ساکنان سرزمین سینما
سیوچهارمین جشنوارهی فیلم فجر، در نخستین روز برگزاریاش فضایی پرشور و البته پرحاشیه را پشت سر میگذارد. از یک سو حاشیهها و موجهای خبری مربوط به مراسم افتتاحیه، تیتر یک اغلب رسانههای غیرسیاسی را تسخیر کرده و از سوی دیگر بعضی اشکالها در برنامهریزی و جدول نمایش فیلمها در سینماها باعث شده برگزارکنندگان این دوره سخت در حال رفتوآمد و گفتوشنفت باشند. مثلاً تعدادی از خبرنگاران (و حتی چند منتقد سرشناس قدیمی) تا روز آغازین جشنواره کارت حضور در کاخ جشنواره را دریافت نکردهاند و بلیتفروشی یکیدو سینما (از جمله پردیسهای آزادی و ملت) با تأخیر انجام شده است. به این ترتیب چالش بزرگی پیش روی برگزارکنندگان جشنواره است: آیا همهی مشکلات و ناهماهنگیها، تا پیش از شروع نمایش اولین فیلم به سر و سامان خواهد رسید؟
میدانیم که همهی بلیتهای این دوره بلافاصله پس از عرضه به اتمام رسید و برای متقاضیان فیلم دیدن در جشنواره، چارهای جز حضور در مقابل سینمای مورد نظر و ایستادن در صف وجود ندارد. از سوی دیگر با جدا شدن سینمای هنرمندان از سینمای اهل رسانه، مردم برای دیدن هنرمندان به سینما ملت میروند و قرار است برای مراسم فرش قرمز این سینما جداگانه بلیت فروخته شود یا کارتهایی برای حضور آسان مردم در مراسم در اختیار متقاضیان قرار داده شود. این رویهی جدید پیش از این سابقه نداشته و باید دید به چه نحوی اجرا خواهد شد و آیا جشنواره را منظمتر میکند یا بر شلوغی و بینظمی خواهد افزود.
شب افتتاحیه و بزرگداشتها با وجود همهی تمهیدها همچنان با حاشیههایی همراه بود؛ از حضور زوج به زوج چهرههای برگزیده بر روی صحنه تا دستپاچگی مهناز افشار که گویا آمادگی اجرای مراسم را نداشت و حرفهایش خیلی زود تیتر سایتها شد. اما از همهی اینها مهمتر، فاصلهی نسبتاً زیادی است که بین افتتاحیه تا نخستین سانس نمایش فیلم در جشنواره وجود دارد و به مردم و منتقدان این فراغت را میدهد که با خیال راحت خستگی در کنند و آمادهی تماشای فیلمها شوند. احتمالاً این برنامهریزی جدید، باعث شود جشنواره در روزهای آینده نظم و نسق بهتری به خود بگیرد و از سنگینی ماراتن ده روزه کاسته شود.
نکتهی دیگر آنکه تا یک هفته پیش از شب افتتاحیه، نسخهی نهایی همهی فیلمها به دبیرخانه ارائه شده و طبق اعلام دبیر این دوره، محمد حیدری، دیگر هیچ فیلمی نمانده که آمادهی نمایش نباشد. با این حال قرار دادن یکیدو فیلم مثل نیمهشب اتفاق افتاد (تینا پاکروان)، دختر (رضا میرکریمی)، امکان مینا (کمال تبریزی) و سیانور (بهروز شعیبی) در برنامهی نمایش روزهای بعدی جشنواره در اغلب سینماها و از جمله سالن مرکز همایشهای برج میلاد، نشان از این واقعیت دارد که بعضی فیلمها برای آمادهسازی نهایی و تکمیل ریزهکاریهای فنیشان از دبیرخانه مهلت گرفتهاند. اشکالی هم ندارد. تا بوده روال جشنوارهی فجر همین بوده است. همین که کارها به طور کلی طبق برنامه پیش برود و فیلمها به روز آخر موکول نشوند خودش اطمینان بزرگی است و ناظران را برای شرکت در یک دورهی کمحاشیه و منظم خوشبین میکند.
