نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

شماره: ۴۷۱ (اسفند ۱۳۹۲)

چشم‌انداز ۴۷۱

درگذشتگان | مازیار پرتو (1392-1311):
فیلم
برداری مانند یک بالرین
علی شیرازی: پرتو با یکی از دو فیلم تثبیتکننده‌ی فیلمسازان جوان به موج نو پیوست و نقشی بارز در راه افتادن این موج داشت، به طوری که نمیتوان منکر نقش او در شکلگیری قیصر شد. او نقشی بیبدیل در اجرای بافتههای تصویری ذهن پرآرزوی کیمیایی جوان و آنچه هنوز هم «عکسنویسی» [معادل دکوپاژ] مینامدش ایفا کرد...

پرتو مهتدی (1392-1330): زندگی با سینما
پرتو مهتدی، همکار قدیمی ماهنامه‌ی «فیلم» و دستیار کارگردان، منشی صحنه، منتقد فیلم و مترجم ایرانی، هفتم بهمن بر اثر ابتلا به سرطان در ۶۲ سالگی در زادگاهش تهران درگذشت. او فارغالتحصیل مدرسه‌ی عالی تلویزیون و سینما (دانشکده‌ی فعلی صداوسیما) با گرایش تدوین، و در مقطعی از سالهای پیش از انقلاب کارمند همین دانشکده و تلویزیون بود. در دهههای۶۰ و ۷۰ نیز در کنار روزنامهنگاری، نویسندگی و ترجمه، به عنوان منشی صحنه و دستیار کارگردان با سازندگان چند فیلم همکاری کرد...

در تلویزیون | مشکلی به نام ساز مخالف
احسان ناظمبکایی: رسانه‌ی ملی بهمن را با هیجان برگزاری اختتامیه‌ی جشنواره‌ی جام جم آغاز کرد و با ترکشهای نحوه‌ی پخش مراسم اختتامیه‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر به پایان رساند... تلویزیون مراسم اختتامیه را از برنامه‌ی «سینمایش» و از کانال نهچندان فراگیر نمایش روی آنتن برد. گرچه سخنان سعید راد در تجلیل از فردین و بهروز وثوقی در مراسم افتتاحیه روی آنتن رفت اما مسئولان تلویزیون را هوشیار کرد که در ادامه‌ی مراسم اختتامیه کاملاً گوشبهزنگ باشند! پس از آن اتفاقی افتاد که خیلیها را به حیرت واداشت؛ سانسور علنی تلویزیون بدون کمترین ظرافت و...

فیلم‌های روز |جاذبه (آلفونسو کوآرون): ... و آن سیاره‌ی کوچک دوستداشتنی
کیومرث وجدانی: وآرون بهواسطه‌ی برداشتهای بلندش حس بیکرانگی فضا را منتقل میکند (نخستین نمای فیلم بیش از دوازده دقیقه طول میکشد). در این برداشتهای بلند، الگوهای درون قاب به شکلی توقفناپذیر و به شیوه‌‌ای کالیدوسکوپوار در حال تغییرند و اشیا و انگارهها جانشین یکدیگر میشوند. تاریکی فضا پیش از آنکه ایستگاهی فضایی وارد قاب شود به روشنی سیاره‌ی زمین راه میبرد و همچنان که ایستگاه فضایی نزدیکتر میشود پیکر کوچک انسانی را در نمای دور می‌بینیم...

ماه اوت: اوزِیج کانتی (ترِیسی لِتس): مردی که بهتر است آنجا نباشد
رضا کاظمی: ماه اوت... تصویر آشنایی از یک خانواده و چالشهای روانی شخصیتهای آسیبپذیرش است. فیلمنامه را تریسی لتس بر اساس نمایشنامهای از خودش نوشته. پیشتر دو فیلم خیلی خاص حشره و جو آدمکش (هر دو ساخته‌ی ویلیام فریدکین) را با فیلمنامه‌ی لتس و بر اساس دو نمایشنامه‌ی او دیدهایم. ویژگی مهم آن دو فیلم و ماه اوت... بهرهگیری از یک فضای کوچک برای روایت مخمصههای بزرگ و اساسی آدمهاست که البته از دل محدودیتهای اجراهای صحنهای میآید اما بر قامت فیلمهایی که وابستگی دراماتیک به محدود بودن فضا دارند، بسیار خوش نشسته است...

