ن به در ببرد. بنابراین او انتخابش را میکند و تصمیم میگیرد «یک جور درست و حسابی کلکش کنده شود.» در رویارویی خیر و شر که در شخصیتهای منفی و مثبت فیلمها تجلی پیدا میکنند؛ یا نیروی شر مانند مجموعه فیلمهای جنگ ستارگان و قهرمانان مارول خط کشی واضحی با نیروی خیر و قهرمان دارند. همه چیز خط کشی شده و قهرمان سرانجام پیروز خواهد شد. مو لای درز چنین تاکتیکی نمیرود. اما در آثاری مانند مخمصه، سامورایی و یا دایرهٔ سرخ (۱۹۷۰) انتخاب شخصیتهای منفی است که به جذابیت هرچه بیشتر رویارویی نیروی مثبت و منفی دامن میزند. درواقع میتوان گفت که یک چنین دستهبنԯی در مواردی مستقیماً از ادبیات به سینما آورده شدهاند. یک نمونهاش را می توان در شخصیت راسکلنیکف نظاره کرد که شخصیت اصلی رمان جنایت و مکافات است اما ضدقهرمان مورد توجه مخاطبان است. قتل دو پیرزن که درگیر درون خویش و بیرون خویش است اما سرانجام به Գرنوشت تراژیکش تن میدهد. گاهی مانند ماجرای نیمروز (۱۹۵۲) شخصیت منفی بهانهای است برای این که شخصیت مثبت هر چه بیشتر پررنگ شود و مورد توجه قرار بگیرد اما همین به نقطهضعف فیلم و شخصیت مثبت آن بدل میشود. گاهی فیلمĦzwnj;سازی مانند سرجیو لئونه تصمیم میگیرد وزنی متعادل به شخصیتهای منفی و مثبت فیلمش بدهد و همین باعث میشود تا خوب، بد، زشت (۱۹۶۶) بیشتر به سوی مفرح بودن حرکت کند تا یک اثر تراژیک اما او در روزی روزگاری در امԱیکا (۱۹۸۴) با شخصیتپردازی چند لایه تصمیم میگیرد که کنشهای مکس (جیمز وودز) به عنوان شخصیت منفی فیلم، خیلی دیرتر مورد کالبدشکافی نودلز (رابرت دونیرو) قرار بگیرد تا آنچه که بر جای میماند، حسرت باشد و بس.
شخصیتهای منفی در سینمای ایران در ܨیشتر موارد به گونهای عمل میکنند که در خطکشی میان خیر و شر و حق و باطل در جبهٔ مخالف میایستند و هرگز مشخص نمیشود که چرا باید یکی از برادران آبمنگل مسبب خودکشی خواهر فرمان و قیصر بشود و برادران منفی داستان قӌصر (۱۳۴۸) این سبعیت را تدوام ببخشد و به فرمان هم رحم نکند. به این ترتیب در زمانهٔ بیقانونی، شخصیت اصلی ترجیح میدهد که برای اجرای صحیح قانونی که به آن اعتقاد دارد، ظاهراً در جبههٔ مقابل دستهبندی شود. قدرت (فرامرز قریبیان) و سید (Ԩهروز وثوقی) در گوزنها (۱۳۵۳) از نظر قانون، بیرون و جامعه جزو شخصیتهای مثبت دستهبندی نمیشوند اما معیار و متراژ مخاطبان به گونهٔ دیگری عمل میکند و قانونشکنان فیلم را تطهیر میکنند. بر اساس چنین دیدگاՇی علی خوش دست (سعید راد) در تنگنا (۱۳۵۲) به مراتب از اکبر (عنایت بخشی) محقتر است، با این که خطایی مرتکب شده است. در قاموس مخاطبان با هر معیاری که نگاه کنیم رضا (فرامرز قریبیان) در ردپای گرگ (۱۳۷۰) تقاص بیست سال از زندگیاش را از صادقخان (منوچهر حامدی) میگیرد. به این ترتیب معیار شناخت و تشخیص شخصیتهای منفی و مثبت گاهی دشوار است و اخلاقیات قهرمان و ضد قهرمان فرسنگها با هم اختلاف پیدا می کنند. همچنان، میتوان به وجوه دیگری از شخصیЪهای منفی در سینما پرداخت.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
|