نقدها و یادداشتها دربارهی فیلمهای نمایشدادهشده در این دوره، از فردا در سایت «فیلم» منتشر میشوند و در روزهای آینده هم با رویکردی فیلممحور، به سراغ آثاری که بیشتر مورد توجه بودهاند خواهیم رفت. ممکن است چند منتقد در چند روز مختلف به یک فیلم بپردازند که دلیلش نمایش فیلمها در سانسها و سالنهای گوناگون است و تلاش برای منحصر نماندن به برنامهی برج میلاد. گذشته از این، یادداشتهایی با موضوعات کلیتر هم تدارک دیده شده که به فراخور شرایط و مقتضیات روز در همین سایت منتشر خواهند شد. سعی میکنیم در پوشش خبرها و تحلیل فیلمهای جشنواره، بهروز و بیوقفه عمل کنیم، اما طبق روال همیشگی، نقدها و تحلیلهای مفصلتر و مطالب متنوع دیگری هم برای انتشار در شمارهی اول اسفند ماهنامهی «فیلم» کنار گذاشته میشود. برای مرور کامل همهی رویدادها و فیلمهای جشنواره، باید تا انتشار شمارهی اول اسفند منتظر ماند و به منتقدان و نویسندگان فرصت داد که ماحصل دیدهها و برداشتها و تحلیلهایشان را جمعآوری و تدوین کنند.
از امروز قطار جشنواره وارد ریل میشود و از فیلمها یکی پس از دیگری رونمایی خواهد شد. معمولاً روز اول جشنواره با نوعی هیجانزدگی طبیعی همراه است و نخستین نقدها و نظرها تأثیر مهمی در ادامهی مسیر خواهند داشت. امیدواریم سینمای ایران به استقبال روزهای خوب برود و جشن ملی سینما با شکوه و نظم و انسجام برگزار شود تا مخاطبانی که در این زمستان سرد به عشق دیدن فیلمهای تازه راهی سالنهای سینما میشوند دستپر و خوشحال به خانههایشان برگردند.
افتتاحیهی سیوچهارمین جشنوارهی فیلم فجر
کش آمدن رازآلود یک مراسم فشرده!
مراسم رأس ساعت هفت آغاز شد. همهی کسانی که به رسمی ناگفته و نانوشته دم در سیگار گیرانده یا در لابی مشغول گپ و گفت بودند ناچار شدند سیگارها را خاموش و بحثها را متوقف کنند و خود را به سالن برسانند. روی درهای ورودی نام بخشهای مختلف جشنواره مشخص شده است. یعنی یک در برای ورود شرکتکنندگان سودای سیمرغ است و درهای دیگری به تفکیک برای هنر و تجربه و مستند و نگاه نو. پس از قرائت قرآن با صدای پنج قاری، نمایشی کوتاه و بیکلام و همراه با موسیقی اجرا شد که سه بخش داشت؛ سلفی گرفتن، بعد دکلمهی شعری دربارهی سیمرغ و در نهایت کنار هم قرار گرفتن قطعههای سیمرغ و و ساخته شدن سیمرغ بلورین. احسان کرمی روی صحنه آمد. دکور مثلثی و گردان مراسم شامل دو پلکان در دو طرف و دالانی در وسط بود. روی یکی از دو پلکان چند صندلی سینما قرار دارد. چهرهها و سخنرانان هم از دالان وارد میشدند.