اکنونِ فوقالعاده (جیمز پانسولت): نزدیک هیولا
هومن داودی: پانسولت از منظر کارگردانی و میزانسن هم پیشرفت چشمگیری نشان میدهد. در اکنون فوقالعاده از سکانس چهاردقیقهای بدون قطع و پر از گفتوگو و یک سکانس تصادف با اتومبیل شوکهکننده تا قرینهسازیهای دلپذیر و اندیشمندانه در قابهایی که فاصله‌ی زمانی قابلتوجهی دارند و دیالوگهای موجز و سرنوشتساز دیده میشود؛ چنان که بررسی و واکاوی این ظرافتها تمرکز و دقتی دو چندان میطلبد...
*
گزارشهای سیودومین جشنواره‌ی فیلم فجر: شمارش معکوس برای آینده
جشنواره‌ی سی‌ودوم از آغاز تا انجام مسیری دراماتیک و از جهاتی تراژیک را پیمود. بسیار دراماتیک‌تر از بسیاری از فیلم‌های به نمایش درآمده در بخش‌های مختلفش و بهمراتب تراژیک‌تر از سکانس‌هایی که قرار بود در جشنواره اشک‌ مخاطبان را درآورند اما در عمل به کمدی‌های ناخواسته بدل شدند. خوش‌بینی‌های اولیه‌ی منتقدان و سینمادوستان پس از شنیدن نام فیلم‌‌ها به عنوان نقطه‌ی آغاز این درام و تلخ‌اندیشی و نگرانی آنها در پایان جشنواره نسبت به وضعیت سینمای ایران، اکران سال آینده و سمت و سوی این سینمای سرگردان هم مثل پایانی تکان‌دهنده، آخرین سکانس این درام بود...

یادداشتهای جشنوارهای، فیلم به فیلم
آرایش غلیظ (حمید نعمتالله): سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش
شاهین شجریکهن: پیش از قضاوت درباره‌ی ارزشهای سینمایی فیلم باید متوجه قالب و لحن آن و اهداف فیلمساز بود. نعمتالله در آرایش غلیظ اصرار داشته فیلمی سرگرمکننده، قصهگو، خوشریتم و مردمپسند بسازد و به همین دلیل از همان ابتدا قید تصویرپردازی و جلوههای فرمی را زده و از جزییات به نفع کلیت داستان و موقعیتهای فیلمنامهاش چشمپوشی کرده است...

بیگانه (بهرام توکلی): کمحوصلگی
مهرزاد دانش: بیگانه فیلم خوبی است، اما در حد فیلمهای قبلی توکلی نیست. دستیابی توکلی به مرزهای نزدیکی از جوهره‌ی تخیل به مثابه اصلیترین وجه خلاقیتهای هنری در فیلمهای پیشین، از او چنان موقعیتی ساخته که میزان توقع مخاطب جدی و پیگیر در سطح بسیار بالایی از سینمایش قرار دارد. شاید اولین وجه از تحلیل این فیلم، به مقایسه با منبع اقتباس آزادش معطوف شود و بر اساس نکاتی مانند ناتوانی در بومیسازی متن و یا باورناپذیر بودن فضای شخصیتی و موقعیتیاش، فیلم به نقد کشیده شود. اما...

خانه‌ی پدری (کیانوش عیاری): یک سیلی تاریخی از مرگ
هومن داودی: نزدیک شدن به خانه‌ی پدری خطرناک است؛ انگار هر بار که به آن فکر میکنی یک پدر وحشی از کمینی طولانی بیرون میآید تا یک قرن تعصب، مرگ و خون را بر فرق سرت بکوبد و صدای خرد شدن جمجمهات به تو یادآوری کند که هنوز بعضی چیزها تغییر نکرده. رسالت خانه‌ی پدری یادآوری لحظهبهلحظه‌ی این حقیقت جانکاه است که ممکن است هر لحظه پای بر مزار یکی از قربانیان معصوم تاریخ بگذاری و سایه‌ی مرگی چنین شوم، که به این راحتیها چنین آوردگاه آسانی را از دست نمیدهد، گریبانت را بگیرد و ضربهای وارد آورد...

خط ویژه (مصطفی کیایی): همه چیز برای فروش!
محسن بیگآقا: مصطفی کیایی در فیلم خط ویژه همه چیز را برای یک فروش خوب مهیا کرده. فیلم هم بازیگر معروف و جوان دارد، هم تعقیبوگریز دارد، هم تعلیق دارد و هم تکهپرانی و شوخیهای کلامی. ماجرای هک کردن حسابهای بانکی و اشاره به اختلاس و رانتخواری در آن، هم موضوع روز است و هم جذاب برای جوانها. فیلم ابتدا با ماجراهایی موازی آغاز میشود، اما با جابهجایی حسابهای بانکی همه به هم میرسند...

زندگی مشترک آقای محمودی و بانو (روح الله حجازی): تأمل در برداشتن یا برنداشتن دیوارها
آنتونیا شرکا: زندگی مشترک آقای محمودی و بانو با همۀ انتقادی که به پردیالوگ و داخلی بودن فیلم هست - که یعنی بهتر بود نمایش رادیویی بود یا روی صحنه اجرا میشد - اتفاقاً بسیار دیدنی و سینمایی است. نقطۀ قوت فیلم بازیهاست: علیدوستی، قاضیانی، فرخنژاد... که این بازیها را باید دید نه اینکه دربارهشان شنید. و بعد هم بازی غریبی در باب مفهوم دیوار در معماری سنتی ایران و حذف آن در معماری مدرن غربی هست که تقابل بین سنت و مدرنیته - تم اصلی فیلم - را تجسم میدهد...

