمریکا، ترانهی معروف «مون ریور» (Moon River) است که در فیلم صبحانه در تیفانی (بلیک ادواردز، 1961) با صدای ادری هپبرن اجرا شد و اسکار بهترین ترانهی فیلم را گرفت. هنری منسینی سازندهی آهنگ، و جانی مِرسِر سرایندهی ترانه بودند که سال بعدش هم برندهی جایزهی گرَمی به عنوان بهترین صفحهی سال و بهترین ترانهی سال شد. این فیلم در سال 2012 به عنوان اثری ماندگار به لحاظ فرهنگی، تاریخی و زیباییشناختی...
نقد فیلمهای خارجی - همه چیز از دست رفته (جِی. سی. چندور): انتزاع مهرزاد دانش: همه چیز از دست رفته ایدهای بلندپروازانه دارد: حضور تنها یک شخصیت در لوکیشنی کموبیش واحد و با حداقل دیالوگ. روند درام هم بر این اساس تنظیم شده که مرحله به مرحله از بضاعتها و امکانات پیرامونی شخصیت داستان کاسته میشود تا در نهایت طبق عنوان فیلم، همه چیز از دست برود. اما...
هیچ آرمین ابراهیمی: خیلیها همه چیز از دست رفته و جاذبه را با هم مقایسه میکنند؛ از این نظر که هر دو شرح نبرد آدم با طبیعتاند، یکی در فضا و دیگری در اقیانوس. مقایسهی درستی هم هست. این فیلم تنها یک بازیگر دارد و در فیلم کوآرون هم جرج کلونی از جایی از داستان حذف میشود و زن را تنها میگذارد. هر دو فیلم، ساکت و پر از صحنههای خلوتاند و هر دو نشان میدهند که انسان در برابر طبیعت چهقدر ناتوان است. اما...
مزرعهی اسکینواکر (دوین مکگین): اینجا عجیبترین نقطهی روی زمین است شهزاد رحمتی: بنا کردن فیلم حول ایدهی «فیلمهای گمشده» و تصاویری ظاهراً واقعی که طبق پیشفرض فیلم توسط دوربینهایی خانگی یا دوربین/ دوربینهایی در دست شخصیت/ شخصیتهای فیلم گرفته و بعداًَ یافت شدهاند آن قدر در سالهای اخیر و بیش از همه در فیلمهای ترسناک تکرار شده که کمکم برای خودش تبدیل به زیرگونهای شده است...
گرای مقدس (جانفرانکو رُزی): درختان گریان شاهد طاهری: مستند گرای مقدس که در آخرین جشنوارهی ونیز جایزهی اصلی (شیر طلایی) را گرفت و در واقع اولین فیلم مستندی است که موفق به دریافت این جایزه شده، از یک ایدهی درجهیک برای قالبریزی ساختمان رواییاش بهره گرفته است. عنوان فیلم اشارهای است به بزرگراه هفتاد کیلومتری شهر رم که شاهراه ارتباطی این شهر محسوب میشود و...
توربو (دیوید سورن): اَبَرحلزون هومن داودی: توربو هم به سیاق همسنخهای دریمورکسیاش، داستان حماسی سادهای دارد که با افتوخیز و نوآوری چشمگیری همراه نیست. اما نکتهی مثبتش اینجاست که درون همان سیستم و فرمول امتحانپسداده، بهخوبی عمل میکند: داستانش ریتم خوب و درگیرکنندهای دارد، حرکات جالب و بعضاً بامزهای برای حلزونها در نظر گرفته شده...
نگاهی دیگر به «گذشته»: انتظار پس از پایان کیومرث وجدانی: با نمایش عمومی فیلم در لندن، دیدار دوبارهی آن، تأثیر اولیهاش را بر من تغییر نداد، یعنی به نظر نمیرسد دور از خانه کار کردن و ضرورت رویارویی با زبانی تازه، مانع عمدهای سر راه استعداد خلاقهی فرهادی ایجاد کرده باشد. فرهادی بر همهی مشکلات احتمالی ناشی از این قضایا چیره شده زیرا در محصول نهایی نشانی از آنها نیست. دیالوگهای فیلم به همان روانی هر یک از کارهای ایرانی فرهادی و...
