چشمانداز: 581
سینمای ایران گزارشهای سیونهمین جشنوارهی فیلم فجر: عسل تلخ!: در حال نزدیک شدن به پایان یک سال عجیب و طاقتفرسا هستیم. از همان ابتدای سال که موضوع کرونا کمکم جدی شد و هر چه هم جلوتر آمدیم هیچ ترفندی نتوانست جلوی این ویروس موذی را بگیرد، ذرهذره بحث برگزاری یا عدم برگزاری جشنوارهی سیونهم سر زبانها افتاد... حرف و حدیثها بالا گرفت و در نهایت با تصمیمهای عجیبی که برگزارکنندگان این جشنواره گرفتند، عجیبترین دورهی تاریخ این جشنواره (البته تا اینجا) برگزار شد...
اگر زنده بمانیم و عمری باقی باشد به آیندگان خواهیم گفت که در این سال عجیب چه دیدیم...: جشنوارهی پهن و لاغر: هوشنگ گلمکانی: ویروس کرونا در کنار انواع عوارضش، تأثیرش را بر سینمای ایران هم گذاشت و از جمله، جشنوارهی فجر را هم نحیف و لاغر کرد. اگر جشنوارهی فجر طی سالهای اخیر مدام از شکل یک جشنواره با استانداردهای جهانی خارج میشده، دیگر بهزحمت میشود به سیونهمین دورهاش عنوان «جشنواره» داد... اما این بار تغییر شکل جشنواره، بسیار افراطی بود؛ هرچند که اطمینان دارم که برگزاریاش حتی به شکل نیمبند و محدود کنونی هم بهتر از برگزار نشدنش بود و همین متقاضی شدن 110 فیلم برای حضور در جشنواره، آن هم در چنین سالی، به تعبیری امیدبخش است...
تیرهبختان سال وبا: جواد طوسی: جا دارد شگفتزده شدنمان را از داوری این دوره از جشنواره، بهویژه تعلق جایزهی بهترین فیلم و کارگردانی به فیلم ناموفقی چون یدو (مهدی جعفری) اعلام کنیم. داوران عزیز! یک بار دیگر این فیلم و بضاعت رواییاش و نوع پرسهزنی آماتوری دوربین را در فضا و لوکیشنها و چگونگی ثبت و ضبط رخدادها را از نظر فرم و بیان سینمایی مرور و با فیلمهای دیگر ناکامماندهی «بخش مسابقه» مقایسه کنید و به این نقطهی انتخاب خود آفرین بگویید.
تهی از متن، مملو از حاشیه: مهرزاد دانش: از سالن نمایش بیرون میزنی. میبینی جماعت گرم و سرگرم برداشتهای سیاسی/ اجتماعی ایدئولوژیک فلسفی از این اوضاعاند... خود سینما برایشان مهم نیست. ذوق این که چه حاشیهای را زودتر شکار میکنند مهمتر از لذت بردن از ابعاد سینمایی متن است. این که فیلم «چه میگوید» مهمتر از «چگونگی روایت و نمایش» است. در چنین فراگردی، طبیعی است که فیلمها هم چنین باشند. تهی از سینما...
زمانهزدایی در جشنوارهی سیونهم: جاهای خالی را رها کنید!: پوریا ذوالفقاری: جشنوارهی فجر با فیلمهایی عافیتطلب برگزار شد. زخمخوردهها عمدتاً راهی به جشنواره نیافتند و دوران همان طور غایب ماند تا چند روز بعد از جشنواره که خبر رسید برای همهی نمایندگان مجلس مجوز عبور از بخش خط ویژه صادر شده تا دیگر سربازی حق نداشته باشد جلویشان را بگیرد. این تصمیم بیش از همهی فیلمهای جشنواره، «دوران» را ثبت کرد!
این جشنواره جشنواره نمیشود: نیما عباسپور: جشنوارهی فیلم فجر در بخش ملی حدود چهل سال است که کموبیش بینظم و بیمنطق و با تغییرها و تصمیمهای عجیبوغریب برگزار میشود و ظاهراً کاری جز تأسف از منتقدان و نویسندگانی که هر سال این نکتهها را مینویسند و گوشزد میکنند برنمیآید؛ نه گوش شنوایی وجود دارد و نه ارادهای برای بهبود و اصلاح. به نظر میرسد خود برگزارکنندگان جشنوارهی فجر در هر دوره، ایام خوش و هیجانانگیزتری را نسبت به بقیه میگذرانند چرا که مدام ابتدا خودشان و بعد ملت را غافلگیر میکنند!...