طبقه‌ی حساس (کمال تبریزی): کمدی نرم
محمد  شکیبی: مال تبریزی موفقترین کمدیساز دو دهه‌ی اخیر سینمای ایران است؛ تقریباً معادل جایگاهی که مهران مدیری در مجموعههای کمیک تلویزیونی دارد. شوخیهای او به این دلیل که در موقعیتهای کاملاً جدی حادث میشوند، ضروری نیست که حتماً توسط کمدینها بازی و اجرا شوند. چهبسا نقشآفرینانی که سابقه‌ی بازی در نقشهای کمیک را ندارند، شوخیهای سینمایی این کارگردان را در چشم بینندگان غافلگیرکنندهتر جلوه دهند...

عصبانی نیستم! (رضا درمیشیان): یک درجای قبراق
آرامه اعتمادی: کارگردان مهارت و شناخت چشم‌گیری در بازی گرفتن از بازیگران و انتخاب مناسب آن‌ها (متناسب با شخصیت‌های داستانش) دارد. از کسانی که حتی در یک نمای کوتاه مقابل دوربین حاضر شده‌اند تا نوید محمد‌زاده که شایسته‌ی سیمرغ این دوره‌ی جشنواره بود، همه خوب‌اند و پیداست که خوب هم هدایت شده‌اند. بازیگران تئاتری عصبانی نیستم! درک درستی از شخصیت‌های‌شان در قصه داشته‌اند و همین هم به پیشرفت داستان کمک کرده است...

قصهها (رخشان بنیاعتماد):  نجات در لحظه‌ی آخر
ارسیا تقوا: در پایان قصهها بنی‌اعتماد نشان می‌دهد آن اندازه توانایی دارد که صحنه‌ای شبه‌مستند در یک مینی‌بوس با حضور چند نفر را چنان دربیاورد که از دقت نظر او در چینش این جمع حیرت کنیم؛ و می‌تواند ارکستر بی‌نظیری از لحظه‌های ناب و طیف وسیعی از احساسات مختلف میان دو نفر را با چنان درایتی در صحنه‌ی آخر کنار هم گرد بیاورد که از طولانی بودن این سکانس خسته نشویم...

کلاشینکف  (سعید سهیلی): یک پایان انحرافی
پوریا ذوالفقاری: آغاز کلاشینکف نوید یک فیلم خیابانی را می‌‌‌دهد. ارتکاب قتل ناخواسته و آغاز تعقیبوگریز خانواده‌ی مقتول و قاتل هم یادآور تنگنا است. فیلم تا جایی با همین روند ادامه می‌‌‌یابد. عادل (ساعد سهیلی) از فرزندان مقتول فراری است و هم‌‌‌زمان باید برای تهیه‌ی پول عمل خواهرش تلاش کند. این دو هدف او را به گوشهوکنار و حاشیه‌‌‌های شهر می‌‌‌کشاند. اما به طرزی غریب ناگهان فیلم از میانه‌ی راه تغییر جهت می‌‌‌دهد. عادل سه بار به چنگ تعقیب‌‌‌کنندگان می‌‌‌افتد و هر بار به شکلی غیرمنطقی و گویی تنها به دلیل اهمیت حضورش در ادامه‌ی فیلم از چنگ آنها می‌‌‌گریزد...

متروپل (مسعود کیمیایی): عالی بود...
پرویز نوری: متروپل از دیدگاه خاص کیمیایی نمایشی از فضای سیاه و تباه‌شده‌ی کنونی سینماست؛ سینمایی که روزگاری آبرومند و بالغ و متین و متوازن بود. یادآور آن سینمای مرغوب و مطلوب. کیمیایی با قدرت بصری فوق‌العاده و میزانسن‌های حساب‌شده و به کمک شخصیت‌هایی که از میان آدم‌های فیلم‌های قدیم بیرون ‌آمده‌اند، نابودی دوره‌ی طلایی سینما را القا می‌سازد.

همه چیز برای فروش  (امیرحسین ثقفی): ته خط
محسن  بیگآقا: فیلم قصه‌ی به ته خطرسیدههاست؛ آدمهایی که دیگر هر کاری ازشان برمیآید. اما تراژدی وقتی رخ میدهد که اکبر (صابر ابر) حتی در آن وضعیت هم تهمایهای از انسانیت را در خود دارد؛ انسانیتی که سبب میشود پیرمرد و زن بیکس را رها کند و خودش را برای برادرش قربانی کند. کرینهای فیلم زیبا هستند و پلانسکانس آتش گرفتن خانه‌ی عبدالله خوب از کار درآمده است. ثقفی میتواند در ادامه‌ی مسیر کارش فیلمسازی صاحبسبک شود...
*
حرفها و بادها
تهماسب صلحجو: هاند حرف را باد میبرد اما من مینویسم که باد نبرد و لای برگهای مجله بماند شاید برای آیندگان. جشنواره‌ی فجر 32 از همان آغاز کار با حرف به جنجال کشیده شد. در مراسم افتتاحیه، سعید راد که برای اهدای جایزهای بر صحنه رفته بود، گفت: «... در اینجا میخواهم به عنوان یک بازیگر اجازه بگیرم و از بزرگان بازیگری، محمدعلی فردین و بهروز وثوقی نام ببرم که نسلهای بعدی از روی دست آنها مشق کردند...» این حرف بر عدهای گران آمد و...

