داستانهای مایروویتز (جدید و انتخابی)/ The Meyerowitz Stories (New and Selected)
نویسنده و کارگردان: نوا بامباک، بازیگران: آدام سندلر (دنی)، بن استیلر (متیو)، داستین هافمن (هارولد)، اما تامپسن (مورین)، ربکا میلر (لورِتا) و... محصول 2017 آمریکا، ژانر: کمدی درام، 112 دقیقه.
اعضای خانوادهای فروپاشیده به بهانهی نمایشگاه آثار هنری پدرشان در نیویورک دور هم جمع میشوند.
زندگی به عنوان مصالحی برای ساخت فیلم
نوا بامباک بالأخره با داستانهای مایروویتز که یکی از بهترین آثار اوست، به جشنواره کن و بخش رقابتیاش راه یافت و در پایان با جایزه نخل سگ (و البته کلی حواشی میان پخشکنندهاش، نتفلیکس، و مسئولان برگزاری جشنواره) دست خالی هم نماند! او که با کمدیهای دراماتیکش درباره خانوادههای ازهمفروپاشیده شناخته میشود (و برای فیلمنامهی اریژینال ماهی مرکب و وال در 2005 نامزد اسکار شد) تا امروز بارها درباره شخصیتهایی فیلم ساخته است که نمیتوانند مطابق انتظارشان از خود، زندگی کنند؛ مؤلفهی تماتیکی که در این فیلمبسیار پررنگ است و جدا از اینکه هر شخصیت، داستان ناکامی خود را بازگو میکند (و به همین دلیل فیلم در ظاهر ساختاری اپیزودیک یافته است) اما داستانها با قرار گرفتن در امتداد هم یک تصویر کلی از خانوادهای فروپاشیده را تشکیل میدهند که تصمیم اعضای آن در بزرگسالی سرنوشت دیگران، بهویژه کوچکترها، و روابطشان در آینده را رقم میزند (و در نتیجه، داستانها با اینکه از زاویهی دید فرزندان خانواده روایت میشوند و شخصی به نظر میرسد اما در نهایت یک کل را تشکیل میدهند و در خدمت پیشبرد داستان اصلی هستند).
بامباک همان طور که میگوید: «من همیشه زندگی را به عنوان مصالحی برای ساخت فیلم مشاهده میکنم.» در اینجا نیز «داستانهای» کاملاً شخصیاش را با رنگولعاب و در کل زیباییشناسی زندگی معمولی (فرم) و مصالح داستانی آشنای زندگی روزمره (محتوا) سروشکل داده است. اگر پیش از این با تردید بر تأثیر سینمای ایران (بهواسطهی درخشش تاریخی اصغر فرهادی در سالهای اخیر) بر فیلمُسازان مستقل غربی صحه گذاشته میشد و همه چیز در حد گمانهزنیهای فردی غیرقابل اثبات و برآمده از حسوحال صحنههای بهخصوصی (مثلاً برای نگارنده در منچستر کنار دریا اثر کنت لونرگن) بود، در داستانهای مایروویتز بهقدری کنار هم قرار گرفتن مصالح داستانی مرتبط با سینمای ایران پررنگ است که تقریباً با اطمینان میتوان نام ادای احترام نوا بامباک را بر آن گذاشت. آیا میشود شروع داستان با تقلای دنی و دخترش برای یافتن جای پارک و رفتارهای عصبی سایر رانندهها، شباهت رفتاری و عملکرد پزشکان معالج هارولد به پروندهی پزشکی عباس کیارستمی، و داستان ضربهی روحی جین در نوجوانی را که انگار با تلفیق صحنهی بازی با بچهها در ساحلِ درباره الی... و فصل حضور رعنا در حمامِ فروشنده سرهم شده است، کاملاً تصادفی خواند؟ آن هم با اشارهای که به مؤلفههای تماتیک بامباک در این مجال کوتاه رفت؟ شاید هم این طور باشد اما احتمال صحتش برای نگارنده بیشتر است. (امتیاز 8 از 10)
اسپایدرمن: بازگشت به خانه / Spider-Man: Homecoming
کارگردان: جان واتس، فیلمنامهنویسان: واتس، جاناتان گولدستین، جان فرانسیس دِلی، کریستوفر فورد، کریس مککنا و اریک سامرز، بازیگران: تام هالند (پیتر پارکر/ اسپایدرمن)، مایکل کیتن (ادرین تومس/ والچر)، رابرت داونی جونیور (تونی استارک/ آیرنمن)، ماریسا تومی (می پارکر) و... محصول 2017 آمریکا، ژانر: اکشن ابرقهرمانی، علمیخیالی، 133 دقیقه.