تاب مستوری: محمد شکیبی: در شگفتیها و پیامدهای ناگزیر ویروس همهگیر کرونا، جهاز تنفسی انسانها نهفقط برای ارکان برگزاری جشنوارهی فیلم فجر بلکه برای سینماگران و هنرمندان و دوستداران سینما یک پرسش شبهفلسفی «شرکت داشتن یا نداشتن» مسأله شده بود. «بودن یا نبودن» مشهور شکسپیر به دیدن یا ندیدن بسیاری از کارگردانها، بازیگران، فیلمبرداران، گریمورها، موسیقیدانها، تدوینگران و... معروف و محبوب مبدل شده که عادت کرده بودیم در هر دوره از جشنوارهی فیلم فجر جمعشان را جمع ببینیم...
بازنمایی گسست خانوادهی ایرانی در چهارده فیلم جشنواره: پاییز پدرسالار: حمیدرضا مدقق: تحولات چند دههی اخیر ایران، ساختارهای اجتماعی، بهویژه خانواده را دستخوش تغییرات بنیادین کرده است. در نتیجهی این تغییرات، نظام پدرسالاری در خانواده در سراشیبی قرار گرفته و ضرورت دارد که به فکر جایگزینی مدنی برای آن باشیم تا شیوههای تصمیمگیری در خانواده و روابط اعضا بازتعریف شوند... اما در بین چهارده فیلم مورد بررسی فقط یک فیلم به این مقوله پرداخته بود و در سایر فیلمها نمایش چگونگی زوال پدرسالاری و نتایج اغلب تلخ آن بیش از ارائهی الگوی جایگزین اهمیت داشت...
ده سکانس از ده فیلم جشنوارهی سیونهم: پیچاندن کرونا: دامون قنبرزاده: جشنوارهی دیگری را هم گذراندیم و این بار البته کرونا را هم در جشنواره پشتسر گذاشتیم تا فعلاً زنده در رفته باشیم... همچنان چند روز بعد از جشنواره منتظر بودم نشانههای کرونا بروز پیدا کند و هر روز که علامتی نمیدیدم، به این فکر میکردم که کرونا را پیچاندهام... ده سکانس برتر از بین ده فیلم این جشنواره را انتخاب کردهام و دربارهشان نوشتهام؛ سکانسهایی که بدون در نظر گرفتن خوبی و بدی فیلمها انتخاب شدهاند و قرار است بهتنهایی گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند...
فیلمهای اول، دوم، سوم: منزل به منزل: محمد محمدیان: برای این مطلب به شیوهی گذشته فقط به فیلمهای اول، دوم و سوم پرداختهام که تعدادشان به نسبت مجموع آثار زیاد بود و جشنوارهی امسال از عجیبترین دورهها شد که تعداد فیلمسازان شناختهشدهاش بسیار کم بود. راستی چرا؟ بخشی از اعتبار هر جشنوارهی سینمایی به حضور فیلمسازان مطرح است. جشنوارهی فجر دوره به دوره از سینماگران مشهورش کم شده و نمیدانیم مثلاً برای حضور کارگردانانهایی چون داریوش مهرجویی و رضا درمیشیان که فیلمهای آماده داشتند چهقدر تلاش شد و چهقدر میشد برای نمایش فیلم قاتل و وحشی حمید نعمتالله باز هم پیگیر حل مسائل شد...
نگاهی به کارکرد جغرافیای قصه در فیلمهای جشنوارهی سیونهم: در جستوجوی حالوهوای تازه!: محسن خادمی: در چند سال اخیر سینمای ایران تلاش کرده داستانهایش را در محیطهای تازهای خارج از فضای مرسوم شهری و آپارتمانی روایت کند. دیگر جغرافیای قصه بخش مهمی از اقتضای روایت به حساب میآید و جهان فیلم وابسته به مختصات آن است. در ادامهی این روند امسال هم تعدادی از فیلمها با دور شدن از فضای شهری، جغرافیای منحصربهفردی خلق کرده و سعی داشتند با قرار دادن شخصیتها و روابط قصه در آن مختصات ویژه، جهان معنایی خود را بسازند...