بازخوانی قوت و ضعف فیلمهای ایرانی امسال با بررسی پایانبندیشان: کاری ببر به پایان، تا چند سسترأیی؟
امیر پوریا: در این نوشته، فیلمهای ایرانی جشنوارۀ سیودوم فجر و پایانبندیهای مختلفشان را در سه دستهبندی کلی، بهانهای برای تشریح و توجه به معضل متأخر «بلاتکلیفی در پایانبندی» قرار دادهام و به دنبال اثبات این دیدگاه کلیام که وقتی فیلمی در مورد پایانش لنگ میزند، در اغلب موارد، از نویسنده و سازندهای خبر میدهد که یا بهکلی و دقیقاً نمیدانسته میخواهد چه بسازد و به چه هدف و دستاوردی برسد؛ یا در مراحل نهایی تکمیل فیلمنامه و فیلم، نتوانسته به فکرهای پراکنده، انسجام ببخشد و هدفمند عمل کند. بدیهیست که معضل پایانبندی فیلمها در سینمای ما، به همین سادگی تبیین نمیشود و نیازمند تشریح و کالبدشکافی است.

مشکل قصهپردازی در فیلمهای جشنواره: این قصه سر دراز دارد
مهرزاد دانش: بسیاری از عناصری که در مبحث قصه‌گویی مطرح است، مانند ضرباهنگ، نقاط اوج‌وفرود، گره‌افکنی و گره‌گشایی، پیرنگ، شخصیت‌پردازی، انگیزه‌پروری، فضاسازی، انسجام خرده‌داستان‌های تکمیل‌کننده‌ی داستان اصلی، افتتاحیه و پایان‌بندی متناسب با درام، و... در پیکره‌ی فیلم‌های امسال غایب و یا رقیق بود و تازه این در حالی‌ست که داستان‌پردازی در حوزه‌ی سینما، پیچیدگی‌های مضاعفی می‌طلبد که از اندازه‌ی قاب تا چگونگی تدوین، و از سرعت گویش بازیگران تا رنگ‌آمیزی‌های میزانسنی را شامل می‌شود...

جشنواره‌ی نقد
اصغر یوسفینژاد: انتظارهای خارج از ظرفیت از برخی فیلمسازان موج نو هم، نتیجه‌ی برخی ذوقزدگیها در برابر یکیدو فیلم خوب اولیه‌ی آنها بوده که عملاً راه رشد و تلاش بیشتر را به روی آنها بسته است. چنان که حالا، پس از چهل سال، منتقدان در نیمههای فیلم همان فیلمسازان سالن را با پوزخند و متلک ترک میکنند یا مدام آرزوی بازنشستگیشان را دارند. حالا عدهای هی بگویند نقد تأثیری ندارد!

آغازها و پایانها و نامها و نشانههای جشنواره: شاهدان عینی
مصطفی جلالیفخر: طی سالهای اخیر و بهویژه امسال، دیگر آموختهایم که به نامهای آشنا الزاماً امیدوار نباشیم و پیجوی کسانی هم باشیم که اصلاً اسمشان را هم نشنیدهایم که شاید غافلگیرمان کنند. دیگر بهراحتی نمیتوان فیلمی را برای ندیدن انتخاب کرد. تلختر اینکه چه بسا دارد برعکس میشود و حاصل کار آن همه نامدار سینما که فیلمهای مطرح هم در کارنامه داشتند، حالا آدم را به طرز معکوسی غافلگیر میکند. واقعاً چرا بزرگان به اینجا رسیدهاند؟ آیا عنوان «بازنشستگی بزرگان» میتواند تفسیر یا پیشنهاد مقبولی باشد؟

نگاهی به موسیقی فیلمهای جشنواره: از تعادل تا جاذبه
سمیه قاضیزاده : طی چند سال اخیر آن قدر حجم موسیقی روی تصاویر کم شده بود و موسیقیها محدود به تیتراژ و عنوانبندی پایانی شده بودند که کمکم موسیقی فیلم داشت هویتش را از دست میداد. به نظر میرسید که علاوه بر تأثیر فضای داستانی و پرسوناژهای محدود سینمای اصغر فرهادی، عدم تمایل او به استفاده از موسیقی هم روی سینماگران دیگر تأثیر گذاشته و آنها هم ترجیحاً یا از موسیقیهای بسیار خلوت استفاده میکردند یا اصلاً این بخش را حذف میکردند...