نبراسکا (الکساندر پین): پوستین کهنه علیرضا حسنخانی: نبراسکا نگاهی جامعهشناسانه و دغدغهمند به آمریکای امروز دارد. سفر وودی و دیوید علاوه بر اینکه سفری پدر و پسری است پرسهای در غرب میانهی آمریکاست. الکساندر پین که خود زادهی اوماها است و در ایالت محل وقوع داستان، زندگی و رشد کرده، بیکاری، رکود، رخوت، بیهودگی و پوچی را خوب میشناسد و این شناخت کمکش میکند تا بتواند به بهترین شکل ممکن آن را به تصویر بکشد...
سپر پوشالی (تاکاشی میکه): شر آشکار، شر پنهان رامین صادقخانجانی: میکه این بار پس از تجربههای سینمایی متعارفتر اخیر خود در ژانر جیدای گکی/ سامورایی – سیزده آدمکش و هاراکیری - بار دیگر سراغ ساختار نسبتاً متداول دیگری، این بار در قالب یک تریلر، رفته و فیلم همان طور که از فیلمسازی با کارنامهای پرحجم و حرفهای همچون میکه - که دستکم دوسه فیلم در سال میسازد! - انتظار میرود سر و شکل و ضرباهنگ نسبتاً مناسبی، بهویژه در نیمهی نخست و تا زمان خروج پلیسها و زندانیشان از قطار دارد و...
دوازده سال بردگی (استیو مککویین): یک سرگذشت تقریباً عادی! آرامه اعتمادی: نام فیلم به نوعی رمزگشای انتظار برای رهایی سالمون از این موقعیت است و بدون نگرانی برای عاقبت و نتیجهی ماجراها هم میتوان منتظر پایان این دوازده سال بود، اما درک موقعیت سالمون بدون روایت جزییاتی که همدلی تماشاگر را برانگیزد ناممکن است. داستان چیزهایی برای جذابیت کم دارد. بنمایههای داستانی آن قدر کمرنگاند که باید برای دیدن فیلم تحملی طولانی داشت، بهخصوص در...
«دوازده سال بردگی» و «جنگوی زنجیرگسسته»: بردهی ویولنزن/ سیاهپوست آزاد هفتتیرکش جواد رهبر: دوازده سال بردگی یک سال بعد از جنگوی زنجیرگسسته به نمایش درآمد؛ دو فیلم که با رویکردی متفاوت به پدیدهی شوم بردهداری میپردازند. دوازده سال بردگی را استیو مککویین، کارگردان سیاهپوست انگلیسی، بر اساس داستانی واقعی ساخته و جنگوی زنجیرگسسته ساخته و پرداختهی ذهن کوئنتین تارانتینو، کارگردان سفیدپوست آمریکایی است. هر دو فیلم از آثار موفق سال نمایششان بودند و...
تصویر بردهداری در سینما: عمو تام، مندینگو، جنگو و دیگران در اینجا به بهانهی پرداختن به فیلم دوازده سال بردگی که قطعاً نقطهی عطفی در تاریخچهی رویکرد سینما به پدیدهی بردهداری است نگاهی اجمالی انداختهایم به چندتا از مهمترین فیلمهای ساختهشده دربارهی این موضوع یا بهتر است بگوییم موضوع بردگی سیاهپوستان. با این توضیح که فیلمهای گروه اول به شکل مستقیمتری به موضوع بردهداری پرداختهاند و این موضوع، درونمایهی اصلی یا یکی از درونمایههای اصلی آنهاست، و...