نگاهی به سه فیلم «تیتی»، «مامان» و «رمانتیسم عماد و طوبا»: سِیر عشق: آنتونیا شرکا: تیتی عاشقانهی لطیف و شاعرانهای است؛ درامی باطراوت و ملایم که همهی مصالحِ یک قصهی شاه پریان امروزی را دارد... برای ورود به فیلم اول آرش انیسی (مامان)، در نظر گرفتن نقش مجید برزگر به عنوان تهیهکننده اهمیت دارد... رمانتیسم عماد و طوبا یک کمدی رمانتیک فانتزی در ستایش عشق، به عنوان نیرویی فراتر از یک هیجانِ گذری، و حفظ کیان خانواده - به رغم همهی به رغمها - است...
نگاهی به «روزی روزگاری آبادان»: در کشاکش واقعیت و فانتزی: سعیده نیکاختر: روزی روزگاری آبادان فیلمی فانتزی با ارجاعهای درست به واقعیت است. ارجاعهایی فرامتنی که منطق درست و باورپذیر را مقابل مخاطب قرار میدهد...
نگاهی به سه فیلم «خط فرضی»، «روزی روزگاری آبادان» و «مامان»: تاریک و روشن: شهرزاد امیرشاهکرمی: نخستین نمای خط فرضی، تصویر اجاقگاز آشپزخانهی سارا است که روی شعلهی آن، شیر از ظرف سرریز میشود. این نما در فصل پایانی فیلم به گونهای دیگر تکرار میشود؛ جایی که کاسهی صبر سارا لبریز شده و اجاقگاز وسیلهای خواهد بود برای خودکشی او... روزی روزگاری آبادان بر اساس یک حادثهی واقعی در آبادان پایان سال 1381 شکل گرفته است... مامان از لحاظ آفرینش شخصیت منحصربهفرد زن/ مادر مهم است. وجوه مختلف نقش مادر در آثار گوناگونی از سینمای ایران و جهان قابلردیابی است...
در حالوهوای چند فیلم جشنوارهی سیونهم: لیگ استعارههای بیپایان: هومن جعفری: جشنوارهی امسال، لیگ بیپایان استعارههای تمامنشدنی بود. در حالی که انگار فضایی برای بازتاب حرفهای مردم وجود ندارد، سینماگران تصمیم گرفتهاند با زبان استعاره و نماد سخن بگویند... چه کردهایم که سینماگران ما حوصلهی دردسرهای بعد از زدن دو کلمه حرف حساب را ندارند؟...
نگاهی به «بیهمهچیز»: داستان همه چیز است: احسان ناظمبکایی: محسن قرایی و محمد داودی، هوشمندانه ملاقات بانوی سالخورده را در مکان و زمانی مشخص، بومی کردهاند تا مخاطب نسبت به فضای فیلم، ذهنیتی محکم داشته باشد. اقتباس چنان خوب، شکل بومی گرفته که نقشها، مابهازای واقعی پیدا کردهاند...
نگاهی به چند فیلم: لبخند در نور: امید نجوان: در بین تولیدهای امسال سه فیلم وجود داشت که گویی به صورت مستقیم از دههی 1370 به زمانهی ما پرتاب شده بودند: یدو (مهدی جعفری)، تکتیرانداز (علی غفاری) و مهمتر از همه گیجگاه (عادل تبریزی)...
نگاهی به «ابلق» ساختهی پنجم نرگس آبیار: من هم؛ راحله از زورآباد...: فاضل ترکمن: فیلمهای نرگس آبیار دستکم از منظر انتخاب سوژه و مضمون و همچنین روایت کلی و زاویهی دید تفاوتهای مشخصی با یکدیگر دارند. اگرچه پنجمین فیلمش ابلق از جهاتی به فیلم تحسینشدهی قبلی فیلمساز در سیوهفتمین جشنوارهی فجر شبی که ماه کامل شد نزدیک میشود. این نزدیکی را میتوان به طور مشخص در چهار عامل سازندهی قبلی جستوجو کرد...
فیلمهای برگزیدهی منتقدان و نویسندگان ماهنامهی «فیلم»: «بیهمهچیز» و «تیتی»: نحوهی شمارش آرا در این نظرخواهی به شیوهی همیشگی است... در رشتههای دیگر، سعی کردهایم تمام وجوه فنی و هنری فیلمها را در سنجش آرای این 23 منتقد در نظر بگیریم... با شیوع ویروس کرونا و شرایط خاص این دوره، بسیاری از همکاران نتوانستند همه یا اکثر فیلمهای این دوره را ببینند و به همین دلیل نام چند همکار ثابت «فیلم» در این فهرست خالی است...