بازنمایی تصویر «مادر» در فیلمهای جشنواره: صبور باش مادرم، صبور
حمیدرضا مدقق: زنان رنج‌‌‌‌دیده، زنان سرگشته، زنان منتظر، زنان غم‌‌‌‌زده. زنانی که در عین تعلق به طبقات متفاوت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، وجه مشترکی داشتند. آنها همگی مادر بودند. مفهوم «مادر بودن و مادری کردن» مؤلفه‌ی تکرارشونده‌ی بسیاری از فیلم‌‌‌‌های این دوره از جشنواره بود. در بیشتر فیلم‌‌‌‌های بخشهای «سودای سیمرغ» و «نگاه نو» که موفق به تماشای آنها شدم مادران حضوری پررنگ یا تعیین‌‌‌‌کننده داشتند و گاهی حتی فقدان‌‌‌‌شان نیز بر سرنوشت شخصیت‌‌‌‌ها تأثیرگذار بود...

ستارههای من
ناصر صفاریان: خیلی اهل بازی ستاره دادن به فیلمها نیستی. روی کلمه «بازی» تأکید داری. چون نباید زیاد جدی گرفتش. یک جور اظهار نظر بدون دلیل است. در واقع جایی و مجالی برای چگونگی انتخابها و چرایی ستارهها نیست و سوءتعبیر ایجاد میکند. در روزگاری که خود نقد و تحلیل هم مایه‌ی سوءتعبیر است، حالا چه کاریست آدم بیشترش کند؟! جشنواره که باشد، وضعیت بدتر است و دیدن فوری و فوتی آثار، نتیجهاش میشود اظهار نظر آنی و اغلب بیتأمل...

فیلمهای اول، گنجینههای جشنواره: با دیگران در سینما متروپل
محمد  محمدیان: حسن تماشای آثار نخست فیلمسازان این است که بدون پیشداوری میتوان تماشایشان کرد و توصیه‌ی دیگران به دیدار آنها نیز سطح توقع را بالا نمیبرد. حالا دیگر چند سال است «فیلم اول» عنوانی برای دستکم گرفتن فیلم و فیلمساز و دیده نشدنش به حساب نمیآید. اکنون بسیاری میخواهند بدانند فیلمهای اول خوب کداماند تا آنها را از دست ندهند. حق دارند؛ شاید برخی را پس از جشنواره هیچگاه نبینند. سال گذشته که تصمیم گرفتم در جشنواره فقط به تماشای آثار اول و دوم بروم، تعداد بسیاری فیلم دیدم که برخی از آنها مانند تاجمحل، من عاشق سپیده‌ی صبحم و اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیک‌ترند یا هنوز اکران نشدهاند یا مثل روز روشن اکران بدهنگامی داشتهاند...

به انگیزه‌ی نمایش «متروپل» و «دربست آزادی»: شیشه‌ی شکسته‌ی سینمای قدیمی
یاشار نورایی: دفاع کردن از متروپل که بسیاری آن را بد و مغشوش و درنیامده مینامند، بیشباهت به پناه دادن به زنی نیست که مثل خاتون فیلم، همه کمر به خرد کردنش بستهاند. شاید از روی محافظهکاری باشد که در عین تصدیق همه‌ی انتقادها به ساختار فیلم، پیشنهاد نگاه از دریچه‌ی دیگری به فیلم را بدهیم. این نگاه‌‌ همان تعمدی خواندن نیمه‌ی اول فیلم در استفاده از نشانههایی است که مشخصاً از فیلمفارسیها انتخاب شدهاند (بدمن تیپیک و رجزخوانیهایش، موطلایی فتنهانگیز، وکیل کلیشهای که یادآور شمایل خاننایبهای سینمای قبل از انقلاب است، ایدههای مسخرهای مانند فرشپیچ کردن قربانی و گذاشتنش در آسانسور و خانه‌ی قمرخانمی که معلوم نیست اصطبل است یا محل سکونت آدمیزاد)...

نگاهی به فیلمنامهها: جای خالی قصه
جمیله دارالشفایی: مثل همیشه انتظارها از فیلمنامه در سینمای ایران بیش از همه‌ی حوزههاست. از فیلمنامهنویسان ایرانی توقع میرود فیلمنامه‌‌ای در حد بهترینهای دنیا بنویسند، در حالی که در اجرا هنوز خیلی با آن بهترینها فاصله داریم و این کاستی در اجرا را به عنوان واقعیت سینمای خودمان پذیرفتهایم. اما اگر توقعها را هم کنار بگذاریم، فیلمنامه‌ی بسیاری از فیلمهای امسال جشنواره دچار معضلات جدی بودند...