مدیران سخن میگویند
دوتا از سخنرانان علی جنتی – وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و حجتالله ایوبی – رییس سازمان سینمایی بودند که هردو در ابتدای صحبتهایشان به این نکته اشاره کردند که قصد ندارند در مراسم اختتامیه صحبت کنند. جنتی گفت در اختتامیه همه هیجان اعلام نام برگزیدگان را دارند و به همین دلیل ترجیح میدهد حرفهایش را در افتتاحیه بزند. ایوبی هم به شوخی گفت معمولا بعد از صحبت ما برای عوض شدن حس و حال مراسم بخشهای جذای تدارک میبینند و حرف نزدن ما در اختتامیه باعث میشود شما از آن بخشها محروم شوید! به هرحال هر دو نفر صحبت کردند. ایوبی گفت: «نوگرایی، روزآمدی و دست برداشتن از عادتهای کهنه و منسوخ را باید از مدیریت سینما آغاز کرد. سینمای دیجیتال با اندیشه و مدیریت نگاتیو ناممکن است. میتوانیم نوستالژی آپارات را در کلکسیون نوستالژیهای خود همچنان داشته باشیم. اما باید بدانیم که تندباد دیجیتال در سینمای ایران وزیدن گرفته. سینمای ایران پوست انداخته. چارهای جزنوگرایی و روزآمدی نیست.» او به فعالان رسانه هم خوشامد و خسته نباشید گفت: «سلام میکنم به چشمان خسته، دستهای توانا، ذهنهای خلاق، ذوق سرشار و عشقتان به فرهنگ. شما که سراپا دیدهاید بی آنکه دیده شوید. سراپاگوشید بیآنکه شنیده شوید. ادای احترام میکنم به شما اهالی بیادعای رسانه. خبرنگاران، منتقدان، عکاسان و فیلمبرداران و همه شما که با عشق میکوشید تا سینمای ایران تا هنر این سرزمین و تا هنرمندان ایرانی دیده شوند.» علی جنتی هم آمار و ارقامی ارائه کرد و با قاطعیت گفت: «این عبارت را که گاهی گفته میشود سینمای ایران صنعتی ورشکسته است به هیچ عنوان قبول ندارم. در یک صنعت هنریِ ورشکسته این همه علاقهمند و تولیدِ بدیع معنا ندارد.» او به موفقیتهای بینالمللی سینمای ایران هم اشاره کرد: «در سال جاری هفتهای نبود که یک فیلم ایرانی در جشنوارهای صاحب رتبه و جایزهای نشود. این سیر رو به افزایش جوایز به دست آمده از این جشنواره ها اتفاق مثبتی است که سالهای اخیر شاهد آن بودهایم. فیلمهای ایرانی در جشنوارههای بینالمللی به مثابهی سفیران فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و یکی از مظاهر دیپلماسی فرهنگی هستند.
سال تحویل سینما
جشنوارهی فجر را نوروز سینمای ایران لقب دادهاند. در افتتاحیه از این تشبیه چندباری استفاده شد. نخست پخش تصویری کوتاه و طبیعتاً قدیمی از خسرو از شکیبایی که تحویل سال سینمای ایران را اعلام میکرد و بعد تبریک محمد حیدری بازهم در کلیپی کوتاه. پس از پخش این کلیپ حیدری با سبدی گل روی صحنه آمد. سبد را جلوی صحنه گذاشت و خود پشت میکروفن ایستاده و بسیار کوتاه صحبت کرد و خوشامد گفت و آرزوی آغاز سالی موفق و خاطرهانگیز را برای سینمای ایران کرد.
پرواز نخستین سیمرغها
مثل سایر مراسمهای افتتاحیه جوایز بخش تبلیغات و اطلاعرسنی که شامل عکس و پوستر و آنونس آثار اکرانشده در سال گذشته میشود، اعلام و اهدا شد. بهترین عکس ضمن تقدیر از جلال حمیدی برای ارغوان (امید بنکدار، کیوان علیمحمدی) به محمد بدرلو بابت عکاسی فیلم اعترافات ذهن خطرناک من (هومن سیدی) رسید. بهترین آنونس هم ضمن تقدیر از معین کریمالدینی برای ساخت آنونس آتلان به محسن امیریوسفی به خاطر ساخت آنونس خواب تلخ تعلق گرفت. بهترین طراحی پوستر به علی باقری برای طراحی پوستر من میخوام شاه بشم اختصاص یافت.