نگاهی به «24 فریم» واپسین اثر عباس کیارستمی: قاب کردن شعر: فریدون شفقی: در مواجههی ابتدایی با این اثر عباس کیارستمی، که شاید بهتر باشد عنوانی فراتر از «فیلم» بر آن بگذاریم، اگر آن ارتباط جادویی و خلسهآور با آن قابهای حیرتانگیز برقرار شود تماشاگر، در تجربهای نادر، به چنان اوج احساسی غریبی میرسد که مانند شنیدن شعری زیبا یا ترانهای گوشنواز، هرگز قادر به توصیف آن نخواهد بود.... برای تماشاگری مانند من، که بجز شنیدن نام این فیلم کمترین آگاهی از چگونگی این اثر کیارستمی نداشته، غافلگیری از همان فریم اول آغاز میشود...
آرشیوگردی در روزگار کرونا: گشت چهارم: «موج و مرجان و خارا»: مرتضی سیدینژاد: ...گشت چهارم از آرشیوگردی را با نمونهای ناخوانده از بریدهی مطبوعات دههی 1340 که همراه با عکسی نادیده نیز هست، آغاز میکنیم. این بریدهی روزنامه، نوشتهایست به انگلیسی با عنوان «بهترین مستند ایران» که در شمارهی 888 روزنامهی «کیهان اینترنشنال» به تاریخ 13 خرداد 1341 به قلم زندهیاد کریم امامی و به مناسبت نمایش مستند موج و مرجان و خارا چاپ شده است...
در متن و حاشیهی دو سریال شبکهی نمایش خانگی («آقازاده» و «قورباغه»): همراه با موج: بهزاد عشقی: آقازادهی خوب نامش حامد است. سادهزیست است و در خانهای قدیمی و کلنگی زندگی میکند... آقازادهی بدنامش نیما است و اهل دیانت نیست و با هوسرانی و خوشگذرانی روزگار میگذراند و از راه پولشویی و رشوه دادن و ویژهخواری و راههای نامشروع به ثروت رسیده است... شش شمارهی قورباغه را دنبال میکنیم که ببینیم به کجا میرسیم؟ و آیا میرسیم؟ در کوچههای پیچدرپیچ قدیمی گاهی بهشوخی مینوشتند «این خط را بگیر و برو». طرف خط را میگرفت و میرفت و سرانجام به یک ناسزا میرسید. آیا قصد قورباغهساز هم همین است؟...
درگذشتگان: محمود کوشان: بانی فیلم اسکوپ رنگی در سینمای ایران: عباس بهارلو: محمود حریرفروش، که بعدها به محمود کوشان تغییر نام داد، از فیلمبردارهای قدیمی سینمای ایران است که کارش را با برادر ارشدش دکتر اسماعیل کوشان در استودیو «پارسفیلم» آغاز کرد. در آن استودیو این امکان برای او فراهم بود که در هر کاری ذوقورزی و آزمایشگری کند... او در دوازدهم فروردین 1312 در خیابان «دروازه دولت» تهران متولد شد، و در بیستم بهمن 1399 در لسآنجلس درگذشت...
.
نقد فیلم سوریه پروندهی یک بحران (سیاوش سرمدی): آن سوی خطکشی: ناصر صفاریان: ساخته شدن چنین مستندی که تلاش دارد فارغ از خطکشیهای ایدئولوژیک، پژوهش خود را با تقسیم بین طرفهای مختلف و حتی متضاد پیش ببرد و بحران را از زاویهی دید همهی طرفهای درگیر ریشهیابی کند غنیمت است و جز امید به استمرار این مسیر، افسوسی هم میماند برای خوب دیده نشدن آن... کاش دستکم، این طرفِ خطکشی در این مواردِ «موردی» به تفاوتها توجه کند و البته کاش آن طرف هم آن قدر اعتمادسازی کند که در تولید مستند، به واقعیتها وفادار بمانیم و واقعیت را فدای ایدئولوژی و مصلحتِ برآمده از سفارش نکنیم...
