نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

یک جُستار سینمایی

 

در جست‌­وجوی خانه‌ی خورشید
فیلم‌­نامه‌­نویس، تهیه‌­کننده و کارگردان: مهدی باقری. پژوهش‌­گر: مهدی باقری، امیرحسین راد. فیلم‌­بردار: محمدرضا تیموری. طراح صدا و میکس: مهرشاد ملکوتی. صدابردار: احمدرضا طایی. طراح صحنه و لباس: مهشید جوادی. آهنگ‌­ساز و انتخاب موسیقی: شهاب بلوکی. نویسندگان گفتار متن: مهدی باقری، بهروز ملبوس‌­باف. گویندگان متن: مرتضا پایه‌­شناس، مهدی باقری. تهیه­‌شده در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی. 70 دقیقه، سال 6-1395
مروری بر حیات اجتماعی خیابان ناصرخسرو و نماد آن عمارت شمس‌­العماره در طی نزدیک به 160 سال.

این فیلم بلند مستند با درهم­‌آمیختن انواع شیوه­‌های روایت مستقیم، تخیلی، نمایش، شرح و گاه بازسازی خاطرات، در تلاش است یک جستار سینمایی مستند را شکل بدهد؛ گونه‌­ای از مستند که همان اندازه که متکی بر واقعیات استنادی است به همان میزان وام­دار تخیل داستان‌­پردازانه است. در جست­‌وجوی خانه‌ی خورشید شاید پاسخی باشد به نیازهای مخاطب جهان امروز که همواره با چندرسانه یا ­مدیا روبه‌­رو است و نه رسانه یا مدیوم. باقری با این فیلم بسیار بیش‌­تر از مستند قبلی‌­اش اهالی خیابان یک­‌طرفه (که آن­‌هم بر محور حیات اجتماعی یک خیابان دیگر یعنی خیابان «سی تیر» ساخته شده) به دیگر شیوه‌­های روایت اجازه‌ی عرض اندام داده است. این حضور عناصر گوناگون روایت در یک اثر داستانی یا شبه‌­داستانی سال­‌هاست که در آثار اورهان پاموک جلوه دارد و بر آثار هنرمندان کشور ما نیز تأثیر خود را گذاشته است. در دنیای مستندسازی ایران هم مهدی باقری یکی از جدی‌­ترین فیلم‌­سازانی است که کوشیده از شیوه‌­های اورهان پاموک در فیلم­‌های خود بهره جوید.

ما در در جست‌­وجوی ... تنها با شاکله­‌ی معمارانه‌­ی یک خیابان آشنا نمی­‌شویم و فیلم اساساً بنای خود را بر این آشنایی قرار نمی‌دهد، هرچند در فیلم این مباحث به­‌اندازه‌ی کافی حضور دارد. فیلم از خاطره‌ی نزدیک این خیابان که به خاطره‌ی عمر راوی فیلم یا کارگردان پیوند خورده یعنی یک انفجار تروریستی در سال 1362 می‌آغازد و البته گمان نمی‌­رود که بخواهد تنها سیری تاریخی در باب این خیابان و حیات اجتماعی آن صورت دهد؛ اما حرف­‌های کارگردان به‌­عنوان راوی (که او را انگار خیلی اتفاقی و در میان رهگذران و هنگام عکاسی از در و دیوار و برخی آدم‌­ها می­‌بینیم) باعث می­‌شود وارد دنیایی شویم که گمان می­‌کنیم حقیقت دارد: نامه‌­های عاشقانه‌ی دو نفر که یکی از آنان خورشید نام دارد ـ­ و همین تشابه اسم زن ِ عاشق با کلمه‌ی شمس‌­العماره (عمارت شمس یا خانه‌ی خورشید) باعث می­‌شود گشت­ و واگشت­‌های فراوان به تاریخ آن عمارت، تاریخ خیابان ناصرخسرو و تاریخ معاصر ایران داشته باشیم. بیننده خود می‌­تواند متوجه شود که این نامه­‌ها (که با توجه به تصاویر فیلم سندیت هم دارند) تنها می­‌توانند بهانه‌­ای باشند برای دوخت­‌ودوز عناصر مفهومی، شکلی و روایی این فیلم، که کارگردان در مقام طراح و نویسنده‌ی آن خواسته دنیای ذهنی/عینی خودش را در فیلم بنا کند. گفتار متنی که با یاری نگارش آن نامه‌­ها نوشته شده­ است، در نیمه‌ی دوم فیلم که داستان خیابان ناصرخسرو به مراحل پایانی خود نزدیک می­‌شود؛ دیگر از حالت نامه‌ی عاشق به زنی به­‌نام خورشید خارج می‌­شود و روایت‌­گر حرف­‌های شاهدی می­‌شود که عمرش بسیار بیش‌­تر از یک انسان عادی است و هم­چنان زنده است و البته رفته‌رفته با شخصیت خود کارگردان یکی می­‌شود.