نامهای سرگشاده به شهرام مکری: راز آن وجود متحد
فرزاد پورخوشبخت: دیشب که فیلمت را با چاشنی شانس در آخرین شب جشنواره دیدم به نظرم آمد که پس از سالها لذت دیدن یک اثر سینمایی کامل را تجربه کردم؛ کامل به معنای واقعی واژه. یاد آن شب عزیز و عجیب دیدن استاکر افتادم در سینما عصر جدید. یاد بهت و حیرت پس از تماشای مرد سوم افتادم و یاد خاطره‌ی غریب دیدن خانه سیاه است در خانهای که سیاه بود و هیچ روشنایی نداشت. دلم میخواست پس از دیدن فیلمت در فضای بیرون برج میلاد آشنایی ببینم و به او اعتراف کنم که «من هنوز از سالن بیرون نیامدهام»...

چند نکته درباره‌ی جشنواره‌ی سی‌‌‌‌ودوم: خسته  نباشیم!
پوریا ذوالفقاری: دیگر نمی‌‌‌‌توان گفت مشکل سینمای ایران فیلم‌‌‌‌نامه است، ولی فیلم‌‌‌‌نامه قطعاً یکی از ده‌‌‌‌ها مشکل این سینماست! وقتی تماشاگران با تصور پایان یافتن فیلمی در میانه‌ی آن دست می‌‌‌‌زنند یا ترجیح می‌‌‌‌دهند سالن را ترک کنند، مشخص است که نه روایت درگیرشان کرده و نه شخصیت‌‌‌‌ها آن قدر ملموس و همدلی‌‌‌‌برانگیز بوده‌‌‌‌اند که کنجکاوی برای پی بردن به سرنوشت آنها بتواند مخاطب را روی صندلی بنشاند. این یعنی مشکل سینمای ایران مقدمات اولیه‌ی فیلم‌‌‌‌نامه است. یعنی در همان قدم‌‌‌‌های نخست گیر داریم...

تیتراژ و لوگو، ایده و اجرا: عنوانبندیهای روزگار نو
علی‌رضا حسنخانی: تیتراژ این ملبورن را میشود نامزد انتخاب بهترین تیتراژ جشنواره‌ی امسال دانست. اگر نمایش چمدان و تمام ملزومات سفر و هواپیما تکراری و دمده مینماید، ایده‌ی تیتراژ این فیلم بدیع و جذاب است. لباسها و وسایلی جمع میشوند، درون کیسههای مخصوص قرار میگیرند و با دستگاه مخصوصی هوایشان کشیده میشود و جمعوجور و مرتب میشوند و درون چمدان قرار می‌گیرند. اسامی عوامل هم با فونت سفید و معمولی روی همین تصاویر