چیچکا قصهی شب (رها فریدی): نه سفید و نه سیاه، همچون همه: نسیم قاضیزاده: ...چیچکا علاوه بر تأکید روی موسیقی و افکار ابراهیم منصفی، توجه بسیاری به طبیعت، حیوانات و کودکان دارد تا بهنوعی روحیهی شاعرانهی این ترانهسرای معاصر جنوبی را با بررسی این زاویه نیز نمایان کند... شاید بارزترین ویژگی چیچکا این نکته باشد که کارگردان تلاش نکرده از منصفی یک قهرمان بسازد بلکه نشان داده که «ابرام» نیز ترکیبی از قدرتها و ضعفها بوده؛ آدمی نه سفید و نه سیاه، همچون همه.
انیمیشنهای ایرانی در راه اسکار: چهار قطعهی کوتاه: ریحانه عابدنیا: روایت ساخت انیمیشن در ایران، همیشه پرسوزوگداز بوده است... با همهی این سختیها امسال سه انیمیشن کوتاه ایرانی به فهرست انتخابی اولیهی فیلمهای اسکار 2021 راه یافتهاند. فیلم دیگر هم بهتازگی از سوی جشنوارهی ورشو به اسکار معرفی شده است.. آنچه میخوانید حاصل گفتوگویم با سازندگان این چهار فیلم در چهار کشور دنیاست که تجربههای متفاوت و حرفهایی تازه و خواندنی دارند...
.
سینمای جهان هالیوود همچنان درگیر همهگیری کرونا: هیولا، زامبی، خونآشام و این ویروس مرگبار...: پرویز نوری: این اوضاع در تاریخ سینما بیسابقه بوده است. میدانیم که هالیوود اصولاً به دنبال تجارت است. به نظر میرسد که فاصلهی اجتماعی چیزی در مایههای فضای آثار علمی-خیالی ظاهر شده است... یکی از مدیران هالیوودی میگوید: «قضیه رفتن به تاریکی نبود بلکه غرق شدن در تاریکی بود.» با وجود افزایش مبتلایان به کووید19 در کالیفرنیا، تلویزیون و تولید فیلم دوباره و بهآرامی کار خود را ادامه دادند...
آیا لذت دیدن فیلم فقط در سینماست؟: ماشینهایی که سینما را کشت: ...پرفسور مدرسهی سلامت عمومی دانشگاه «یوسیالای» دکتر آن ریمیون میگوید: «ما نیاز داریم که فاصلهی اجتماعی را از یکدیگر حفظ کنیم. ما نیاز به زدن ماسک داریم. ما نیازمند دوری از تماس با اشیا و هر چیز دیگر هستیم. بنابراین بسیار مشکل است که بتوانیم در یک سینما کنار هم بنشینیم. در حقیقت چهقدر این کار میتواند امنیت ما را تضمین کند؟ من به عنوان حافظ سلامت مردم ترجیح میدهم در درایوین سینما فیلم ببینم.»...
دوازدهمین دورهی جشنوارهی لومیر: کن در لیون: سوفیا مسافر: جشنوارهی لومیر از سال 2009 اکتبر هر سال در لیونِ فرانسه برگزار میشود. برگزارکنندهی این جشنوارهی بزرگ، انستیتو لومیر است و مکان اصلی آن (در کنار حدود ده سینمای شهر) عمارت ویلایی زیبایی متعلق به خانوادهی لومیر در «خیابانِ اولین فیلم» است. مدیر مؤسسهی لومیر، تیری فرمو، سالهاست مدیر جشنوارهی کن نیز هست...
گفتوگوی اختصاصی با ژانکلود کریر دربارهی اقتباس برای سینما: وفاداری در اقتباس، بیمعناست!: سعید نوری: از نکات جالب زندگی او برای ما توجه و کنجکاویاش نسبت به ایران و منش ایرانی بود. در سفرهای زیادی که به ایران کرده بود طراحیهایی هم از مردم مناطق مختلف ایران و رفتار و محیط آنها کرده بود که در نمایشگاهی در آبان 98 که آخرین حضورش در تهران بود به نمایش درآمدند. در همان زمان فرصت گفتوگوی کوتاهی با او دربارهی اقتباس سینمایی و همکاریاش با گدار برای نگارنده هم فراهم شد...