حضور علی باقری با لباس محلی کردی روی صحنه و استقبال حاضران از این اتفاق از بخشهای جالب مراسم بود. اما طبق انتظار چهرهی قابل بحث این بخش محسن امیریوسفی بود. همه به یاد داشتند که خواب تلخ او پس از دوازده سال روی پرده رفت و فیلم دیگرش، آشغالهای دوستداشتنی سه سال است که متقاضی حضور در جشنواره است و نتیجه نمیگیرد. چندی پیش محمد حیدری از آشغالهای دوستداشتنی به معضل هردورهی جشنواره یاد کرده بود و شهاب حسینی به عنوان بازیگر آن فیلم در اعتراض یه اظهارنظر حیدری از سمت مشارهی دبیر جشنواره استعفا داده بود. غرض از این یادآوری طولانی، حرفهای امیریوسفی است که خود را «معضل امیریوسفی» معرفی کرد و با گله و شکایت از این که رفتار وزارت ارشاد و سازمان سینمایی شبیه پادگان است، جایزهاش را به شهاب حسینی اهدا کرد که «پای خودش و فیلمش ایستاد.» (این بخش تشبیه رفتار سازمان سینمایی به پادگان را هم در ذهن داشته باشید که کمی جلوتر با آن کار داریم!)
بزرگداشت؛ تقدیر از عاشقیتها
برای هر بزرگداشت ابتدا کلیپی پخش میشد و نخستین کلیپ به شهید سیاح طاهری تعلق داشت. او که برای ترویج فرهنگ کتابخوانی و فراهم آوردن امکان فیلم دیدن در نقاطی دور و بیامکانات تلاشهای بسیاری کرده بود، در سوریه به شهادت رسید. زهرا حسینی (نویسندهی رمان دا)، فاطمه معتمدآریا، مهتاب کرامتی و رخشان بنیاعتماد برای تقدیر از شهید سیاح طاهری روی صحنه آمدند. به درخواست معتمدآریا همسر آن شهید هم به این جمع پیوست و به محض برخاستنش، همهی حاضران به احترام او ایستادند. بنیاعتماد فعالیتهای شهید سیاحطاهری را بیسرو صدا اما به شدت اثرگذار خواند: «من افتخار این را داشتم که در جشنوارهی بیسر و صدای دانشآموزی با این شهید همسفر باشم. او کسی بود که از جوانی در جبههی جنگ بود و از زمانی که فرصت آشناییشان را داشتیم به طور دائم در برنامههای فرهنگی فعال بود و این بسیار قابل احترام بود. احترام و باوری که او به حوزهی سینما و هنرمندان، فارغ از تفاوتهای دیدگاهی یا اعتقادی داشت، بسیار قابل احترام بود. آمدن و رفتن رسم روزگار است. بعضیها رفتنشان چیزی را از جهان کم میکند که به سادگی جای آن پر نمیشود. شهید طاهری یکی از این افراد بود. اما دریغم میآید در این فرصت از همکار با ارزشمان یدالله نجفی صدابردار فقید که معلم درس ما بود نیز یاد نکنم» معتمدآریا هم گفت: «من در یک کشتی دوستی با این شهید بزرگ آشنا شدم. درست زمانی که در مورد صلح حرف می زدیم، سالروز جنگ در شلمچه بود. در این کشتی دوستی بچههای ایرانی و عراقی به همت آقای حبیب احمدزاده که همیشه پیام آور صلح است، در مسیری روی شملچه حرکت میکردند. آشنایی ما با این شهید با صلح بود و در نهایت باید بگویم که هر کسی که درخواستی دربارهی صلح داشته باشد یا بخواهد اقدامی در این باره انجام دهد، باید بداند که همیشه میتواند روی من حساب کند.»
برای بزرگداشت مهدی فخیمزاده مهناز افشار به احسان کرمی پیوست و هردو از علی جنتی و مریلا زارعی دعوت کردند که روی صحنه بیایند. در کلیپی که پیش از آغاز این بخش پخش شد و مروری بر کارنامهی او بود، فخیمزاده به شوخی میگفت: «ما همیشه در جشنوارهی فجر سبزی خوردن بودیم. حالا شدهایم چلوکباب وسط سفره.» علی جنتی هم در سخنانی صادقانه از علاقهاش به سریال خواب و بیدار فخیمزاده خبر داد و گفت همهی قسمتهای آن را میدیده است. قرار بود چهرههای بخش بزرگداشت با همسرانشان روی صحنه بیایند ولی فخیمزاده با اشاره به همسرش در ردیف اول گفت که به دلیل جراحیای که روی پای او انجام شده، امکان بالا آمدن از پلهها را ندارد. مهناز افشار و مریلا زارعی از صحنه پایین آمدند و لوح تقدیر همسر فخیمزاده را به او اهدا کردند.