به این ترتیب در جست‌­وجوی ... قالب آشنای یک فیلم مستند را می‌­شکند و گام در وادی مستند تجربی می‌گذارد. نشانه­‌های زیادی در فیلم وجود دارد که این نگاه نگارنده را تقویت می‌­کند: در کنار روایت سرراست و «مستند» در مورد تحولات صورت‌­گرفته در جای­ه‌جای خیابان ناصرخسرو و یاری­گرفتن از تصاویر طراحی‌­شده با رایانه که به­‌کمک فتوشاپ روی تصاویر کنونی خیابان و مکان­‌های مختلف آن آمده تا شکل گذشته­‌ی این خیابان بهتر برای بیننده متصور شود، سکانس‌­هایی کاملاً متفاوت یا متضاد با این سکانس‌ها می­‌بینیم مانند اسب‌­های تعزیه که بدون لگام و زین و یراق در ابتدای فیلم از وانت پیاده‌­شان می­‌کنند و در انتها دوباره سوار وانت­‌شان می‌­کنند، جمع کردن وسایل چیده­‌شده در اتاق کارگردان و خاموش کردن نورها در سکانسی دیگر، و یا گروه نمایش خیابانی­‌ای که برای خود در گوشه‌­ای از ناصرخسرو گاه­‌گاه نمایش می­‌دهند و زنی نوازنده با ویولن­سل قطعاتی را می‌­نوازد و در جاهایی تنی چند از کارشناسان معماری و شهرسازی، گویی دارند برای ناظری نامرئی که هم‌­قدم­‌شان شده، از شهر و تغییرات درون خیابان و غیره حرف می‌­زنند. ب
ه­‌نظر می‌­رسد این تنها صدای گویندگان فیلم باشد که به این عناصر گاه به‌­شدت ناهم­گون وحدت می­‌بخشند. اما چنین هم نیست: همان نمایش خیابانی یا موسیقی زنده در خیابان و اسب ِ رها در کوچه‌پس‌کوچه­‌های ناصرخسرو و غیره، عناصری هستند برای واخوانی چیزهای دیگر که در فیلم می­‌بینیم، یا آن‌­چه که در گفتار متن می­‌شنویم و گاه کارکرد یک لایت­‌موتیف را برای بیان مفاهیمی مانند جنگ، ترور، عشق و مانند این‌­ها، بازی می­‌کنند. تلاش کارگردان معطوف این هم بوده که نشان دهد این عناصر نمایشی یا مستند، عناصری هستند که کارگردانی نشده‌­اند و به‌خودی‌خود در خیابان ناصرخسرو حضور همیشه­‌گی دارند. همین تلاش البته باعث شده گاهی این احساس به بیننده دست دهد که فیلم به­‌خوبی تدوین نشده است. نگارنده بر آن است که از اتفاق فیلم تدوین بسیار درستی دارد و یک روایت آزاد و مدرن در مستند را برساخته است، روایتی که به کارگردان اجازه داده گذشته و اکنون یک خیابان و زندگی انسان‌­های درون آن­‌را همان‌گونه که یک خیابان شلوغ در تهران معاصر زندگی می­‌کند، با ما درمیان­‌گذارد. شاید اگر حرف از خیابان چهارباغ اصفهان بود، لازم بود کارگردان تمهید دیگری بیندیشد و با حفظ شیوه‌­های روایی خاص خودش، آن خیابان را به­‌تصویر درآورد، زیرا نظم و پیکربندی خاص چهارباغ، در طول نزدیک چهارصد سال حیات مداوم خود، موازین خود را به هر تحولی در این شهر دیکته کرده است؛ برخلاف تهران که شکل خیابان­‌هایش همواره تابع تحولات شدید بوده و هست.

به­‌جای نتیجه: در جست­‌وجوی ... با ساختار تروتازه‌­اش، علاوه بر این­‌که برای خوانش شهر و محله و خیابان به بیننده‌­اش پیشنهادی تازه دارد؛ پیشنهادی هم دارد برای مستندسازان برای آزمودن عرصه­‌های بیانی تازه­تر و کم‌­تر مکشوف، که البته چند سالی است در دنیای ادبیات داستانی تجربه شده و امروزه برای مشتاقان ادبیات امروز ایران عرصه‌­ای آشناست.

 

کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:

https://telegram.me/filmmagazine

جدیدتر‌ها

آرشیو