درسهایی که از ژانکلود کریر آموختم: هفت پرده از موسیو: محسن آزرم: یک سال پیش نمایشگاه طراحیهایش را در تهران برگزار کرد و روز افتتاحیهی نمایشگاه به دیدنش رفتم. همان خلقوخوی پیشین را داشت؛ گیرم کمی پیرتر و خستهتر. و با این که جمعیت بازدیدکنندهها مدام میخواستند عکسهای یادگاری بگیرند، از هر فرصتی برای خواندن کتابی که همراهش آورده بود استفاده میکرد. کتاب خواندن عادتی بود که نمیخواست به هیچ قیمتی رهایش کند...
به روایت مترجم کتاب «کارگاهها»: سفر در خواب: محمدرضا شیخی: برای رفع «گیر»های ترجمه بارها و بارها «دست»م را گرفت؛ به همراه پیامهای صوتی محبتآمیز. اصرار کردم کتاب را یک بار پیش از چاپ بخواند اما گفت دوست دارد مثل یک خوانندهی مشتاق نسخهی فارسیاش را دست بگیرد. حتی گفت دوست دارد چند صفحهای از آن را برای ژانکلود هم بخواند و خب برای منی که بارها لابهلای صفحههای کتاب دیده بودم که کریر چه ارادتی به شعر و فرهنگ ایرانی دارد، لذتی وصفناپذیر بود تجسم لحظهای که او در سکوت ترجمهام را میشنود...
جان لوکاره (2020-1931): مرد جنگهای سرد: فرزاد فربد: جان لوکاره را شاید بتوان نقطهی مقابل یان فلمینگ دانست و جرج اسمایلی (شخصیت اصلی یا فرعی خیلی از داستانهای او) را نقطهی مقابل جیمز باند. هر دو نویسنده، مأمور سرویسهای جاسوسی بریتانیا هم بودهاند اما نگرش هر یک با دیگری کاملاً متفاوت است...
کریستوفر پلامر (2021-1929): بازیگری برای همهی اعصار: پرویز نوری: کریستوفر پلامر یکی از کهنسالترین سینماگرانی بود که توانست جایزهی اسکار را در 82سالگی برای بازی در آغازگران (2011) بگیرد. (همان موقع به مجسمهی اسکار گفته بود: «عزیزم، تو فقط دو سال بزرگتر از من هستی. این همه سال کجا بودی؟!) پس از آن، در 88سالگی هم پیرترین بازیگری بود که به خاطر همهی پولهای دنیا (2017) نامزد دریافت اسکار شد...
فیلمهای روز: وقت شکار (یون سانگ هیون): کابوس تباهی: دامون قنبرزاده: هر چه پیش میرویم سینمای کرهی جنوبی نبوغ بیشتری از خودش به نمایش میگذارد. در دنیایی که فیلمهای خوب معدودی ساخته میشوند، سینمای کرهی جنوبی با تنوع ژانری و ایدههای درجهیکش نعمت بزرگی به حساب میآید که باید قدرش را دانست. جدیدترین محصول این سینما، وقت شکار دومین فیلم یون سانگ هیون است؛ فیلمی که با چیرهدستی چند ژانر مختلف را با هم ترکیب کرده تا نتیجهاش مخاطب را مسحور کند...
شیطان تماموقت (آنتونیو کامیوس): دیو/ انسان: سمانه نیکاختر: فیلم با تجسم جهانی تاریک و خالی از روشنایی و رستگاری و امید، چشماندازی تلخ و تیره پیش چشم تماشاگر ترسیم میکند... شاید در لحظه و «حال» کسانی با زیر پا گذاشتن ملاحظهها و قیدهای بازدارنده، نظم محیط را به هم بزنند و مطابق با میل و ارادهی فردیشان یک موقعیت ظالمانه بسازند یا کسی را بکشند یا شعلهای را خاموش کنند اما در چشمانداز وسیعتر و در گذر زمان، این ناسازه با عدل یا انتقام از بین میرود و دوباره تعادل برقرار میشود...
حیواناتی که به کاه چنگ میزنند (کیم یونگ هون): داستانهای حیات وحش: رومینا خلجهدایتی: داستان که از روی رمانی به همین نام نوشتهی کیسوکه سُن اقتباس شده، چیزی نیست جز داستان همان «کیف پر از پولِ دردسرساز» که در بسیاری از فیلمها تکرار شده است؛ از اثر درخشانی مانند جایی برای پیرمردها نیست گرفته تا فیلم کمتر شناختهشدهی سام ریمی با نام یک نقشهی ساده. اما مؤلفههایی در فیلم وجود دارد که آن را به ورای داستانی که از آن سرچشمه گرفته میرساند...
