در جستوجوی یک دوست برای پایان دنیا Seeking a Friend for the End of the World
نویسنده و کارگردان: لورن اسکافاریا، بازیگران: استیو کارل (داج)، کایرا نایتلی (پنی)، آدام بوردی (اوئن)، نانسی کارل (لیندا). محصول 2012، 101 دقیقه.
فقط 21 روز تا پایان دنیا باقی است و به طور طبیعی اغلب آدمها میخواهند از وقت باقیمانده نهایت استفاده را ببرند و کارهای نکردهشان را انجام بدهند و البته خودشان را با امکاناتی خفه میکنند که بهواسطهی برداشته شدن همهی محدودیتها ایجاد شده است. مثلاً زنها دیگر از چاقی، بارداری، بیماری و... نمیترسند. در این میان داج نمیداند چه میخواهد تا اینکه با پنی آشنا میشود و زندگیاش معنی دوبارهای پیدا میکند.
رضا حسینی: ایدهی کلی فیلم خوب است اما متأسفانه هم ساختار فیلمنامه، موقعیتها و دیالوگها جذابیت خاصی ندارند و هم نیمی از معدود ایدههای خوب فیلم در اجرا به هدر رفته است. به عنوان مثال ایدهی «عدم محدودیت و آزادی مطلق آدمها» در صحنههای مختلف به سادهترین شکل ممکن اجرا شده و هیچ غافلگیری یا جذابیت ویژهای پیدا نکرده است. بهترین نمونهی استفاده از این ایده را در اوایل فیلم و روی دیوار «آگهیهای آخرالزمانی» میبینیم، جایی که شماره تلفنهای آگهی «استخدام آدمکش» تقریباً به طور کامل کنده شده اما آگهی «در جستوجوی یک دوست برای پایان دنیا» (که به نوعی عنوانبندی سادهی فیلم هم به حساب میآید) کاملاً دستنخورده است.
سفر دو شخصیت اصلی داستان نیم ساعت پس از شروع فیلم آغاز میشود و مراحل این سفر هم آن طور که باید حسابشده و جذاب نیست؛ و حتی این طور به نظر میرسد که بخشهایی از آن برای بالا رفتن مدت زمان فیلم تعبیه شده است. پایان سفر که به نوعی پایانبندی فیلم هم به شمار میرود میتوانست بهمراتب بهتر از این باشد و برای این کار فقط کافی بود فیلم به وعدههایش عمل کند و آنها را به تصویر بکشد. در این شرایط استیو کارل و کایرا نایتلی واقعاً دستشان خالی است و هرچه میکوشند فیلم را نجات دهند کمتر نتیجه میگیرند. تازه از اواسط فیلم به بعد است که رابطهی این دو تا حدی برای تماشاگر جذابیت پیدا میکند و او را به همراهی با آنها ترغیب میکند. (امتیاز: 5 از 10)
آخرین عاشقان جهان
پوریا ذوالفقاری: یک فیلم آخرالزمانی دیگر؛ با رویکردی متفاوت از آثاری که پیش از این دربارهی پایان جهان ساخته شدهاند. شاید اگر میشنیدیم که کارگردانی مثل اسپیلبرگ یا جیمز کامرون قرار است فیلمی دربارهی رابطهای عاشقانه در آخرین روزهای دنیا بسازند، خود را برای تماشای اثری حادثهای و نفسگیر آماده میکردیم. اما اکنون با فیلمی مواجهیم که همه چیز را در نهایت ایجاز و اختصار نشان میدهد. نیازی به لشکرکشی نیست. مشاهدهی متن اعلامیههای نصبشده بر روی دیوارها و خلوتی و خاموشی شهر، هراس بیشتری را در مخاطب ایجاد میکنند. حتی خودکشی و قتلی هم که در فیلم میبینیم، آرامش هولانگیز فضای کلی آن را برهم نمیزنند.
فیلمساز، اصل واقعیت را از ما مخفی کرده و تنها با اشاره به برخی از نشانهها، وضعیتی از جهان آخرالزمان پیش رویمان میگذارد که شاید بسی هراسناکتر از اصل واقعیت است. مثل سکانسی که در آن، داج مثل هر روز به محل کار میرود و درست پیش از پارک کردن اتومبیل، جنازهی مردی از بلندی بر روی ماشیناش میافتد. در جستوجوی یک دوست برای پایان دنیا پر از لحظههای ناب و تکاندهنده است. کافیست به سکانس پایانی آن دقت کنیم. جهان به پایان رسیده و عاشقانهترین گفتوگوی فیلم تازه آغاز میشود! (امتیاز: 7 از 10)