آرشیو1
شماره:۶۱۱ (ویژه نامه نوروز ۱۴۰۳ / پرونده یک موضوع: سینما و نفت)
شماره:۶۱۰ (ویژه نامه اسفند ماه / پرونده یک موضوع: سینمای فلسطین)
شماره:۶۰۹ (ویژه‌نامه چهل و دومین جشنواره فیلم فجر و چهل سالگی فارابی)
شماره:۶۰۸ (دی ماه ۱۴۰۲ پرونده یک فیلم: گیج‌گاه)
شماره:۶۰۷ (آذر ماه ۱۴۰۲ پرونده یک فیلمساز: داریوش مهرجویی)
شماره:۶۰۶ (آبان ماه ۱۴۰۲ پرونده یک موضوع: سینمای کمدی در ایران)
شماره:۶۰۵ (مهر ماه ۱۴۰۲ پرونده: سینمای مستقل ایران از نگاه منتقدان فیپرشی)
شماره:۶۰۴ (شهریور ماه ۱۴۰۲ ویژه‌نامه روز ملی سینما)
شماره:۶۰۳ (مرداد ۱۴۰۲)
شماره:۶۰۲ (تیر ۱۴۰۲)
شماره:۶۰۱ (خرداد ۱۴۰۲)
شماره:۶۰۰ (ویژه‌نامه نوروز ۱۴۰۲)
شماره:۵۹۹ (ویژه‌نامه چهل سال سینمای جنگ و دفاع مقدس)
شماره:۵۹۸ (ویژه‌نامه چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر)
شماره:۵۹۷ (دی ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۶ (آذر ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۵ (آبان ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۴ (مهر ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۳ (شهریور ۱۴۰۱ ویژه‌نامه روز ملی سینما)
شماره:۵۹۲ (مرداد ۱۴۰۱)
شماره:۵۹۱ (تیر ۵۹۱)
شماره:۵۹۰ (خرداد ۱۴۰۱)
شماره:۵۸۹ (فروردین ۱۴۰۱)
شماره:۵۸۸ (اسفند ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۷ (بهمن ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۶ (دی ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۵ (پاییز ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۴ (۱۰ شهریور ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۳ (تیر ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۲ (خرداد ۱۴۰۰)
شماره:۵۸۱ (اسفند ۱۳۹۹)
شماره:۵۸۰ (۱۲ بهمن ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۹ (۱ بهمن ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۸ (دی ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۷ (آذر ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۶ (آبان ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۵ (مهر ۱۳۹۹)
شماره:۵۷۰ (اردیبهشت ۱۳۹۹)
شماره:۵۶۹ (فروردین ۱۳۹۹)
شماره:۵۶۸ (اسفند ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۷ (۱۲ بهمن ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۶ (بهمن ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۵ (دی ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۴ (آذر ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۳ (آیان ۱۳۹۸)
شماره:۵۶۲ (مهر ۱۳۹۸ )
شماره:۵۶۱ (شهریور ۱۳۹۸ )
شماره:۵۶۰ (مرداد ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۹ (تیر ۱۳۸۹)
شماره:۵۵۸ (خرداد ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۷ (اردیبهشت ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۶ (فروردین ۱۳۹۸)
شماره:۵۵۵ (اسفند ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۴ (۱۰ بهمن ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۳ (بهمن ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۲ (دی ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۱ (۲۰ آذر ۱۳۹۷)
شماره:۵۵۰ (آذر ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۹ (آبان ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۸ (مهر ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۷ (۲۰ شهریور ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۶ (شهریور ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۵ (مرداد ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۴ (تیر ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۳ (خرداد ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۲ (۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۱ (اردیبهشت ۱۳۹۷)
شماره:۵۴۰ (فروردین ۱۳۹۷)
شماره:۵۳۹ (اسفند ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۸ (۱۲ بهمن ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۷ (بهمن ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۶ (ویژه‌ی زمستان ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۵ (دی ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۴ (آذر ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۳ (نیمه‌ی دوم آبان ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۲ (آبان ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۱ (مهر ۱۳۹۶)
شماره:۵۳۰ (۲۰ شهریور ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۹ (شهریور ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۸ (مرداد ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۷ (تیر ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۶ (خرداد ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۵ (۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۴ (اردیبهشت ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۳ (فروردین ۱۳۹۶)
شماره:۵۲۲ (اسفند ۱۳۹۵)
شماره:۵۲۱ (۱۲ بهمن ۱۳۹۵)
شماره:۵۲۰ (بهمن ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۹ (۲۰ دی ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۸ (دی ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۷ (آذر ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۶ (بیست آبان ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۵ (آبان ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۴ (مهر ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۳ (۲۰ شهریور ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۲ (شهریور ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۱ (مرداد ۱۳۹۵)
شماره:۵۱۰ (تیر ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۹ (خرداد ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۸ (شماره‌ی ویژه بهار)
شماره:۵۰۷ (اردیبهشت ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۶ (فروردین ۱۳۹۵)
شماره:۵۰۵ (اسفند ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۴ (۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ویژه‌ی جشنواره فیلم فجر)
شماره:۵۰۳ (بهمن ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۲ (نیمه‌ی دی ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۱ (دی ۱۳۹۴)
شماره:۵۰۰ (آذر ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۹ (شماره ویژه‌ی پاییز ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۸ (آبان ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۷ (مهر ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۶ (۲۱ شهریور ۱۳۹۴ - ویژه‌ی روز ملی سینما)
شماره:۴۹۵ (شهریور ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۴ (مرداد ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۳ (تیر ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۲ (خرداد ۱۳۹۴)
شماره:۴۹۱ (۲۰ اردیبهشت (شماره ویژه بهار ۱۳۹۴))
شماره:۴۹۰ (اردیبهشت ۱۳۹۴)
شماره:۴۸۹ (فروردین ۱۳۹۴)
شماره:۴۸۸ (اسفند ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۷ (۱۲ بهمن ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۶ (بهمن ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۵ (نیمه دی ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۴ (دی ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۳ (آذر ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۲ (۲۰ آبان ۱۳۹۳ - فوق‌العاده‌ی پاییز)