بخشهایی از کتاب خاطرات مارچلو ماسترویانی: به یاد میآورم، آری به یاد میآورم... اکرم مهدوی - محسن بیگآقا: کتاببه یاد میآورم، آری به یاد میآورم...حاوی خاطرات مارچلو ماسترویانی از مکانها، کتابها، تلویزیون، تئاتر، سینما و آدمهای بزرگ زندگیاش مثل ویتوریو دسیکا، فدریکو فلینی و... در کنار حوادثی مثل جنگ است. نقل واگویههای پراکندهی این بازیگر بزرگ ایتالیایی از طریق ابراز احساسات، جملههای کوتاه و مقطع و کلمههای تکراری سبب شده کتاب نثر خاص و دشواری داشته باشد...
چنین گویند بزرگان گردآوری و ترجمهی وازریک درساهاکیان: کار ما سینماست. پس بزرگان مورد نظر ما هم «سینمایی»اند و گفتههاشان هم بیشتر در زمینهی فیلم و سینما و فیلمسازی است. این نقل قولها را تا ابد میتوان ادامه داد و کتابها میتوان پر کرد از این گونه سخنان قصار... آنچه در پی میآید فقط برگزیدهای است از گفتههای تنی چند از این بزرگان که باید به گوش جان گرفت و عبرت آموخت. بیلی وایلدر: هالیوود مریلین مونرو را نکشت، مریلین مونروها هستند که هالیوود را میکشند. ورنر هرتسوگ: من به خاطر جایزه فیلم نمیسازم. جایزه گرفتن مال سگها و اسبهاست...
حکایت زیرنویس ژاپنی فیلمهای خارجی: خب بزن بریم ژاپن! هوشنگ راستی: زبان ژاپنی زبان بسیار مؤدبانه و پاکی است و بر خلاف فارسی و انگلیسی یا زبانهای دیگر عاری از فحش و ناسزا و حرفهای رکیک است. به اعضای بدن یکدیگر کاری ندارند و چند ناسزای ناقابلشان بیشتر با شعور آدم سروکار دارد. مانند احمق، بیشعور و از این قبیل. بدترین فحش در زبان ژاپنی «کثافت» و «برو بمیر» است. به همین دلیل هم در زیرنویس فیلمها بهخصوص فیلمهای بیتربیت آمریکایی که پر از فحش و ناسزاست با مشکل زیادی در ترجمه روبهرو میشوند...
تماشاگر - «نبراسکا»: الکساندر پین: به آن کلاه میارزید... ایرج کریمی: ویلیام فاکنر دربارهی ایالتهای جنوبی آمریکا گفته بود: «گذشته نگذشته است.» نظر او به پایداری آن اقلیم در برابر دگرگونی بود. و من مایلم همین گفته را به معنایی وجودی دربارهی سالخوردگان نبراسکا (الکساندر پین، 2013) تکرار کنم. زیرا دستکم وودی پیرمرد و همسرش کیت، و همچنین پگی آن بانوی سالخوردهی روزنامهدار یا از گذشتههایشان خیلی زنده و حتی با شور و حرارت حرف میزنند یا در مورد وودی با شور و حرارتی که در عمل برای تصمیمهای تازه بروز میدهند نشان میدهند که هنوز درستوحسابی زندهاند و گذشته نگذشته است...
نقد فیلمهای ایرانی - زندگی جای دیگری است (منوچهر هادی): خوشفکریها و خامدستیهای کار با قهرمان خاموش امیر پوریا: ...جالب اینجاست که فیلم حتی به دستاورد کلیتر این نوع داستانها یعنی تلاش برای ایجاد دید تازهای نسبت به زندگی در ذهن تماشاگر - و نهفقط در ذهن قهرمان داستان - هم نظر و توجه دارد. یعنی میخواهد حتی به این دستاورد هم نزدیک شود و اتفاقاً اسمش هم از این موضوع خبر میدهد. این از آن مواردی است که اگر کسی فیلم را ندیده باشد، ممکن است حتی تصور کند نسبتی سطحی بین اسم و حرف نهایی فیلم برقرار است...