پیتر پارکر بین زندگی به عنوان یک دانشآموز معمولی و دیگرخود ابرقهرمانش یعنی اسپایدرمن در تلاش برای رسیدن به تعادل است که سروکلهی آدمبدی پیدا میشود.
بازگشت به اوج
جان واتس و تام هالند را هم از این به بعد باید ناجی «اسپایدرمن»ی قلمداد کنیم که پس از سهگانهی موفق سم ریمی (در سالهای 2002، 2004 و 2007؛ که قرار بود چهارمین قسمتش هم در سال 2011 آمادهی نمایش شود ولی استودیوی سونی تصمیم گرفت بازسازی این فیلمها را با کارگردان و بازیگران جدید از سر بگیرد) در دستانِ مارک وب کارگردان و اندرو گارفیلد بازیگر قرار گرفت که با وجود استعدادهای محرز و کارنامههای قابلدفاعشان راه به جایی نبردند و تقریباً اسپایدرمن را نابود کردند؛ و چه طعنهآمیز که دو فیلم آنها اسپایدرمن شگفتانگیز نام دارد!
البته شاید هم نجات این ابرقهرمان را باید مدیون قرارداد سال 2015 سونی و دیزنی بدانیم که پس از آن قرار شد اسپایدرمن راهی «جهان سینمایی مارول» شود و به همین خاطر است که او در اینجا بهنوعی شاگرد و کارآموز آیرنمن شده است. به هر حال تام هالند (که چندی پیش بازی او را در شهر گمشدهی زد هم دیدیم) اولین بار به نقش اسپایدرمن در کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی (2016) ظاهر شد که از همان جا شخصیت بامزه و متفاوتش، و بدهبستان او با سایر ابرقهرمانها نوید مجموعه فیلمهای مفرح و تروتازهای را میداد.
به هر حال اسپایدرمن: بازگشت به خانه با وجود تمام قراردادهای روایی آثار هالیوودی و آشنایی که سینمادوستان با داستان شخصیت اصلیاش دارند، تا جایی که میتوانسته و ممکن بوده است از تدابیر داستانی بهخصوص در نگارش دیالوگها و ترفندهای سینمایی نظیر تدوین و صدا و قالبهای تصویربرداری مختلف بهره برده است تا به اثری تروتازه بدل شود. در این زمینه شوخینویسیهای فیلمنامه به یکی از نقاط قوت فیلم بدل شده است که یک نمونهاش با تغییر شخصیت عمهی پیتر پارکر از زنی مسن به یک زن ایتالیایی میانسال (با بازی ماریسا تومیِ دوستداشتنی!) تحقق یافته است؛ زن جذاب و مهربانی که زبانزد بیشتر شخصیتهای فرعی فیلم است، از ساندویچی آقای دلمار تا خود آیرمنمن!
جالب است که این فیلم حتی بهخوبی از پس نمایش روزمرگی و ملالی برمیآید که اسپایدرمن جوان دچارش میشود و مثلاً با استفاده از جامپکات حتی به شوخی با آن هم میرسد؛ یا خرابکاری قهرمان داستان وقتی مردی را به خاطر باز کردن خودروی خودش به دام میاندازد و به خاطر ایجاد سروصدا از سوی همسایهها سرزنش میشود. این در حالی است که تمرکز اسپایدرمنهای مارک وب و اندرو گارفیلد بر چنین مضامینی به فاجعه ختم شده و لحظههای کمدی ناخواستهای را در پی آورده است. (امتیاز 7 از 10)