شماره:۴۸۱ (آبان ۱۳۹۳)
شماره:۴۸۰ (مهر ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۹ (۲۱ شهریور ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۸ (شهریور ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۷ (مرداد ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۶ (تیر ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۵ (خرداد ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۴ (ویژه بهار - ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۳ (اردیبهشت ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۲ (فروردین ۱۳۹۳)
شماره:۴۷۱ (اسفند ۱۳۹۲)
شماره:۴۷۰ (۱۲ بهمن ۱۳۹۲ (ویژه جشنواره فیلم فجر))
شماره:۴۶۹ (بهمن ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۸ (دی ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۷ (آذر ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۶ (شماره‌ی ۴۶۶، ویژه‌ی پاییز ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۵ (آبان ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۴ (مهر)
شماره:۴۶۳ (۲۱ شهریور)
شماره:۴۶۲ (شهریور ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۱ (مرداد ۱۳۹۲)
شماره:۴۶۰ (تیر ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۹ (خرداد ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۸ (شماره ویژه بهار - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۷ (اردیبهشت ۱۳۹۲ )
شماره:۴۵۶ (فروردین ۱۳۹۲)
شماره:۴۵۵ (اسفند ۱۳۹۱)
شماره:۴۵۴ (۱۲ بهمن ۱۳۹۱ (ویژه جشنواره فیلم فجر))
شماره:۴۵۳ (بهمن ۱۳۹۱)
شماره:۴۵۲ (دی ۱۳۹۱)
شماره:۴۵۱ (آذر)
شماره:۴۵۰ (نیمه آبان ۱۳۹۱ | ویژه‌ی سی سالگی)
شماره:۴۴۹ (آبان ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۸ (مهر ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۷ (۲۱ شهریور ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۶ (شهریور ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۵ (مرداد ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۴ (تیر‌ماه ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۳ (خرداد ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۲ (شماره ویژه بهار - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۱ (اردیبهشت ۱۳۹۱)
شماره:۴۴۰ (فروردین)
شماره:۴۳۹ (اسفند)
شماره:۴۳۸ (۱۲ بهمن ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۷ (بهمن ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۶ (دی‌ماه ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۵ (آذر ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۴ (شماره ویژه پاییز - ۱۷ آبان ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۳ (آبان ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۲ (مهر ۱۳۹۰)
شماره:۴۳۱ (شماره ویژه‌ی روز ملی سینما - ۲۱ شهریور ۱۳۹۰ )
شماره:۴۳۰ (شهریور ۱۳۹۰ )
شماره:۴۲۹ (مرداد ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۸ (تیر ماه ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۷ (خرداد ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۶ (شماره ویژه بهار - ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۵ (اردیبهشت ۱۳۹۰ )
شماره:۴۲۴ (نوروز ۱۳۹۰)
شماره:۴۲۳ (اسفند ۱۳۸۹)
شماره:۴۲۲ - ویژه جشنواره فیلم فجر (۱۶ بهمن ۱۳۸۹)
شماره:۴۲۱ (بهمن ۱۳۸۹)
شماره:۴۲۰ (دی‌ماه ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۹ (آذر ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۸ (شماره ویژه پاییز - ۲۰ آبان ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۷ (آبان ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۶ (مهر ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۵ (شماره ویژه روز ملی سینما - ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ )
شماره:۴۱۴ (شهریور ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۳ (مرداد ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۲ (تیر ماه ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۱ (خرداد ۱۳۸۹)
شماره:۴۱۰ (شماره ویژه بهار - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۹ )
شماره:۴۰۹ (اردیبهشت ۱۳۸۹ )
شماره:۴۰۸ (اول فروردین ۱۳۸۹)
شماره:۴۰۷ (اول اسفند ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۶ - ویژه جشنواره فجر (۵ بهمن ۱۳۸۸ )
شماره:۴۰۵ (اول بهمن ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۴ (دی ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۳ (آذر ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۲ (نیمه آبان - ویژه پاییز ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۱ (اول آبان ۱۳۸۸)
شماره:۴۰۰ (۱ مهر ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۹ (ویژه روز ملی سینما) (۲۱ شهریور ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۸ (شهریور ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۷ (مرداد ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۶ (تیر ۱۳۸۸ )
شماره:۳۹۵ (خرداد ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۴ (ویژه بهار - نیمه‌ اردیبهشت ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۳ (اردیبهشت ۱۳۸۸ )
شماره:۳۹۲ (ویژه‌ی نوروز ۱۳۸۸)
شماره:۳۹۱ (اسفند ۱۳۸۷)
شماره:۳۹۰ (ویژه‌ی ویژه بیست‌و‌هفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر- ۱۲ بهمن ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۹ (بهمن ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۸ (دی ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۷ (آذر ۱۳۸۷ )
شماره:۳۸۶ (ویژه پاییز - ۱۸ آبان ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۵ (آبان ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۴ (مهر ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۳ (ویژه‌ی روز ملی سینما - نیمه‌ی دوم شهریور ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۲ (شهریور ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۱ (مرداد ۱۳۸۷)
شماره:۳۸۰ (تیر ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۹ (خرداد ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۸ (ویژه بهار - نیمه‌ اردیبهشت ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۷ (اردیبهشت ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۶ (فروردین - ویژه‌ی نوروز ۱۳۸۷)
شماره:۳۷۵ (اسفند ۱۳۸۶)
شماره:۳۷۴ (ویژه بیست‌وششمین جشنواره فیلم فجر - ۱۲ بهمن ۱۳۸۶)


همکاران این شماره: جمشید ارجمند، آرامه اعتمادی، ملک‌منصور اقصی، محسن بیگ‌آقا، فرزاد پورخوشبخت، مسعود پورمحمد، امیر پوریا، ارسیا تقوا، محسن جعفری‌راد، مصطفی جلالی‌فخر، علیرضا حسن‌خانی، جمیله دارالشفایی، مهرزاد دانش، بهروز دانشفر، پرویز دوایی، پوریا ذوالفقاری، هوشنگ راستی، آنتونیا شرکا، محمد شکیبی، علی شیرازی، ناصر صفاریان، تهماسب صلح‌جو، سمیه قاضی‌زاده، محمدسعید محصصی، حمیدرضا مدقق، احسان ناظم‌بکایی، یاشار نورایی، پرویز نوری، کیومرث وجدانی، اصغر یوسفی‌نژاد. صفحهآرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امک‌چی