سفر مرگ با پاشنهی آشیل پوریا ذوالفقاری: عجیب است که فیلمی از خطر کلیشهای شدن بجهد ولی قافیه را به مشکلی ببازد که همهی اسباب لازم را برای حلش آماده کرده است. این میزان بدعنقی نیاز به توضیح دارد. نیاز به افشای رازی در گذشته یا خاطرهای تلخ یا زندگی در فضایی ناآرام. فیلم از ما میخواهد بدخلقی شخصیت را به عنوان پیشفرض بپذیریم اما استراتژی فیلم در ریشهیابی هر رفتار نمیگذارد رفتار داود را صرفاً «قبول کنیم.»...
سینما و پزشکی در «زندگی جای دیگری است»: خودت را جور بهتری بُکُش! دکتر مصطفی جلالیفخر: یک بیمار روحی مرتکب خودکشی ناموفق شده و قهرمان فیلم که آدم بدی هم نیست، به او پیشنهاد میدهد که خودش را به عنوان گناهکار معرفی کند تا به جای یک محکوم به مرگ، اعدام شود و پولی هم عاید خانوادهاش شود! و تلخ و ناباورانه اینکه پیشنهاددهنده که خود از کارکنان بیمارستانیست، برای اطمینان از درستی کار خود از او میپرسد: «ببین، تو واقعاً میخواهی خودکشی کنی؟!»...
پنجستاره (مهشیدافشارزاده): پیتزا، قطع برق، امیتاب بچن و چند قصهی دیگر... مهرزاد دانش: اگر از برخی ضعفهای جزیی اجرایی پنجستاره (مثل نوسان ناموزون در روند گرفتگی صدای رضا با بازی شهاب حسینی که اصلاً معلوم نیست چه کارکرد شخصیتی یا دراماتیکی هم دارد) بگذریم، فیلم سر و شکل کموبیش قابلپذیرشی در کارگردانیاش دارد و به عنوان فیلم نخست یک فیلمساز، خوب درآمده است. اما...
یک ستاره و نیم سعیده نیکاختر: مهمترین امتیاز فیلم این است که قصه میگوید و بیشترین اهمیت را به ماجراهای دراماتیک کوچک و بزرگی میدهد که بدنهی داستان اصلی را میسازند. از این نظر وجوه ساختاری فیلم بسیار ساده انتخاب شدهاند و صرفاً در خدمت روایت داستان هستند. داستان به چند شخصیت متکی است که در کنار هم فضایی پرماجرا را شکل میدهند و...
گفتوگو با مهشید افشارزاده: آرمانگراییهای آرام پوریا ذوالفقاری: پنجستاره اولین بار در جشنوارهی سیودوم به نمایش درآمد. فیلمی بیادعا ولی فکرشده که در خیل آثار عاری از جذابیتهای داستانی و پر از پایانهای باز که کل قصه را روی هوا رها میکردند، گواه تلاش سازندهاش برای وفاداری به الگوهای داستانگویی بود و به چشم آمد. ستارهی سالهای نهچندان دور سینمای ایران، این روزها در مقام کارگردان فیلمی روی پرده دارد. مهشید افشارزادهی فیلمساز، زمانی به عنوان بازیگر نقشهای اصلی فیلمها و سریالها، ستارهی دورانی بود که در آن ستاره بودن کار چندان راحتی نبود...
سینما و سینماییها در بیستوهفتمین نمایشگاه کتاب تهران: گذرگاه فرهنگ اصغر یوسفینژاد: نمایشگاه کتاب امسال بیشتر ویژگیهای یک دورهی گذر فرهنگی را یدک میکشید. اهل قلم و ناشران در برزخ شفاف نبودن سیاستهای نو، معلق بودند و مردان دولت هم دستبهعصا فضای سیاسی و اجتماعی را برای عملیاتی کردن شعارهای فرهنگی خود مزمزه میکردند. غلبهی حاشیه بر متن از نشانههای اصلی چنین دورهایست. این بلاتکلیفی در حوزهی جزییتری مانند ادبیات سینمایی هم خودنمایی میکرد... |