سریال روز: پاتریا/ دیار اجدادی (آیتور گابیوندو): افسانههای سرزمین پدری: مازیار فکریارشاد: این مجموعه اقتباسی است از رمانی به نام دیار اجدادی نوشتهی فرناندو آرامبورو که قصه را در دل روابط نزدیک و صمیمانهی دو خانواده در ایالت باسک روایت میکند. بیتوری و میرن دو زن خانواده که مرکز ثقل درام قصهاند، از خواهر به هم نزدیکترند. همسرانشان چاتو و خوسیان دوستانی صمیمیاند و فرزندان دو خانواده تقریباً با هم بزرگ شدهاند. با به قتل رسیدن چاتو به اتهام همکاری با دولت اسپانیا توسط اِتا، این رابطهی نزدیک فرومیپاشد...
گفتوگو با فلیکس ویسکارت، کارگردان سریال «پاتریا»: گذشتهای که فراموش نشده: ترجمهی الهام جوادپور: همانند هر فرآیند درمانی، دربارهی هر چیزی که بتوانیم آشکارا بحث کنیم، ما را یک قدم به بهبودی نزدیکتر میکند. این به آن معنا نیست که سفر ما به پایان رسیده است. برخی افراد ممکن است تا حدودی با داستان روایتشده موافق باشند اما واقعیت این است که داستان یک گام پیش از ماست...
نمای درشت: «تنت»: برگشت زمانهای از دست رفته: رضا حسینی: جدیدترین اثر کارنامهی کریستوفر نولان که دستکم یکی از مهمترین فیلمسازان سینمای امروز جهان است، رویهمرفته آن طور که باید انتظارهای «اولیه» را برآورده نکرد که خب، قبل از هر چیز «تقصیر» خود نولان است!...
الماسها ابدیاند: شهرام مکری: فیلمهایی مثل تنت این فرصت را میدهد که دانشمان را در استفاده از ابزار سینما بیشتر کنیم و اطلاعاتمان را افزایش دهیم. به همین دلیل این فیلمها رو به آینده دارند. مگر غیر از این است که یکی از ابزار شناسایی آینده میزان اطلاعات ماست که از گذشته بیشتر است؟ و حالا با این فرض، در سفر در زمان چه اتفاقی میافتد؟ وقتی به گذشته میرویم هنوز در حال اضافه کردن اطلاعات هستیم و این که نشانهی آینده است. پس آیا سفر به گذشته همان سفر به آینده نیست؟
ترجمهها: مریم شاهپوری: حرفهای کریستوفر نولان دربارهی خلق «تنت»: میخواستم سنت فوقالعادهی داشتن پروتاگونیستی بینام را تجربه کنم: معمولاً ایدهی اصلی فیلمها و عنوانشان را از مدتها پیش در ذهن دارم و بهشان فکر میکنم. در مورد تنت به سالها قبل برمیگردد. آشکارا عنوانی است متقارن که همه چیز از آن شروع شد اما معنی آن هم مهم بود که به باور و اعتقاد اشاره دارد و کسانی که فیلم را دیدند میدانند منظورم چیست...
حرفهای هویته ونهویتما (مدیر فیلمبرداری) و جنیفر لِیم (تدوینگر) «تنت»: توصیف تنت در یک جمله غیرممکن است. این فیلم لایههای بسیار زیادی دارد. اولین باری که فیلمنامه را خواندم آن را نگرفتم. پیچیده بود و طاقتفرسا؛ اما میدانستم که میخواهم آن را تماشا و تجربه کنم. یاد گرفتم که هیچ فرمول پنهانی برای تدوین یک فصل اکشن در کار نیست؛ حتی زمانی که مغزم میگوید شاید فرمولی هست که تو نمیدانی!
40 نکتهی خواندنی دربارهی جنبههای مختلف تولید «تنت»: گرانترین فیلم اریژینال نولان: فیلمبرداری فصل تعقیبوگریز خودروها سه هفته طول کشید و گروه فیلمسازی لازم بود که هشت کیلومتر از یک بزرگراه ششباندی واقع در پایینتر از مرکز تالین را ببندند تا بتوانند از اتومبیلها در جهتهای حرکتی عکس هم فیلمبرداری کنند... |