یکی از بخشهای جالب، بزرگداشت محمدمهدی دادگو بود. در کلیپ این بخش با چهرههایی مثل ابراهیم حاتمیکیا، فرشته طائرپور، محمد بهشتی، مسعود کیمیایی، مجید مدرسی و هارون یشایایی دربارهی دادگو صحبت کردند. فاطمه معتمدآریا به همرا حجتالله ایوبی روی صحنه آمد و محمدمهدی دادگو با همسرش به این جمع پیوست. ایوبی هم گفت آرزو دارد بتواند از دادگو در مدیریت سازمان سینمایی استفاده کند و جملهای کوتاه دربارهی دادگو گفت که به نوعی پاسخ محسن امیریوسفی در تشبیه سازمان سینمایی به پادگان هم بود: «اگر سازمان سینمایی پادگان نبود، واقعا دوست داشتیم از آقای دادگو استفاده کنیم.»
اجرای موسیقی بخش دیگر مراسم بود. حجت اشرفزاده که با ترانهی «تو ماهی و من ماهی این برکهی کاشی» مشهور شده است، با کروهش روی صحنه آمد و دو ترانه از جمله همین ترانهی مشهورش را اجرا کرد.
سپس بهرام رادان به احسان کرمی پیوست و از رضا کیانیان و همسرش دعوت کرد روی صحنه بیاید. کلیپ رضا کیانیان در واقع یک کلیپ موسیقی با صدای اشکان خطیبی و با حضور خود کیانیان بود که مورد توجه هم قرار گرفت. از داود کیانیان و علی ربیعی – وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی- هم برای تقدیر از کیانیان دعوت شد. ابتدا کیانیان پشت میکروفن رفت و از اهمیت شانس در زندگیاش گفت. از این که تولدش در خانوادهای خوب، برخورداری از برادری اهل تئاتر، دعوت از سوی کارگردانان مهم و شانس آوردن در ازدواج و فرزند و... خارج از اختیارش بوده و در همهی اینها شانس آورده است. داود کیانیان با اشاره به خاطراتی از کودکی کیانیان گفت که خودش اهل تئاتر است و به رضا کیانیان باید یک سینماگر بزرگ جایزه بدهد و به همین دلیل از فاطمه معتمدآریا درخواست کرد روی صحنه بیاید. معتمدآریا جایزهی کیانیان را به او اهدا کرد.
آخرین بزرگداشت به رؤیا تیموریان تعلق داشت. صحنههایی از بازی او پخش شد و ویشکا آسایش و محمد حیدری برای تقدیر از او روی صحنه آمدند. تیموریان به همراه مسعود رایگان روی صحنه آمد و گفت در تالار وحدت یاد به عنوان بازیگر چندین اجرا داشته ولی در مقام صحبت کردن استرس دارد. او در کنار تشکر از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و دبیر جشنواره، از حمید سمندریان و رکنالدین خسروی و علی رفیعی به عنوان استادانش یاد کرد. آخرین بخش مراسمی که سه ساعت و نیم طول کشید صحبتهای مسعود رایگان بود و درخواست او از وزیر که سال آینده بزرگداشتی برای بهرام بیضایی برگزار کنند.
پخش کلیپی دربارهی درگذشتگان سال گذشتهی سینمای ایران از بخشهای اثرگذار مراسم بود.
افتتاحیهی سیوچهارمین جشنوارهی فیلم فجر شروع امیدوارکنندهای داشت و صحبتهای کوتاه دبیر و تلاش سایر مسئولان برای کوتاه صحبت کردن نشان داد تقریباً همه دارند به ویژگیهای مراسم افتتاحیه و آیینهایی از این دست پی میبرند. فقط مشخص نشد چرا باز هم مراسم بیش از سه ساعت طول کشید!